مایکل چاوز کارگردان فیلم «احضار: آخرین مراسم» در ژانر وحشت، درباره آخرین فیلم این فرانچایز، پایان بندی فیلم، روش فیلمسازی و پروژه رویایی خود صحبت کرده است.
به گزارش فیلمنتنیوز، شاید جیمز وان مغز متفکر اولیه مجموعه سینمایی «احضار» (The Conjuring) باشد، اما حالا دیگر میتوان مایکل چاوز کارگردان ۴۱ ساله آمریکایی را به همان اندازه مالک معنوی این مجموعه دانست. او که کارگردان فیلمهای «احضار: شیطان مرا وادار کرد»، «راهبه ۲»، «نفرین لیورونا» و همین «احضار: آخرین مراسم» از این فرانچایز بوده، بهخوبی در مسیر ژانر وحشت پیشرفت کرده و از یک تازهوارد مستعد در ژانر وحشت به جایی رسیده است که میتواند این مجموعه پرفروش را با یک اثر بسیار موفق به پایان برساند؛ مجموعهای که بر اساس داستانهای واقعی ساخته شده و مخاطب نیز از این فیلم آخر، به خوبی استقبال کرده است.
آمار میگوید «احضار: آخرین مراسم» موفقترین فیلم مجموعه «احضار» در گیشه است. با توجه به اینکه «احضار: آخرین مراسم» اکنون با دوبله اختصاصی در فیلمنت در دسترس است، گفتوگوی مجله اسلشفیلم با چاوز را به فارسی برگرداندهایم تا درباره خلق آخرین فیلم این مجموعه و پروژههای بعدی او بیشتر بدانیم.
* سری فیلمهای «احضار» را خیلی دوست دارم. این آخری هم به نظرم شاهکار بود. در چه نقطهای از پروسه ساخت «آخرین مراسم» فهمیدید که این فیلم احتمالا آخرین قسمت است؟ از همان اول میدانستید یا در مراحل پایانی چنین تصمیمی گرفتید؟
– از همان ابتدا تصمیم بر اتمام مجموعه بود. همه افراد درگیر پروژه از جمله استودیو هم از آن اطلاع داشتیم. قبلا گفته بودم مجموعه «کابوس در خیابان الم» (Nightmare on Elm Street) را خیلی دوست دارم. به نظرم مجموعهای بسیار سرگرمکننده بود، اما نقطه پایانی بر آن گذاشته نشد و فقط ادامه پیدا کرد تا اینکه دیگر ساختش را متوقف کردند. نمیخواستیم این اتفاق برای مجموعه «احضار» بیفتد. دیو نویستادتر مدیر خلاق استودیو نیولاینسینما قبل از ساخت این آخری گفت: «بیایید این فیلم را در اوج قدرت و بر اساس شرایط خودمان به پایان برسانیم». در همه مراحل تولید فیلم، حتی زمانی که وارد بخش بازاریابی میشدیم به عوامل یادآوری میکردم که ما در حال روایت آخرین فصل هستیم و باید آن را در اولویت قرار دهیم. به نظرم این حس آگاهی، عملکرد همه را بالا برد و باعث شد که خودم هم با تمرکز و هوشیاری بالاتری کار را پیش ببرم. هر روز در صحنه فیلمبرداری با خودم میگفتم: این فیلم، آخرین قسمت «احضار» است و باید واقعا از آن لذت ببری.
احضار: آخرین مراسم
* در تمام طول فیلم، حس یک پایانبندی وجود دارد و این فقط در صحنههای شیطانی و رعبآور نیست، بلکه در کاراکترها و روابط هم میتوان حرکت آهسته به سمت پایان را حس کرد. چطور به صحنههای آرام، دراماتیک یا حتی کمدی در مقایسه با صحنههای ترسناک نزدیک میشوید؟ مجبورید رویکرد خود را بهعنوان یک فیلمساز تغییر دهید یا همهچیز از همان هسته مرکزی فیلمسازی شما ناشی میشود؟
– فکر میکنم هسته اصلی همیشه یکی است و معتقدم ترس زمانی به مخاطب القا میشود که کارگردان به شخصیتها اهمیت بدهد بنابراین، ترس و درام و کمدی همیشه در طول فیلم دستدردست هم هستند. در گذشته اشتباه هایی مرتکب شدم و سعی کردم آنها را بیشازحد از هم جدا کنم. معتقد بودم ما داستانمان را داریم و بعد هم سکانسهای ترسناک را به آن اضافه میکنیم. تقریبا مثل اینکه آنها را به صورت واحدهای ماژولار و مجزا در فیلم رها کنید، اما واقعیت ماجرا این است که باید یاد بگیریم چطور عاشق شخصیتها شویم، باید با کاراکتر یکی شویم و بعد او را در هر مسیری که میرود، همراهی کنیم؛ حتی اگر نمیخواهیم شخصیتها را در آن مسیر ببینیم. همهچیز با هم است، همه فیلم یک کلیت واحد و یکپارچه است.
