سینمای ایران و تصویری درخشان از زنان آسیب دیده روی پرده سینما
در فیلمنت نیوز بخوانید
به گزارش فیلمنت نیوز، بخش مهمی از ملودرامهای مشهور تاریخ سینما را آثاری تشکیل میدهند که زنان نقشی کلیدی در شکلگیری اسکلت فیلمنامه آن دارند. درامهای زنانه ای که تعداد زیادی در آنها در گذر زمان نه تنها از اعتبارشان کسر نشده بلکه به فیلم کالت تبدیل شدهاند. از این قبیل آثار در سینمای ایران نیز به وفور مشاهده میشود که تنها اندکی از آنها به آثاری ماندگار تبدیل شدهاند. از میان آنها، تعداد قلیلی روی خشونت علیه زنان و آسیبهای جسمی و روحی وارده متمرکز شدهاند که حال به بهانه روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان، نگاهی به ده فیلم شاخص سینمای ایران در این باب میاندازیم.
«دندان مار» و کلکسیونی از زنان بیپناه
سینمای مسعود کیمیایی سینمایی مردانه به حساب میآید که البته نمیتوان آن را بدون زنان تصور کرد؛ زنانی که از صافی نگاه کیمایی عبور کرده و اثری عمیق روی قصه فیلمهای او میگذارند. از این منظر، «دندان مار» یکی از شاخصترین آنها است که زیور و فاطمه آن شخصیتهای به شدت آسیب دیدهای هستند که نگاه تماشاگر را معطوف به خود میکنند؛ اولی به بهانه نازایی زیر مشت و لگد شوهرش بوده و دومی دختر مظلوم جنگ زدهای است که تنها پناهش هم توزرد از آب درآمده و به رضا قهرمان فیلم پناه میآورد. باورپذیری مهمترین نقطه قوت این دو شخصیت است که تماشاگر را به همذاتپنداری با خود وادار کرده و در گذر زمان نیز گردوغبار روی آن ننشسته است. البته نمیتوان از بازیهای درخشان گلچهره سجادیه و فریبا کوثری به ترتیب در نقشهای زیور و فاطمه به آسانی گذشت.

«دو زن»:روایتی هولناک از عشقی بیمارگونه
تهمینه میلانی از معدود فیلمسازان سینمای ایران است که قهرمان تمامی آثارش را از میان زنان انتخاب کرده و نگاه غالبا تندی به مردان جامعه خود دارد. «دو زن» بهترین ساخته سینمایی میلانی در این مسیر است که با تمرکز روی شخصیت فرشته و زندگی تراژیکاش پیش میرود. با نزدیک شدن جوان عاشقپیشه خشن و لات مسلک، فرشته وارد لابیرنتی میشود که در نهایت به ازدواج با مردی شکاک و بددل ختم میشود. میلانی قهرمان خود را به خوبی خلق کرده و با تکیه بر آدمهایی که از دل جامعه بیرون آمدهاند، قصه تلخ زندگی فرشته را روایت میکند. با ریتمی مناسب و شخصیتهایی که باورپذیر بوده و تاثیریپایانی که تاثیری عمیق روی تماشاگران خود میگذارد. فیلم کستینگ خوبی هم داشته که بازی نیکی کریمی و آتیلا پسیانی بیشتر از بقیه به چشم می آید.

«قرمز»:عاشقی با طعم خون!
عاشقهای سادیستیک، شخصیتهای جذابی برای به تصویر کشیدن روی پرده نقرهای به حساب میآیند که در سینمای ایران نیز نمونههای درخشانی دارند؛ ناصر ملک با بازی درخشان محمدرضا فروتن یکی از آنها است که علاقه دیوانهوارش به هستی مشرقی، پایانی تراژیک را رقم میزند. جیرانی از آن دسته فیلمسازانی است که به واسطه سابقه ژورنالیستیاش، به اخبار روزنامهها به ویژه صفحه حوادث توجه نشان میداده و دو خطی فیلمنامه «قرمز» هم از دل خبری کوتاه بیرون آمده است. قهرمان فیلم هستی مشرقی است که در زندگی کوتاه با ناصر، آسیب جسمی و روحی فراوان دیده و در آخر هم دست به قتلی جنونآمیز میزند. هستی نمونهای کوچک از زنانی است که درگیر عشق بیمارگونه همسر خود شده و در نهایت زندگیاش نابود میشود. «قرمز» سایکودرام خوشساخت و روپایی است که فیلمنامه منسجمی داشته و در عین حال بسیار مدیون محمدرضا فروتن و هدیه تهرانی در نقشهای اصلیاش است.

