«پلوریبوس» ربطی به هوش مصنوعی ندارد/ بازی در نقش فلاکتزدهترین آدم روی زمین
در فیلمنت نیوز بخوانید
به گزارش فیلمنتنیوز، بالاخره پرده از روی سریال جدید ریا سیهورن و وینس گیلیگان یعنی «پلوریبوس» (Pluribus) کنار رفت. خالق سریال «برکینگ بد»، در فاصله بین تعهداتش به سریال «بهتره با سال تماس بگیری» و فیلم «اِل کامینو: فیلم برکینگ بد»، بیسروصدا مشغول نوشتن سریال جدیدی برای بازیگر اصلی زن سریال «بهتره با سال…» بود و این موضوع را اوایل سال ۲۰۲۲، در جشن پایان تولید سریال «بهتره با سال…» با سیهورن در میان گذاشت. سیهورن مسیری طولانی را طی کرده است تا از دو دیالوگ در قسمت نخست سریال «بهتره با …» در سال ۲۰۱۵، به نقش اول یک سریال بزرگ برسد.
هنگام شروع سریال «بهتره با …» برای گیلیگان و همکارش پیتر گولد، هنوز مشخص نبود که شخصیت کیم وکسلر تا چه اندازه در طرح کلی داستان نقش خواهد داشت. در اواسط سریال، رابطه محکوم به شکست کیم با جیمی مکگیل/ساول گودمن (با بازی باب اودنکرک) بیش از حد جذاب شد. رابطه آنها در کانون توجه قرار گرفت و سیهورن را عملا به یک نقش اصلی مشترک تبدیل کرد و باعث شد این سریال را با دو نامزدی جایزه اِمی به پایان رساند.
گیلیگان اکنون سریال علمی-تخیلی «پلوریبوس» با بازی سیهورن را به اپلتیوی برده است و سیهورن در آن نقش یک نویسنده به نام کارول استورکا را بازی میکند که تور تبلیغاتی آخرین کتابش، با یک رویداد آخرالزمانی به پایان میرسد و جهان، یکشبه کاملا دگرگون میشود. نوعی ماده فرازمینی همه انسانها را تحتتاثیر قرار میدهد و تنها کارول و یازده انسان دیگر در برابر اثر آن مصون هستند. این ماده فرازمینی جمعیت جهانی را در یک ذهن جمعی واحد ادغام کرده است؛ ذهنی که میتواند در هر لحظه به افکار، خاطرات و دانش همهکس دسترسی پیدا کند و البته همه انسانها را برعکس سریالهایی مانند واکینگدد، صلحجو و آرام کرده است.
بخش تبلیغاتی و بازاریابی «پلوریبوس»، کارول را «فلاکتزدهترین آدم روی زمین» توصیف کرده که از نظر فنی درست است، چون در این سریال عملا همه افراد دیگر دنیا تحتتاثیر طلسمی از خوشبختی واحد زندگی میکنند. حتی آن یازده نفری هم که تحتتاثیر این ماده نیستند، از وضعیت جدید به طرز عجیبی راضی به نظر میرسند و تلاشهای کارول برای بسیج کردنشان با شکست مواجه میشود!
هالیوودریپورتر با ریا سیهورن درباره این سریال گفتوگو کرده است که ترجمه آن را با هم میخوانیم:
* چند سال پیش در مصاحبه قبلیمان، در مورد مدل موی دماسبی شما در سریال «بهتره با …» صحبت کردیم. آن زمان نمیدانستم که اولین نمای کارول استورکا باز هم یکی از همان نماهای مشهور از پشت سر شما خواهد بود. برای نشان دادن مدل موی دماسبی کیم وکسلر، نماهای زیادی گرفتید. وقتی متوجه شدید که وینس میخواهد دوباره با نمای پشت سر شما شروع کند، خندهتان نگرفت؟
– چرا! تازه مساله کمی جالبتر هم بود، چون وینس گفت که این موضوع به ذهنش خطور نکرده بوده و فقط داشته نمای اولیه را تنظیم میکرده است! یکی از نماهای افتتاحیه مورد علاقهاش این است که بیننده قبل از دیدن چهره بازیگر، صدایش را بشنود، بنابراین میخواست نمای ترکینگ را از پشت سر من بگیرد. مَت کرِدل فیلمبردار اصلی کار، نمای اولیه را برداشت کرد. مت نه تنها بسیاری از آن نماهای دماسبی من در سریال «بهتره با …» را فیلمبرداری کرد، بلکه روی نمایی که هنگام کارگردانی قسمتی از «بهتره با …» ابداع کرده بودم هم مشارکت داشت. همان نمایی که در آن کیم روی صندلیاش حرکت میکرد، اما تمام چیزی که مخاطب میدید، تکانخوردن موی دماسبی بود.