* فرآیند کارگردانی ورا فارمیگا و پاتریک ویلسون چگونه است؟ پیوند زناشویی آنها بسیار طبیعی و باورپذیر به نظر میرسد. چگونه با بازیگران کار میکنید تا چنین رابطه طبیعیای را به نمایش بگذارید؟
– فقط یک فضای امن در صحنه ایجاد میکنم. هر دو بسیار عالی هستند و شخصیتهای خود را بهخوبی میشناسند و خودشان هم کارگردان هستند. راستش اوایل کار به دلیل همین توانایی و تجربه کارگردانی که داشتند، استرس گرفته بودم، اما الان میتوانم بگویم کسانی که خودشان فیلمی را کارگردانی کردهاند یا در سِمَتهای دیگر سینما کار میکنند، هنگام بازی چیزهای بیشتری به کارگردان میدهند و کل فرآیند را بهتر پیش میبرند. من فقط به آنها یادآوری میکنم که کجای داستان هستیم و بعد اجازه میدهم کارشان را انجام دهند. واقعا هر دو عالی هستند.
ورا فارمیگا و پاتریک ویلسون در نقش خانواده وارن
* سکانس ترسناک مورد علاقه شما در فیلم کدام است؟ سالها پیش وقتی با هم در مورد «راهبه ۲» (The Nun II) صحبت میکردیم، درباره سکانس قفسه مجله برایم گفتید که هنوز هم جزو پنج سکانس ترسناک برتر دنیای «احضار» است. صحنهای در این فیلم وجود دارد که به نظرتان از آن صحنه بهتر باشد یا به فهرست سکانسهای مورد علاقه شما اضافه شود؟ دوست دارم بدانم رویکرد شما در ساخت سکانسهای ترسناک چگونه است.
– عاشق سکانس اتاق آینه و لباس عروس در این فیلم آخری هستم. فکر میکنم این بهترین سکانسی است که ساختهام. به نظرم جلوههای بصریاش بسیار جذاب و سرگرمکننده است. واقعا خودم لذت بردم.
از نظر تاثیر آنی و واکنش مخاطب، صحنه حمله سِکوباس (یکی از ارواح شرور) در انتهای تخت که جک در هوا معلق میشود و صحنهای که روح شرور روی تخت دراز کشیده و به تدریج نامرئی میشود، همیشه بیشترین واکنش را بین تماشاگران دریافت میکند. لحظهای بسیار ساده، اما واقعا تاثیرگذار است. با اینحال من همچنان سکانس اتاق آینه و لباس عروس را بیشتر دوست دارم. عاشق ساخت آن بودم و بهنظرم خوب هم از آب درآمده است.
تیزر فیلم «احضار: آخرین مراسم»
* بنابراین نقطه اوج فیلم، همان صحنه اتاق آینه و لباس عروس است. فکر میکنم تا الان، «احضار ۲» در میان فیلمهای «احضار» بهترین پایانبندی را داشته است. به نظر میرسد «احضار: آخرین مراسم» میخواهد از آن پیشی بگیرد. عمدا میخواستید فیلم را اینطوری به پایان برسانید؟ در آن لحظه به پایانبندی «احضار ۲» هم فکر میکردید؟
– سوال خوبی است. صرفا میخواستم کل مجموعه، پیوسته باشد. یکی از پیشنهادها این بود که فیلم را با صحنه حلقآویز شدن جودی به پایان برسانیم و بعد از اینکه فکر میکنند او مرده، دوباره برش برگردانیم. حاضر نشدم ریسکش را بپذیرم، زیرا قبلا دو بار او را در فیلم کشتهایم (یک بار در نوزادی و یکبار هم در بزرگسالی) و هر دو بار هم او را برگرداندهایم. آیا مخاطب در آن چند دقیقه آخر که جودی قدرت درون خود را پیدا میکند، باز هم هیجانزده میشود؟ همیشه این سوال برایم یک چالش ذهنی بزرگ بود. حتی الان که فیلم را تماشا میکنم، از خودم میپرسم: هنوز تاثیرگذار است؟ آیا صحنه آویزان بودنش را بیش از حد طول دادم یا باید کوتاهتر میشد؟ [میخندد]، اما در مقایسه با «احضار ۲» باید بگویم خودم طرفدار جیمز وان هستم. اصلا قصد مقایسه نداشتم. پایانبندی آن فیلم فوقالعاده است.
