درباره سریال «پلوریبوس»/ آخرالزمان با طعم خوشبختی
در فیلمنت نیوز بخوانید
به گزارش فیلم نت نیوز، انتشار سریال وینس گیلیگان، جدید خالق جهانهای محبوب «بریکینگ بد» (Breaking Bad) و «بهتره با سال تماس بگیری» (Better Call Saul) اتفاقی بسیار هیجانانگیز و خبری خوش برای طرفداران آثار درام و فلسفی است. سریال «یکی از میان همه» (Pluribus) که توسط اپل تیوی پلاس تهیه شده است، با انتشار دو قسمت ابتدایی خود، نگاهها را به سوی یک ژانر جدید و ریسکی برای گیلیگان جلب کرده است.
اگرچه این تغییر زمین بازی برای خالقش در ابتدا نگرانیهایی را در خصوص حفظ جذابیتهای گذشته ایجاد کرده بود اما «یکی از میان همه» با حفظ هوشمندیهای همیشگی گیلیگان و درهمآمیزی عمیق سرگرمی و فلسفه، نهتنها این نگرانیها را برطرف میکند بلکه خود را بهعنوان آغازگر یک اثر درگیرکننده و ماندگار برای سالهای آینده معرفی کرده است. فصل اول این سریال ۹ قسمت خواهد بود و اپل تیوی پلاس فعلا برای دو فصل آن سفارش ساخت داده است.
سریال «پلوریبوس» (یکی از میان همه) در فیلم نت
داستان و پارادوکس خوشبختی ویروسی
سریال «پلوریبوس» قصهای غیرعادی و عجیب دارد. شخصیت اصلی داستان، کارول (با بازی ری سیهورن که یکی از بازیگران اصلی سریال «بتر کال سال» بود)، یک نویسنده رمانهای عاشقانه است. او متوجه میشود که مردم جهان دچار یک ویروس مرموز شدهاند که باعث شده همگی به شکل کامل احساس خوشبختی، آرامش و رضایت خاطر داشته باشند. کارول و تعداد بسیار معدودی از افراد دیگر در جهان نسبت به این ویروس مصون ماندهاند. در یک دوگانگی عجیب، کارول خود را موظف میداند که مردم جهان را از این خوشبختی آخرالزمانی نجات دهد.
این ایده در واقع یک کلیشه برعکس بسیار قوی در ژانر آخرالزمان است. ما در سینما عادت کردهایم که آخرالزمان منجر به وحشت، ترس و زامبیهای مهاجم شود اما گیلیگان در اینجا یک آخرالزمان متفاوت ارائه میدهد؛ جایی که حال همه خوب است. این تضاد درونی و پارادوکس محور اصلی سریال است. این داستان صرفا علمی تخیلی نیست بلکه درام و فلسفی است و سوالات عمیق انسانی و انسانشناسانه را مطرح میکند.
شخصیتپردازی و رنگها
کارول شخصیت اصلی نویسندهای موفق است که از کتابهای فانتزی پرفروش خود متنفر است و تظاهر به خوشحالی میکند. او داستانی که دلش میخواهد (نام کتاب جدی او «دگردیسی تلخ» یا Bitter Chrysalis است) را نمینویسد زیرا احساس میکند باب میل اکثریت نیست. کارول اعتیاد شدیدی به الکل دارد و ماشین او مجهز به دستگاه الکلسنج است تا هنگام مستی روشن نشود.
گیلیگان در این سریال میگوید که از ضدقهرمانهای محبوبی مانند والتر وایت خسته شده و تصمیم گرفته قهرمانی خلق کند که ذاتا آدم خوبی باشد. با این حال او در پرداخت شخصیت تکبعدی عمل نکرده است. کارول وجوه منفی خود را دارد (مانند جابجا کردن کتابهای خود در طبقات برای دیده شدن بهتر یا تلاش برای رانندگی در حالت مستی) اما او دنبال حقیقت است و همین پیچیدگی باعث میشود که شخصیت او برای بیننده باورپذیر باشد و احساس ضعف در مخاطب ایجاد نشود.
همانند آثار قبلی گیلیگان از رنگها برای انتقال مفهوم استفاده میکند:
-
آبی و زرد: این ترکیب رنگی مکررا دیده میشود؛ از تیشرت آبی کارول با کت زرد، تا لباس دانشمندان و تختهای بیمارستانی. رنگ آبی نماد اطمینان است و در اینجا نشان میدهد که ذهن مشترک به دنبال جلب اعتماد افراد باقیمانده است. در مقابل رنگ زرد میتواند نماد وعده دروغین یا فریبندگی جذاب باشد، زیرا شرایط فعلی برای همه جز کارول جذاب و راضیکننده است.
-
بنفش: این رنگ مختص طرفداران افراطی کتابهای فانتزی کارول بود. رنگ بنفش در «بریکینگ بد» نماد خودفریبی و دوری از واقعیت (شخصیت مری) بود. در اینجا نیز نشاندهنده افرادی است که بیش از حد در دنیای فانتزی غرق شده و از واقعیت دور شدهاند.