«سگ کشی»،گلرخ کمالی و اجتماع خشمگین!
بهرام بیضایی مهمترین فیلمساز ایرانی در کنار داریوش مهرجویی است که زنان نقشی کلیدی در آثارش دارند؛ از مرگ یزدگرد و باشو غریبه کوچک تا شاید وقتی دیگر و سگکشی. تصویری از زن اساطیری که از دل متون بهرام بیضایی بیرون آمده و به تصویر کشیده شده است. قهرمان «سگ کشی» که لقب پرفروشترین فیلم این فیلمساز را یدک میکشد، گلرخ کمالی اهل قلم است که شوهرش بابت چکهای برگشتی و ورشکستگی به زندان افتاده و حال گلرخ باید چکهای او را از طلبکارها با قیمتی اندک خریده و او را از زندان بیرون بکشد. گلرخ در این مسیر که تداعیکننده هفت خان رستم است، با آدمهای مختلفی مواجه شده و انواع و اقسام آزار و خشونت به او تحمیل میشود. از پیشنهاد ازدواج موقت حاج نقدی تا تجاوز جنسی و کتک خوردن از طلبکار آخری. خشونت اصلی نیز جایی است که گلرخ از خیانت همسرش آگاه شده و او را با طلبکارهای خشمگین خود تنها میگذارد. «سگ کشی» به واسطه فیلمنامه عالی و شخصیتپردازی استادانه، یکی از بهترین آثار سینمای ایران از منظر این یادداشت به حساب میآید که هنوز میتوان به تماشای آن نشست.

«شوکران»: سیما و تصویری کامل از یک قربانی
یکی از ویژگیهای فم فتالها یا زنان اغواگر که متعلق به سینمای نوآر هستند، آسیب زدن و نیز آسیب دیدنهای مکرر است که پایانی تلخ نیز انتظارشان را میکشد. بهروز افخمی در بهترین ساخته سینمایی خود، قصه مهندس خاکپوری را روایت کرده که در سفرهای متعدد خود از زنجان به تهران، به پرستار جوانی به نام سیما علاقمند شده و ازدواج موقتی شکل میگیرد. به مرور و هر چه که فیلم جلوتر میرود، با چرخشی ظریف سیما قهرمان فیلم شده و تماشاگر با او همدل میشود. زن اغواگری که زیر دست و پای مردسالاری خاکپور له شده و فرجام تلخی هم پیدا میکند. سیما شخصیت خوب نوشته شدهای است که همواره بابت آدمهای اطرافش به ویژه مردان از مهندس خاکپور تا پدر خود آسیب دیده و شخصیتاش بر پایه آن شکل گرفته است. بازی درخشان هدیه تهرانی نیز به این شخصیت کیفیت ویژهای بخشیده و آن را گوشهای از ذهن علاقمندان سینمای ایران حک کرده است.

«باد در علفزار می پیچد»: اشک سرما!
خسرو معصومی از معدود فیلمسازان ایرانی است که دوربین خود را خارج از تهران برده و قصهاش را در فضاهای بکر و دست نخورده روایت میکند؛ به ویژه در بخشهایی از شمال کشور که خود آشنایی کامل با فضا و فرهنگ آن دارد. معصومی در این فیلم که جزو سه گانه او در روستاهای شمال به حساب میآید، عاشقانهای را با تکیه بر جلیل پسر جوان شاگرد خیاط و شوکا روایت کرده که تماشاگر را در بیم و امید نسبت به فرجام آن قرار میدهد. شوکا به عنوان قهرمان فیلم، شخصیت کنشمندی دارد که قصه را جلو برده و یک پایانبندی تکاندهنده را خلق میکند. موضوعی که خون خان روستا و پسر ارشدش را به جوش آورده و حکم به زندانی شدن شوکا داخل تنه خشکیده یک درخت یخ بسته میدهد. شوکا نماینده زنانی روستایی است که به بهانههای مختلف مورد ظلم قرار گرفته و برای گرفتن حق خود که عشق بخشی از آن است، مبارزه میکنند. فیلم علاوه بر کارگردانی سنجیده معصومی و فیلمبرداری درخشانش، بازی غیرمنتظره الناز شاکردوست در نقش شوکا را با خود دارد که به خوبی در قالب نقش فرو رفته و باورپذیر جلوه میکند.

«هیس! دخترها فریاد نمیزنند» و گذشتهای که رها نمیکند
تجاوز یکی از هولناکترین آسیبهایی است که در طول تاریخ جهان بر بسیاری از زنان تحمیل شده و فیلمهای سینمایی زیادی هم با محوریت آن ساخته شده است. پوران درخشنده یکی از قدیمیترین فیلمسازان زن سینمای کشورمان است که دغدغههای جدی اجتماعی از منظر زنانه داشته و چارچوب اغلب آثارش را بر این پایه بنیان گذاشته است. پرفروشترین فیلم کارنامه درخشنده، براساس تجاوزی شکل گرفته که در کودکی شیرین اتفاق افتاده و حال او پس از دو نامزدی ناموفق، با ماجرایی مواجه میشود که خاطرات تلخ او را زنده کرده و به قتل وادارش میکند. یک ملودرام خوشساخت و متکی بر الگوی ملودرامهای دادگاهی که شیرین مهره کلیدی آن به حساب میآید. هر چند که گاه کلیشههای ملودرام بیش از اندازه پررنگ شده و لطماتی به پیکره فیلمنامه وارد کردهاند. با ابن همه، فیلم تاثیرگذار از کاردرآمده و تماشاگر را تا پایان با خود همراه میکند که البته بازی درخشان طناز طباطبایی در نقش شیرین نیز در این امر بیتاثیر نبوده است.

