گی‌یِرمو دل‌تورو بعد از «فرانکنشتاین»، باید این ۵ رمان را اقتباس کند

- 13 دقیقه مطالعه

در فیلم‌نت نیوز بخوانید

سبک سینمایی گی‌یِرمو دل‌تورو به کدامیک از آثار ادبی کلاسیک شبیه است؟ خالق «فرانکنشتاین» کدام رمان قدیمی را می‌تواند به فیلمی بزرگ تبدیل کند؟ با این ۵ کتاب آشنا شویم.

به گزارش فیلم‌نت‌نیوز، گی‌یِرمو دل‌تورو در «فرانکنشتاین» بی‌چون‌و‌چرا به اوج داستان‌گویی رسیده است. تقدسِ هیولاها، عذابِ آفرینش و بشریتِ شکننده‌ای که بین زیبایی و ویرانی زندگی می‌کند، همه موضوعاتی‌اند که در در اکثر فیلم‌های دل‌تورو جان یافته‌اند. کارگردان‌های انگشت‌شماری توان آن را دارند که روح ادبیات را مانند دل‌تورو به سینما بدمند. آثار او، از «پینوکیو» تا «هزارتوی پن»، همگی به گونه‌ای شگفت‌انگیز اسطوره‌های قصه مکتوب را زنده می‌کنند و جان می‌بخشند. با کیفیتی که یکی از تراژیک‌ترین داستان‌های ادبیات گوتیک یعنی «فرانکنشتاین» خلق شده، حیف است که گی‌یِرمو دل‌تورو دیگر سراغ ادبیات نرود و آثار کلاسیک را بازسازی نکند. سینمای دل‌تورو همیشه از همین مفاهیم حماسی الهی و محکوم، کلیسای قرون وسطایی و هیولا و معجزه سود برده است. توانایی او در خلق فضاهای موهوم و پررمزوراز و کوچه‌های باریک و مه‌گرفته اروپای قرون وسطی بی‌نظیر است.

حالا خبرنگار کولایدر در مطلبی نوشته است که کاش دل‌تورو بعد از شاهکار اخیرش به سراغ این ۵ رمان کلاسیک برود که انگار سرنوشت‌شان به دستان توانای او گره خورده است. آثاری لبریز از هزارتوی ادبیات که دل‌تورو می‌تواند جان تازه‌ای به آنها ببخشد و شخصیت‌های پیچیده‌اشان را برای مخاطب زنده کند.

۱- «سایه باد» (The Shadow of the Wind)- اثر کارلوس روییث ثافون

کمتر رمانی است مثل «سایه باد» می‌تواند رمانتیسمِ سرنوشت‌گرای دل‌تورو را بازتاب دهد. داستان در بارسلونای بعد از جنگ روایت می‌شود؛ پسری جوان کتابی فراموش‌شده از نویسنده‌ای پیدا می‌کند که آثارش دارد به طور سیستماتیک نابود می‌شود. آنچه به عنوان یک راز ادبی آغاز می‌شود، به کاوشی در حافظه، وسواس و قصه‌هایی فراتر از زندگی ما تبدیل می‌شود. این اثر یک نامه عاشقانه به هنر، ارواح و تلاش بیهوده، اما زیبای حفظ ادبیات است. برای دل‌تورو که سینمایش در تصویرسازیِ مذهبی اسپانیایی و شکوه احساسی غرق است، رمان ثافون می‌تواند به‌سان اعتراف و بازگشت به ریشه‌ها باشد. خیابان‌های بارانی، کتاب‌فروشی‌های پر از شمع و عمارت‌های در حال فرسودگی دقیقا با شیوه فیلمسازی او هماهنگ است. چنین فیلمی می‌تواند به یکی از خیره‌کننده‌ترین آثار او بدل شود.

«سایه باد» ترکیبی است از تمام چیزهایی که دل‌تورو دوست دارد: تراژدی رمانتیک، ابهام اخلاقی و باور به این که عمل آفرینش هم مقدس است و هم خطرناک. او می‌تواند این کتاب را به تفکری عمیق درباره نویسندگی بدل کند و نشان دهد هر قصه‌ای که می‌گوییم، تلاشی است برای احیای مردگان. حاصل کار شاید شخصی‌ترین فیلم او شود؛ فیلمی که قصه‌گویی را به‌ چشم یک مراسم مقدس می‌نگرد.

این کتاب نخستین بار سال ۱۳۸۶ توسط کیومرث پارسای به فارسی ترجمه شد و پس از او مترجمان دیگری نظیر سهیل سهمی و شکوفه محمدی ترجمه‌های دیگری را روانه بازار کتاب کردند.