جبر و اختیار در ذهن مشترک
موضوع محوری که سریال به شدت ذهن مخاطب را به آن مشغول میکند، مسئله خوشبختی است. آیا جهانی که در آن همه انسانها خوشحال هستند، جهانی بد محسوب میشود؟ این خواستهای ابدی است که همه ما به دنبال آرامش و خوشبختی باشیم اما گیلیگان میپرسد: اگر این خوشبختی به شکل ویروسی به تو تزریق شده باشد و تو علت و منطق آن را ندانی و صرفا به دلیل دستوری که به مغزت وارد شده خوشحال باشی، آیا این خوشبختی ارزشمند است؟ آیا قهرمان قصه (کارول) باید تلاش کند تا مردم را آگاه و درمان کند، یا بگذارد که در این رضایت باقی بمانند؟
این دوگانگی در مفهوم ذهن مشترک (Shared Mind) متجلی میشود. «پلوریبوس» (Pluribus) از عبارت لاتین E pluribus unum به معنای «وحدت در عین کثرت» گرفته شده است. این شعار بر روی نماد ایالات متحده هک شده و در سریال نیز پشت سر شخصیتها دیده میشود. انتخاب هوشمندانه عدد ۱ به جای حرف I در عنوان سریال نیز همین مفهوم وحدت در کثرت را منتقل میکند. سریال با مفهوم یکسانسازی و نظم نوینی طرف است که میخواهد همه را شبیه به هم کند.
سوالاتی از جنس جبر و اختیار به طور مستقیم در سریال مطرح میشود. ذهن مشترک میگوید که پیوستن به آن حق انتخاب ما نبوده اما این مانند یک محدودیت بیولوژیکی است؛ درست مانند نفس کشیدن که انتخابی نیست. این مسئله تفکر عمیقی را در خصوص این موضوع که آیا اختیار انسان یک توهم است یا نه، در ذهن مخاطب ایجاد میکند. علاوه بر این، سریال تبدیل شدن همه آدمها به یک ذهن مشترک را که میتواند یک رویای بزرگ باشد، ترسناک نشان میدهد زیرا باعث از بین رفتن فردیت، استقلال ذهنی و اختلاف سلیقه میشود.

ریسک بزرگ گیلیگان: حفظ جهان واقعی در دل تخیل
پیش از پخش سریال این نگرانی وجود داشت که گیلیگان در خروج از ژانر واقعگرایانهای که در «بریکینگ بد» و «بتر کال سال» ساخته بود، شکست بخورد اما او یک هوشمندی عجیب به کار برده است: جهان داستان همان جهان آثار قبلی است. شهر آلبوکرکی، نیو مکزیکو، شباهتهای دکوپاژی، همان شیوه فیلمبرداری دوربین و رنگ و رخ نزدیک به فضای «بریکینگ بد» است. تفاوت در این است که او یک اتفاق آخرالزمانی را به همان جهانی تزریق کرده که ما قبلا آن را به عنوان یک جهان واقعی پذیرفته بودیم.
از نظر فنی گیلیگان در عین حال که سریالهایش گاهی کند پیش میروند و گسترش سکانس به سکانس آنها طولانیتر از میانگین صبر مخاطب امروزی است اما قادر است مخاطب بسیار زیاد را جذب کرده و بین سرگرمی و عمق، حلقه اتصالی برقرار کند. قسمتهای اول و دوم «پلوریبوس» افتتاحیهای منسجم با ایدهای درخشان و پرداختی تاثیرگذار بودهاند.
ویروس، منشا کیهانی و نقد پنهان
ویروس «پلوریبوس» از طریق سیارهای به نام کپلر ۲۲-بی که ۶۰۰ سال نوری فاصله دارد، منتقل شده است. این سیاره از نظر علمی یکی از اولین سیاراتی است که در منطقه قابل سکونت یک خورشید مشابه کشف شد، بنابراین انتخاب آن کاملا پشتوانه علمی دارد. نکته جالب اینجاست که خود اطلاعات ویروس منتقل شده و انسانها خودشان با استفاده از کد راهنما ویروس را خلق کردهاند.
ضعفهای ذهن مشترک شامل ناتوانی در آسیب زدن به موجودات زنده و ضعف در برابر رفتارهای خشونتآمیز است. همچنین گمان میرود توانایی دروغ گفتن نیز ندارند. این موضوع ژانر زامبی را نیز برعکس میکند و ما با زامبیهایی طرفیم که نه خشونتطلبند و نه دروغ میگویند و به جای گاز گرفتن، میبوسند.

«پلوریبوس» همچنین میتواند نمادین و استعاری تلقی شود. مثلا میتواند نقدی به سیستم آموزشی باشد که سعی میکند همه افراد را در قالب یکسان (مانند لباس فرم مشابه) و با قوانین یکسان درآورد. همچنین میتواند تعبیری از ایدئولوژی کمونیسم باشد که با مالکیت اشتراکی و سواستفاده از کلمه ما به دنبال کنترل همگانی است.
بازخورد اولیه و امید به آینده
«پلوریبوس» تا اینجای کار یک استقبال رویایی داشته است. منتقدین Rotten Tomatoes امتیاز کامل ۱۰۰ از ۱۰۰ را به دو قسمت اول دادهاند، Metacritic امتیاز ۸۵ از ۱۰۰ و مردم در IMDB امتیازی بالاتر از ۹ به آن دادهاند.
با وجود ریتم نسبتا تند سریال گیلیگان توانسته است یک کمدی سیاه و تلخ با یک بامزگی دائمی خلق کند. نقشآفرینی ری سیهورن در نقش کارول بسیار امیدوارکننده بوده و زبان بدن اغراقآمیزش گاهی یادآور حرکات والتر وایت است.
در مجموع، «پلوریبوس» ایدهای دیوانهوار و پیچیده است که ۱۰۰ سوال فلسفی عمیق را مطرح کرده است. این سریال با قرار دادن جهانی که میشناسیم در یک موقعیت عجیب، موفق شده است مخاطب را کاملا درگیر کند. این آغاز یک فصل جدید برای درگیری با جهان سینماست و توانایی وینس گیلیگان این ظرفیت را دارد که این سریال را برای چند فصل ادامه دهد.
مازیار دهقان