«لانتوری»: قصاص یا بخشش؟ مساله این است
رضا درمیشیان از جمله فیلمسازانی است که جامعه و مردم برایش اهمیت خاصی داشته و قصهها و شخصیتهای آثار خود را از لا به لای مردم پیدا میکند. «لانتوری» از این حیث فیلم قابل اعتنایی است که به مساله هولناک اسیدپاشی پرداخته و تماشاگر خود را با یک سوال بزرگ اخلاقی مواجه میکند. مریم خبرنگار حوزه اجتماعی که در برابر قصاص موضع منفی دارد، با جوان خلافکاری به نام پاشا آشنا شده و رابطه دوستانهای میان این دو برقرار میشود که به عشق بیمارگونه پاشا و ریختن اسید به صورت مریم و از بین رفتن چشماش منتهی میشود. درمیشیان برای روایت قصه خود از شیوه غیرخطی و پر از فلاشبک و فلاشفوروارد بهره گرفته و قصه مریم و پاشا را در دو بازه زمانی متفاوت روایت میکند. «لانتوری» پر از شخصیتهایی است که نمونههای مشابه آن در جامعه یافت شده و تا حدود زیادی ملموس به نظر میرسند. مریم هم قهرمان متفاوتی است که جسماش مورد تعدی قرار گرفته و حال باید بین قصاص چشم از دست داده خود یا بخشش، تنها یکی را انتخاب کند. نوید محمدزاده و مریم پالیزبان در کنار بهرام افشاری ستارههای فیلم هستند که نقشی کلیدی در اثرگذاری آن دارند.

«رگ خواب»:آهای خبردار، مستی یا هوشیار، خوابی یا بیدار؟
حمید نعمتالله یکی دیگر از فیلمسازان نوگرای سینمای ایران محسوب میشود که تقریبا در تمامی آثارش، زنان آسیبدیده نقش پررنگی در شکلگیری فیلمنامه آن دارند. از این منظر، «رگ خواب» مهمترین فیلم او به حساب میآید که شخصیت محور بوده و تکهای از زندگی زن جوانی به نام مینا را روایت میکند. رابطه او با کامران و علاقه شکل گرفته میانشان، نقطه عطف فیلم به حساب میآید که به یک گسست بزرگ در نیمه کار ختم میشود؛ ویرانی روح مینا که مورد سوء استفاده کامران قرار گرفته، نیمه دوم فیلم را شکل داده و تماشاگر را با مینا همراه میکند. نعمتالله با تکیه صرف روی مینا، دست به ریسک بزرگی زده که البته به نتیجه ای درخشان ختم شده است. به ویژه در سکانس فوق العاده رانندگی لیلا در جاده ای کم تردد و خلوت دردناک او با خودش که موسیقی درخشان سهراب پورناظری و صدای همایون شجریان آن را همراهی می کند. فیلم بدون لیلا حاتمی یا ساخته نمی شد یا به فیلم دیگری تبدیل می شد؛ بازیگری که «رگ خواب» از فرازهای کارنامه بازیگری اش محسوب شده و چند سکانس ماندگار با خود دارد.

«قصر شیرین»:رویای شیرین کودکانه
رضا میرکریمی نیز از آن دسته فیلمسازانی است که مهارت خاصی در ساخت ملودرامهای زنانه دارد که نمونه شاخص آن را در فیلم «به همین سادگی» دیدهایم. «قصر شیرین» هم ملودرامی با مولفههای ساب ژانر جادهای است که شخصیت محوریاش جلال مرادی مردی چهل و چند ساله است. بازگشت جلال پس از دو سال به خانهای که آن را ترک کرده، نقطه عزیمت قصه به حساب میآید در حالی که نویسندگان فیلمنامه اطلاعات را به شکل قطره چکانی به تماشاگران فیلم میدهند. همراه شدن جلال و دو فرزندش در حالی که وسط راه نجمه همسر دوم جلال هم به آنها میپیوندد، موتور فیلم را به راه انداخته و با ریتمی ملایم جلو میبرد. رابطه نه چندان دوستانه جلال با نجمه، قرینه مدل رفتاری او با شیرین همسر اولاش است که روی تخت بیمارستان در حال احتضار است. میرکریمی از خشونت رفتاری جلال با نجمه برای شکلگیری درام خود به خوبی بهره گرفته و تماشاگر را به همدلی با نجمه و شیرین وادار میکند. حامد بهداد و ژیلا شاهی نیز انتخابهای فوق العاده ای برای شخصیتهای اصلی کار به حساب میآیند که ناآشنا بودن چهره شاهی نیز در آن زمان به باورپذیری بیشتر نقش کمک زیادی کرده است.

محمد جلیلوند