۲- «بوی شر می‌آید» (Something Wicked This Way Comes)- اثر ری بردبری

رمان «بوی شر می‌آید» ری بردبری شرح غم‌انگیز قلبِ اندوه‌بار کودکی است که از بزرگ‌شدن می‌ترسد و آرزو می‌کند آینده ناپدید شود. داستان ویل هالووی، جیم نایت‌شِید و کارناوال شوم آقای دارک (کاراکترهای کتاب) دقیقا مناسبِ حس جادویی دل‌تورو است که با غم، عجین شده است. این رمان، مثل «هزارتوی پن»، آستانه معصومیت و هراس را مبهم و نوستالژی را به کابوسی ترسناک تبدیل می‌کند. دل‌تورو می‌تواند وحشت پاییزی بردبری را با دقتی شاعرانه به تصویر بکشد. از ناله کالیوپ گرفته تا نور چراغ‌های کارناوال، همه با دردِ خاطره می‌تپند.

گی‌یِرمو دل‌تورو بعد از «فرانکنشتاین»، باید این 5 رمان را اقتباس کند

آنچه این رمان را به اثری مناسب برای دل‌تورو تبدیل می‌کند، جریان معنوی آن است. رمان بردبری نجات را در ارتباط انسانی می‌بیند؛ در عشق پدر و بخشش پسر. دوربین دل‌تورو می‌تواند آنجا مکث کند و داستان شیاطین را به داستان رستگاری تبدیل می‌کند. او شر را به نمادی از مقاومت در برابر ناامیدی تبدیل می‌کند. در جهانی که جادوی فراموشی بر معجزه سخت‌کوشی ترجیح داده می‌شود، اقتباس سینمایی این کتاب توسط دل‌تورو می‌تواند به فیلمی در ژانر وحشت تبدیل شود که قبل از ترساندن مخاطب، اشک را در چشم او جمع می‌کند.

این کتاب سال ۱۹۶۲ میلادی بردبری را نوشین سلیمانی سال ۱۳۹۷ به زبان فارسی برگردانده و در دسترس علاقه‌مندان فارسی‌زبان است.

۳- «در کوهستان جنون» (At the Mountains of Madness)- اثر اچ‌.پی. لاوکرافت

بسیار شاعرانه است که بزرگ‌ترین فیلم نساخته دل‌تورو، هنوز مثل یک روح در کارنامه او غوطه‌ور است. «در کوهستان جنون» همان پروژه‌ای است که حسرتش به دل دل‌تورو مانده است. او سال‌ها دنبالِ اقتباس آن بود و ۶ سال روی فیلمنامه‌اش کار کرد. حتی جیمز کامرون را به عنوان تهیه‌کننده و تام کروز را در نقش اصلی به استودیو یونیورسال پیکچرز معرفی کرد، اما استودیو به‌خاطر ترس از عدم موفقیت، جرات نکرد روی این پروژه ۱۵۰ میلیون دلاری سرمایه‌گذاری کند. با اینحال هیچ رمان دیگری را نمی‌توان به اندازه «در کوهستان جنون» مناسب شیوه فیلمسازی دل‌تورو دانست. داستان کاوشگرانی که بارها و بارها به کارگاه خداوند سفر می‌کنند.

گی‌یِرمو دل‌تورو بعد از «فرانکنشتاین»، باید این 5 رمان را اقتباس کند

«در کوهستان جنون» لاوکرافت روایت سفر گروهی به قطب جنوب است که بقایای یک تمدن بیگانه را کشف می‌کنند و آشکار می‌شود که بشریت خودش شاید پژواک تصادفی چیزی قدیمی‌تر و بی‌نهایت عجیب‌تر است. دل‌تورو می‌تواند نیهیلیسم لاوکرافت در این کتاب را به مخاطب بقبولاند. هیولاهای او دیگر فقط ترساننده نخواهند بود و احترام را به ارمغان خواهند آورد. ناشناخته‎ها برای او منشا خلقت هستند. او می‌تواند وحشت کیهانی را به شگفتی کیهانی بدل کند و چنین اقتباسی خیره‌کننده خواهد بود. شهر بیگانه کتاب «در کوهستان جنون» را در سورئالیسم باروک دل‌تورو تصور کنید: غارهای یخی پر از نقاشی‌های فسیلی، راهروهای یخ‌زده با هندسه غیرممکن، و سیلوئت ترسناک قدیمی‌ها (Old Ones) که زیر شفق قطبی ظاهر می‌شوند. جلوه‌های ویژه او و ساخت دنیایی ملموس، انتزاع را به شگفتی تبدیل می‌کند.

متاسفانه نسخه رسمی از این کتاب هنوز به فارسی ترجمه نشده است و تنها نسخه الکترونیکی توسط علی طباخیان در دسترس مخاطب است.