* برخی از منتقدان، سکانس پایانی عروسی در این فیلم را به فیلم مارول «انتقامجویان: جنگ ابدیت» در ژانر وحشت تشبیه کردهاند. آنجا هم تمام عوامل فیلم برای صحنه آخر برمیگردند. با این تفاوت که این دورهمی در مارول مراسم خاکسپاری و در اینجا عروسی است. جمع کردن همه عوامل برای حضور در سکانس کلیسا سخت نبود؟
– شگفتانگیز بود، چون بسیاری از آن افراد را برای اولین بار میدیدم و در پروسه ساخت فیلم، به صورت آنلاین با هم در تماس بودیم. هماهنگی بسیار بزرگی بود، زیرا ما در انگلستان فیلمبرداری میکردیم و اینکه همه عوامل برای فیلمبرداری یک سکانس، یکروزه از آمریکا پرواز کنند و به انگلستان بیایند و بعد هم برگردند، کار بسیار بزرگی بود. شبیه یک گردهمایی خانوادگی بود. یک گردهمایی بزرگ خانوادگی که احساس میکردم تازه به آن ملحق شدهام و همه را نمیشناسم، اما قطعا با همهشان ارتباط عاطفی دارم. عالی بود.
میا تامیلسون و ورا فارمیگا در نقش جودی و لورین وارن در فیلم «احضار: آخرین مراسم»
* این فیلم به وضوح پایان داستان وارنها با بازی ورا فارمیگا و پاتریک ویلسون است، اما در ابتدای فیلم به دوران جوانی وارنها فلاشبک زده میشود. احتمالا نمیتوانید بگویید، اما آیا بحثی در مورد ساخت فیلم جوانی خانواده وارن با بازیگران جدید وجود دارد؟ برای اینکه داستانهای دهههای اولیه و دوران جوانی آنها روایت شود؟
– این فیلم به عنوان فصل نهایی طراحی شده بود و فکر میکنم همان داستان رسمیای است که ما به آن پایبند هستیم. البته این ایده وجود دارد که تصور کنیم دختر این خانواده یعنی جودی هم تواناییهای مادر را به ارث برده و به ماجراجویی و شکار ارواح میپردازد، بنابراین بد نیست فراتر از قاب فیلم را تصور کنیم، اما میخواهیم واقعا روی همین قسمت آخر تمرکز کنیم.
* بدان معنا هم نیست که جهان «احضار» به پایان رسیده است. فیلمهای «راهبه» (The Nun) و «آنابل» (Annabelle) ثابت کردند که هنوز برای فیلمهای بیشتر با این ترکیب از درام شخصیتمحور و ترسهایی که حس ترسناکی خانههای جنزده را به ارمغان میآورند، اشتیاق زیادی وجود دارد. در ذهن شما، آیا جهان «احضار» ادامه خواهد داشت و همچنان درگیر آن خواهید بود؟
– فکر میکنم کاملا میتواند ادامه داشته باشد. شعار من همیشه این است که بگذاریم مخاطب تصمیم بگیرد. با توجه به استقبال زیاد از فیلم، حدس میزنم که پاسخ سینماروها مثبت است.
آنابل
* به نظرم هنوز سوالات بیجوابی از «راهبه ۲» باقی مانده است. فکر میکنم «راهبه ۳» (The Nun 3) میتواند ساخته شود و داستان آن را به نتیجه برساند. درست است؟
– بله. اتفاقا این موضوع همیشه ذهنم را مشغول کرده و برایم مثل یک گره باز است که باید ببندمش بنابراین فکر میکنم امکان ساخت آن وجود دارد.