وقتی مت در نمای افتتاحیه کارول در «پلوریبوس» از پشتم رد شد و گفت کات، استرس زیادی گرفتم. یک لحظه به این فکر کردم که وای! این اولین نمایی است که میگوید من دیگر کیم وکسلر نیستم! دیگر کیم وکسلر آلباكركی یا کانزاس نیستم و باید از کالبد او خارج شوم. حالا دیگر در دنیایی کاملا جدید هستیم! همان لحظه به وینس گفتم و خودش هم تازه متوجه شد دوباره نمای افتتاحیه من از پشت سرم است، اما دلیلش ربطی به سریال «بهتره با …» نداشت. البته اینجا موهایم کوتاهتر است و دیگر دماسبی نبستهام.
سریال «پلوریبوس» را با دوبله اختصاصی در فیلمنت ببینید
* در تیزرهای تبلیغاتی، شخصیت شما در «پلوریبوس»، فلاکتزدهترین آدم روی سیاره معرفی شده است. چگونه فلاکتزدهترین آدم روی سیاره را بازی کردید؟ به هر حال باید مطمئن میشدید که مخاطب به اندازه کافی با او همدردی کند. نگران نبودید که با پیشینهای که بیننده از شما به عنوان کیم وکسلر داشت، کارول را دوست نداشته باشد؟
– شعار تبلیغاتی خیلی خوبی بود. وینس گیلیگان قبلش هم در توضیح کاراکتر به من گفته بود: در دنیای جدید، پس از وقوع این رویداد، کارول عملا فلاکتزدهترین آدم روی سیاره است، ولی فکر نمیکردم که به شعار تبلیغاتی اصلی تبدیل شود. فکر میکردم مثل همیشه دارد اغراق میکند که من عمق ماجرا را درک کنم.
در مورد دوستداشتنیبودن کاراکترم باید مفصل توضیح بدهم. راستش همان اوایل ساخت «بهتره با …»، کلا موضوع دوستداشتنیبودن را کنار گذاشتم و مساله را برای خودم حل کردم. الان ماجرایش را تعریف میکنم. یکبار داشتیم صحنه مشاجره کیم-جیمی را با باب اودنکرک ضبط میکردیم و خیلی واقعی پیش میرفت. من ناخودآگاه آخرش یک لبخند ملیح زدم تا کاراکترم یعنی کیم را برای مخاطب دوستداشتنیتر کنم. این لبخند یک واکنش غریزی بود.