۴- «گوژپشت نتردام» (The Hunchback of Notre Dame) – اثر ویکتور هوگو

شاهکار سال ۱۸۳۱ ویکتور هوگو، تصویری از ایمان و ناهنجاری است که زیر شیشه‌های رنگی در هم تنیده‌اند و این دقیقا همان چیزی است که معماری تخیل دل‌تورو را به تصویر می‌کشد. بدن کازیمودو پیچ‌خورده و قوزکرده است، اما عشق او پاک است. فِرلو ایمان‌گراست، اما قلبش فاسد است. نمایش هزارتوی اخلاقی کتاب «گوژپشت نتردام» کار هر کارگردانی نیست و فقط دل‌تورو می‌تواند به‌خوبی از پس آن برآید؛ کسی که مذهب را هم پناه و هم نفرین می‌بیند. دوربین او می‌تواند کلیسای نتردام را به موجودی زنده تبدیل کند: مجسمه‌های سنگی موجودات خیالی که نفس می‌کشند، زنگ‌هایی که عزاداری می‌کنند و نور شیشه‌های رنگی که مثل مکاشفه خون می‌بارند. دل‌تورو کلیسا را از نقش صرف صحنه بالاتر می‌برد و به هیولای سنگی مقدسی از سکوت بدل می‌کند. به پناهگاهی برای کسانی که بشریت آنها را پس زده است. فیلم می‌تواند مثل آوایی متناقض، تعادل تقدس و وحشت را به یک اندازه به نمایش بگذارد.

گی‌یِرمو دل‌تورو بعد از «فرانکنشتاین»، باید این 5 رمان را اقتباس کند

دل‌تورو می‌تواند در کازیمودوی گوژپشت، خویشاوند معنوی فرانکنشتاین را بیابد: هر دو مخلوق‌هایی‌ هستند که خالق‌شان آنها را رها کرده و هردو با عشقی پیش می‌روند که دنیا آن را ناممکن می‌خواند. در پاریس هوگویِ دل تورو، تراژدی باروک با ظرافت انسانی ترکیب و خشونت داستان به چیزی متعالی و زیبا تبدیل می‌شود. نسخه او از این داستان می‌تواند به ژرفنای عذاب پرستش فرو رود و نشان دهد که چگونه دلبستگی مقدس به وسواس تبدیل می‌شود. چگونه پاکی همان‌قدر که نجات‌بخش است، می‌تواند نابودگر باشد. هر زنگ کلیسا پژواک پرسش‌های اخلاقی‌ای است که در آثارش تکرار می‌شوند: آیا عشق وقتی تو را محکوم می‌کند باز هم مقدس است؟ آیا هیولایی که دعا می‌کند، هنوز پلید است؟ برای دل‌تورو، اقتباس از «گوژپشت نوتردام» یادآوری نوستالژیک نیست و نوعی عبادت محسوب می‌شود. داستانی که همان پرسش «فرانکنشتاین» را مطرح می‌کند: آیا بدنی که جهان آن را زشت می‌خواند، می‌تواند نیکی و ارزش‌های والای انسانی را در خود جای دهد؟

از این کتاب نیز ترجمه‌های زیادی به فارسی در دسترس است که نخستین آن توسط اسفندیار کاویان در سال ۱۳۶۱ منتشر شده است و پس از او مترجمانی نظیر جواد محبی و محمدرضا پارسایار نیز به ترجمه آن اقدام کرده‌اند.

۵- «شبح اپرا» (The Phantom of the Opera) – اثر گوستاو لورو

هیچ قصه‌ای مثل «شبح اپرا» با غم رمانتیک دل‌تورو هماهنگ نیست و خودِ کارگردان هم می‌خواهد به این داستان بپردازد. زیر لوسترهای درخشان تئاتر اپرای پاریس، داستانی از موسیقی، وسواس و انزوا نهفته است که مثلثی مقدس در هسته هنر دل‌تورو محسوب می‎شود. اریک، شبح، هم خالق است و هم مخلوق؛ مردی که نبوغش نمی‌تواند زشتی‌اش را از چشم کسانی که دوست‌شان دارد، بیرون کند. مثل هیولای فرانکنشتاین، او محصول آرزویی زیبا در دنیایی است که فقط زشتی را می‌بیند. دل‌تورو می‌تواند رمان لورو را به صمیمیت تراژیک بازگرداند و در این مسیر، نه بر شکوهمندی، بلکه بر ضربان قلب پشت ماسک تمرکز کند. نسخه او مثل شعری تصویری خواهد بود: اپرا خانه‌ای زنده از مرمر و سایه، رگ‌هایی با آهنگ به جای خون و آینه‌هایی که انگار به مرد داخل‌شان ترحم می‌کنند.

گی‌یِرمو دل‌تورو بعد از «فرانکنشتاین»، باید این 5 رمان را اقتباس کند

خوشبختانه این کتاب نیز بارها به زبان فارسی ترجمه شده و شهلا انتظاریان نخستین کسی است که سال ۱۳۹۱ به ترجمه آن اقدام کرده است. پس از او مهدی حریری و مرتضی آجودانی نیز کتاب را به فارسی برگردانده‌اند.

جهانگیر شاه‌ولد

برچسب‌ها: گیرمو دل تورو
نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
شما برای ادامه باید با شرایط موافقت کنید