* همه ما مشتاقیم بدانیم سرنوشت مرد کجوکوله (Crooked Man) چه میشود. هنوز هم او یکی از بهترین شرورهای فرعی «احضار» است و مدتی پیش هم صحبتهایی در مورد ساخت فیلمی با محوریت او شنیده میشد. درباره مرد کجوکوله نظری ندارید؟
– خیلی جالب است! همه درباره مرد کجوکوله میپرسند [میخندد]، حتی بیشتر از این سوال که آیا دنباله دیگری از «آنابل» ساخته میشود یا نه. فکر میکنم نقدهای متفاوتی گرفت. همیشه مرد کجوکوله را دوست داشتم. برخی تصور کردند که او را با گرافیک کامپیوتری ساختهایم و به همین دلیل دوستش نداشتند، در حالی که اصلا اینطور نبود و یک بازیگر شگفتانگیز با لباس و گریم فوقالعاده بود، اما خب… فعلا راجه بهش حرفی نزنیم [میخندد].
مرد کجوکوله (Crooked Man) در فیلم «احضار ۲»
* فرصت خوبی است. رشد شما به عنوان یک فیلمساز کاملا مشهود است. فیلمهای شما خیلی با اعتمادبهنفس و ترسناکتر شدهاند. چه نقطه عطفی در کارتان بود که احساس کردید به عنوان یک فیلمساز رشد و اعتمادبهنفس بیشتری پیدا کردهاید؟
– این سوال عالی است و در مسیر شغلی ام، خیلی به آن فکر کردهام. از تعریف و تمجید شما سپاسگزارم. فکر میکنم بزرگترین درس این است که ساخت فیلم یک تلاش گروهی است. برای رسیدن به بهترین نتایج، باید یک تیم حرفهای خوب استخدام کرد. باید دور و بر آدم پر شود از افراد متخصص و کاربلد. اینطور آدمها، خودشان به صورت اتوماتیک باعث میشوند که بهترین نتیجه ممکن حاصل شود. به نظرم رویکرد اشتباه در ساخت فیلم این است که فکر کنیم همه کار را یک نفر یعنی کارگردان انجام داده است. کارگردانان، هم بیش از بقیه اعتبار میگیرند و هم بیشتر مورد سرزنش قرار میگیرند. من زمانی موفق بودهام که خودم و غرور شخصیام را کنار گذاشتهام و بیشتر به این فکر کردهام که فیلمسازی یک کار تیمی است و من به عنوان کارگردان، صرفا باید باهوشترین افراد را دور خودم جمع کنم. باید آنها را فعال کنم. فضای امنی برای بروز خلاقیت در اختیارشان بگذارم و اجازه دهم چیزی عالی خلق کنند مثل نقلقول معروف از استیو جابز که میگوید: «من افراد باهوش را استخدام نمیکنم و به آنها نمیگویم چه کار کنند بلکه افراد باهوش را استخدام میکنم و میپرسم چه کار کنیم.» به نظرم این نوع ایده، کار را بسیار سرگرمکنندهتر و آسانتر میکند بنابراین کارگردان میتواند بیشتر در نقش یک ویراستار باشد. میتواند بگوید: «ایدهات عالی است، اما برای این مورد مناسب نیست». اگر کارگردان باهوش باشد، میتواند بهترین چیزها را از میان ایدههای این افراد شگفتانگیز انتخاب کند. این شیوه، بزرگترین درسی بوده که از فیلمسازی گرفتهام و بزرگترین درسی است که به هر فیلمساز دیگری خواهم داد.
* فیلم شما به فروش نیم میلیارد دلاری رسیده است. مردم آن را دوست دارند و این موفقیت بزرگی محسوب میشود. فکر میکنم چنین فروشی دست شما را در انتخاب پروژه بعدی باز بگذارد و استودیو حاضر باشند برای ساخت فیلم جدید شما هزینه کند. اگر الان مدیر همین استودیو نیولاینسینما سراغ شما بیاید و پیشنهاد سرمایهگذاری در فیلم بعدیات را بدهد، چه فیلمنامهای را مطرح میدهید؟ پروژه رویایی شما چیست؟
– اوه! سوال بسیار جالبی است. همین الان هم مشغول پروژه رویایی خودم هستم! از همان نوع کاری است که همیشه میخواستم انجام دهم. [میخندد]. اسمش را بگذارید «احضار ۵»! شوخی کردم. «احضار ۵» نیست. نمیتوانم بگویم چیست، ولی امیدوارم در اوایل سال آینده فیلمبرداری آن را شروع کنم.