من در چند سریال فوقالعاده بازی کردهام که به آنها بسیار افتخار میکنم، اما برخی سریالها بازیگر زن را مجبور میکنند طوری بازی کند که حتما از دید مخاطب دوستداشتنی باشد. طوری که خطری برای کاراکتر مرد نداشته باشد. یکجور نگاه جنس دوم به زن. لبخند ناخودآگاه من بهخاطر این فشار در برخی فیلمهای قبلیام بود. در آن لحظه پیتر گولد گفت: «ببین من زمانی کاراکتر کیم رو دوست دارم که اجازه نده جیمی از زیر بار مسوولیت شانه خالی کنه. وسط دعوا مجبور نیستی خودت رو برای بیننده لوس کنی. کاملا حق داری آخر مشاجره از خونه بزنی بیرون و در رو محکم ببندی و جیمی برات مهم نباشه. وقتی اخلاقیات و ارزشهای کیم رو مشخص میکنی، باید صاف پاش وایسی و نگرانی دیگهای نداشته باشی. این همون چیزیه که مخاطب بهش احترام میگذاره و میخواد دنبال کنه. مساله، خوشایند یا ملیح یا مهربان و دوستداشتنیبودن نیست. بازیگر باید در صحنه صادق باشه». من آنجا متوجه شدم که به شکلی احمقانه دنبال این بودم که دوستداشتنی به نظر برسم. این است که سعی میکنم در بازیگری به درون کاراکتر نزدیک شوم و خودم را در او جستجو کنم. باید لحظات قابل تشخیص انسانی را پیدا کنم. وقتی عصبانیت کارول دلیل منطقی داشته باشد، دیگر اهمیتی نمیدهم رفتارش دیوانهوار به نظر برسد. همه ما در موقعیتهایی بودهایم که از فرط خشم فقط فریاد زدهایم. بنابراین، سعی کردم کاراکترم را به صورت یک قهرمان عادی نگاه کنم، نه یک ابرقهرمان که به این دنیای غیرقابلدرک پرت شده و تحت هر شرایطی به خودش مسلط است. کارول در موقعیتهای بسیار گیجکننده این سریال، سعی میکند بهترین کاری را که میتواند انجام دهد و امیدوارم بیننده خودش را جایش بگذارد و به همین دلیل با او احساس همدردی کند.

* برخی از بینندگان سریال «برکینگ بد» کاراکتر اسکایلر وایت با بازی آنا گان را دوست نداشتند و او را اغراقآمیز میدانستند. وینس در مصاحبهای با من گفت که از این موضوع خیلی ناراحت است، اما اینجا باز هم سراغ یک کاراکتر زن پیچیده رفته است. نگرانی واکنش مجدد مخاطب نبودید؟
– اصلا! وینس فیلمنامهاش را بر اساس مضامین جنسیتی نمینویسد. خیلیها میپرسند آیا «پلوریبوس» برداشتی نمادین از هوش مصنوعی، سیاست یا مذهب است؟ نه واقعا. سبک نوشتن وینس اینطوری نیست، موعظه نمیکند و دستور کار خاصی ندارد؛ داستان کاراکترش را شروع میکند و ادامه میدهد. او هم دارد در دنیایی مینویسد که ما در آن زندگی میکنیم و از کره مریخ نیامده است. وینس گفت که همیشه فقط شخصیتهای مرد را به عنوان نقشهای اصلیاش نوشته و حالا که تصمیم گرفته چیزی برای من بنویسد، این نقش اصلی را زن انتخاب کرده است. فکر میکنم او فقط یک انسان پیچیده نوشت که تصادفا زن است، اما من به عنوان یک زن با این شخصیت روبهرو میشوم بنابراین این که خشم او به عنوان منبع قدرت باعث نگرانی مردم بشود واقعا برای من ملموس بود. یک بار از وینس در موردش پرسیدم. گفت من فقط دارم داستان یک شخصیت را مینویسم که به نظرم یک آدم عادی است. نمیتوانم منتظر تفسیر مخاطب بمانم.
* من هم به تفسیر هوش مصنوعی و حتی تاثیر سیاستمدارهای پوپولیست فکر کردم، اما انزوای ناشی از شهرت هم به ذهنم خطور کرد. در این سریال همیشه یک نفر تحتتاثیر آن ماده فرازمینی، دارد تلاش میکند شما را خشنود کند. جشن امضای کتاب کارول که خوانندگان کتابش سعی میکنند از او تمجید کنند و به او کادو بدهند، تصویری کوچک از چیزی است که بعد از آن رویداد آخرالزمانی، به کلانتصویر تبدیل خواهد شد.
– این هم نکته درستی است.
* پس عجیب است که وینس هیچ قصد آگاهانهای نداشته باشد و هیچ موضوعی به شکل سمبلیک در ذهنش نبوده باشد.
– اصلا. اصراری ندارم حرف مرا بپذیرید. نوشتنش همین شکلی است. در دو سریال قبلی هم شاهد تحول یک انسان هستیم. یکی معلم شیمی بود، یکی وکیل. اینجا هم تحولات یک نویسنده را نشان میدهد. حالا بستر و فضای داستان متفاوت است. خیلی از روزنامهنگاران هم از من در مورد هوش مصنوعی پرسیدهاند، چون میخواهند برای این وضعیتی که در سریال نشان داده شده، مابهازای خارجی پیدا کنند. اگر خوششانس باشیم که مردم سریال را دوست داشته باشند و کار موفق شود و فصلهای بعدی هم ساخته شود، مخاطب مطمئن خواهد شد که سریال تفسیر مستقیمی از یک موضوع روز نیست. اساسا سریال در مورد ماهیت انسان فعلی است. همه ما در این سیاره با نحوه زندگی در جهان دستوپنجه نرم میکنیم و این همان چیزی است که سریال با آن سروکار دارد.
* کارول یک نویسنده بسیار موفق است که از خودش راضی نیست و سطح کتابهایش را دوست ندارد. با اینکه آثارش بسیار پرفروش هستند، اما مخاطبهای خود را مشتی احمق مینامد. در مقابل، شما یک بازیگر بسیار موفق هستید که احتمالا به کارتان بسیار افتخار میکنید. چقدر با کارول استورکا همذاتپنداری کردید؟
– من به اینکه بخشی از این کار هستم، واقعا افتخار میکنم، اما راستش را بخواهید تا همین اواخر خودم را دستکم میگرفتم و فکر میکردم موفقیتم به عنوان بازیگر، شانسی یا تصادفی است. در هر صحنه، با خودم فکر میکردم که احتمالا یک بلیط بختآزمایی بردهام که اینجا هستم! برای همین وقتی گفتید به کارم بینهایت افتخار میکنم، برایم تازگی داشت. سخت است که با خودم روبرو شوم و این را بپذیرم، اما حداقل باید هم سر صحنه و هم در این مصاحبهها طوری رفتار کنم که انگار ارزش هنرم را میدانم و چیزی به کار اضافه میکنم. در غیر این صورت، این توهین به شعور شماست که میخواهید با من صحبت کنید. توهین به هوش وینس گیلیگان است که میخواهد سریالی برای من بنویسد و توهین به طرفدارانی است که واقعا کارم را دوست دارند. بنابراین، از همه بابت این فرصت ممنونم.

در مورد کارول هم فکر نمیکنم واقعا از کارش متنفر یا شرمنده باشد؛ اگر اینطور بود، جلد کتابهایش را در دفترش قاب نمیکرد. به نظرم او در کارش خیلی عالی عمل میکند، اما برای خودش اینطور جا افتاده که یک آدم واقعا باهوش باید کار مهم و ماندگاری انجام دهد. به نوعی یک شخصیت کمالگراست. بههمین خاطر، میخواهد قبل از اینکه دیگران کارش را سطحی یا تفننی بنامند، خودش این کار را بکند. قبل از همه خودش آثارش را مسخره میکند، اما به نظر من کاملا به خودش افتخار میکند. نقطه اشتراک من و کارول این است که هر دو معتقدیم پذیرش تمجید مردم خیلی ترسناک است، چون به این معناست که وقتی میگویند شما یک آرتیست بدردنخور هستید هم باید حرفشان را قبول کنید.
* از همان سال ۲۰۲۲ گفتید که «پلوریبوس» هیچ ارتباطی با «بهتره با …» ندارد، اما همچنان میبینیم که برخی المانها و کدهای تصویری «بهتره با ….» و «برکینگ بد» در جایجای سریال دیده میشود. این ایستراِگها شما را متعجب نکرد؟
– کمی، اما این کدها خیلی ظریف هستند. کارگردان سریالهای قبلی خودش را که تمسخر نمیکند! بلکه این کدها و نمادها بیشتر شبیه پاداشی شگفتانگیز برای بیننده بسیار باهوش است که ببیند و یاد کارهای قبلی بیفتد.
* در تیزرهای تبلیغاتی، روی عبارت «سلام، کارول» خیلی تاکید شده است.
– ببینید! من فقط میدانم که نام کارول استورکا ادای احترامی است به کارول بِرنِت بازیگر و کمدین محبوب. در «پلوریبوس» میبینیم که تلویزیون کارول، یک برنامه استندآپکمدی پخش میکند که از برنامههای کارول بِرنِت انتخاب شده و این یک ارجاع عمدی و آشکار به او و برنامه معروف طنز نمایشیاش یعنی «شوی کارول برنت» (The Carol Burnett Show) است. نام همسایه والتر وایت نیز ادای احترامی به کارول بِرنِت بود. اصلا همان باعث شد گیلیگان با بِرنِت دوست شود و به او یک نقش کلیدی در فصل آخر «بهتره با…» پیشنهاد دهد.
* بخش عمدهای از نخستین قسمت سریال «پلوریبوس»، یعنی «ما، ماییم» (We Is Us)، شبیه به یک فیلم بلایای طبیعی ترسناک بلاکباستر است که دست کمی از سکانسهای سینمایی ندارد. این سریال در سراسر جهان فیلمبرداری شده و مقیاس کار به طور چشمگیری از سریال «بهتره با…» بزرگتر است.
– محدوده جغرافیایی که قطعا بزرگتر است. در این سریال عنصر علمی-تخیلی داریم و تمام افراد پشت صحنه دارند کار فوقالعادهای انجام میدهند. در «برکینگ بد» و «بهتره با …»، محدوده جغرافیایی تغییر چندانی نکرد و عمده کار در مکزیک و آلباکرکی ضبط شد، اما اینجا ابتدا دنیایی را نمایش و سپس به مخاطب نشان میدهیم که چگونه تغییر کرده است، بنابراین به المانهای تصویری زیادی نیاز داشتیم تا مخاطب بتواند تغییرات را بفهمد. این تحولات شدید را نشان دادیم تا وقتی بیننده از زاویه دید کارول به فیلم نگاه میکند، به او حق دهد که درک این تغییرات به صورت یکباره برایش سخت باشد.
* بازی در نقش اول یک سریال با این همه سکانس و دیالوگ باید سخت باشد!
– خیلی! کار بسیار سنگینی است. تقریبا همه آن نماهای خارجی اولیه در شب است و این یعنی فیلمبرداریهای شبانه. با یک شب آخرالزمانی مواجهیم که فیلمبرداری آن هفتهها طول کشید و خودش انگار یک فیلم کوچک مستقل بود. بازی در نقش اول سریال و ضبط سکانسهای متوالی خیلی نفسگیر است. مطمئنم باب اودنکرک هم زمانی که سکانسهای پشت سر هم داشت، همین احساس را داشت. برایان کرانستون و آرون پال و بسیاری دیگر از بازیگران هم این سنگینی را حس کردهاند. قسمت نخست سریال «پلوریبوس»، واقعا برایم مثل یک کابوس شبانه بیپایان بود.

* در چند اپیزود از سریال «بهتره با…» کارگردانی کردید، امکان دارد اگر سریال «پلوریبوس» به فصل دوم برسد، باز هم شما کارگردانی یکی دو اپیزود را بر عهده بگیرید؟ تا به حال این موضوع مطرح شده است؟
– فعلا فقط روزنامهنگاران و طرفداران این موضوع را مطرح کردهاند. در فصل اول هیچرقمه امکانش نبود که من کارگردانی هم بکنم. زمان زیادی از هر قسمت، در صفحه تصویر هستم. عوامل تولید و کادر دستیاران کارگردان تمام مدت مشغول کار بودند تا مطمئن شوند من به اندازه کافی بخوابم و وقت داشته باشم تا دیالوگهایم را مرور کنم. این وسط یک فیلمنامه جدید هم رسیده بود که باید میخواندم و برایش آماده میشدم. تازه پرو لباس و گریم هم بود. یک سری دروس خاص و تمرینهای بدلکاری هم باید انجام میدادم. تازه باید با هرکسی که با من دیالوگ داشت، تمرین میکردم بنابراین نمیتوانستم کارگردانی کنم. نمیدانم وینس برای فصل دوم چه برنامهای دارد. به کارگردانی دوباره علاقهمندم، اما اگر در این سریال نشود، در کارهای بعدی حتما کارگردانی خواهم کرد. فقط مطمئن نیستم که در این سریال میشود کارگردانی کنم یا نه. در حال حاضر تمام فکر و ذکرم بازیگری است و آن را در اولویت قرار دادهام. باید دید در آینده چه پیش میآید.
ترجمه و تنظیم: جهانگیر شاهولد
مطالب مرتبط:
