«زوتوپیا ۲» جاهطلبانهترین انیمیشن ما در دیزنی است/ شکیرا همان کاری را کرد که میخواستیم
در فیلمنت نیوز بخوانید
به گزارش فیلمنتنیوز، وقتی انیمیشن ماجراجویی کمدی «زوتوپیا» در سال ۲۰۱۶ منتشر شد، مخاطبان وارد شهری مدرن و مخصوص پستانداران شدند که در آن یک خرگوش خوشبین و یک روباه زیرک ثابت کردند با پشتکار و همکاری میتوانی به همهچیز برسی. فیلم در گیشه به پدیده تبدیل شد و بیش از یک میلیارد دلار فروخت و اسکار بهترین فیلم بلند انیمیشن را بهدست آورد.
«زوتوپیا ۲» (Zootopia 2) که چند هفته پیش با رکوردشکنی در گیشه اکران شد، مسیر امیدبخش و موفق قسمت اول را ادامه میدهد. این دنباله دقیقا بعد از پایان فیلم اول شروع میشود؛ جایی که جودی هوپس خرگوش با صداپیشگی جنیفر گودوین و نیک وایلد روباه با صداپیشگی جیسن بیتمن آمادهاند هر کاری بکنند تا همکاری تازهشان نتیجه بدهد.
انیمیشن «زوتوپیا ۱» را در فیلمنت تماشا کنید
جرد بوش، یکی از کارگردانها و نویسندگان «زوتوپیا»، در دنباله جدید هم بهعنوان فیلمنامهنویس و کارگردان بازگشته و این بار کنار بایرون هاوارد فیلم را کارگردانی کرده است. او از سال ۲۰۱۱ در استودیو انیمیشن دیزنی فعالیت میکند و در سال ۲۰۲۲ هم برای کارگردانی و نویسندگی انیمیشن «افسون» (Encanto) اسکار دریافت کرده است. در همان سال، تهیهکننده اجرایی فیلم نامزد اسکار «رایا و آخرین اژدها» (Raya and the Last Dragon) هم بود. بوش همچنین نویسنده «موانا» در سال ۲۰۱۶ و «موانا ۲» در سال ۲۰۲۴ بوده وتهیهکنندگی دومی را هم خودش برعهده داشته است. او برای مجموعه «زوتوپیا پلاس» نیز برنده امی شد.
بوش که از یک سال پیش مدیر ارشد خلاقیت استودیو انیمیشن والت دیزنی شده، در مصاحبه با سایت ورایتی در مورد این فیلم و فعالیتهای استودیوی دیزنی صحبت کرده است که ترجمه آن را با هم میخوانیم. بخشهای تکمیلی این مطلب، از گفتوگوی جرد بوش با سایت والتدیزنی انتخاب شده است.
* پس از انتشار «زوتوپیا» در سال ۲۰۱۶، این فیلم بیش از یک میلیارد دلار در گیشه جهانی فروخت. بهنظر شما راز جذابیت جهانی و ماندگاری این مجموعه چیست؟
– در حیوانات چیزی وجود دارد که مردم میتوانند با آن ارتباط برقرار کنند و این یکی از جنبههای جذاب «زوتوپیا» است مثلا بچهها میتوانند خودشان را در قالب یک حیوان ببینند. خودشان… دوستشان… معلمشان، حتی افسر راهنمایی و رانندگی که در خیابان میبینند. این موضوع بسیار جهانشمول است.
ضمن اینکه مضامینی که در سراسر این مجموعه مطرح میکنیم، کاملا انسانی هستند. اینکه چطور با هم کنار بیاییم؟ آیا تفاوتهایمان باید بین ما فاصله بیندازد؟ در هر جای دنیا و با هر زمینهای، تماشاگر میتواند داستان خودش را روی پرده ببیند.
* با فیلم اول، مخاطب عاشق جودی و نیک شد و ماجراجوییهای آنها سالها در پارکهای دیزنی، کشتیهای تفریحی و محصولات مصرفی ادامه پیدا کرد. چه چیزی شما را ترغیب کرد داستان آنها را در «زوتوپیا ۲» بیش از این گسترش دهید؟
– من جودی و نیک را خوب میشناسم؛ واقعا خوب. در فیلم اول، تنها ۴۸ ساعت کنار هم بودند. وقتی میخواستیم وارد داستان بعدی شویم، سوال بزرگ این بود که بعد از این برایشان چه اتفاقی میافتد؟ برای یک قصهگو، این پرسش بسیار هیجانانگیز است.
زمان زیادی صرف کردیم تا گذشته جودی و نیک را بررسی کنیم و تصور کنیم در ادامه چه کارهایی انجام میدهند، اینکه آیا تیم خوبی میشوند یا فقط یک همکاری موفق مقطعی داشتهاند. جودی و نیک همیشه قطبنمای ما هستند. با وجود تمام زرقوبرقهای دنیای «زوتوپیا»، آنچه برای مخاطب بیش از هر چیز مهم است، همین دو شخصیت و آینده آنهاست.
* چه چیزی باعث میشود «زوتوپیا ۲» فیلمی باشد که باید حتما در سینما دید؟
– در صد سال گذشته، این جاهطلبانهترین فیلمی است که در استودیو انیمیشن دیزنی ساختهایم. دنیای فیلم بیشتر از هر فیلم دیگری مخاطب را در خود غرق میکند. فیلمبرداری بیننده را به جاهایی میبرد که هرگز پیش از این روی پرده ندیده است، اما مهمتر از همه اینکه فیلم سرشار از شادی مطلق است.
* چهارده ماه از زمانی که مدیر ارشد خلاقیت دیزنی انیمیشن شدی میگذرد. دنباله «یخزده» را در پیش داریم. بخش هیجانانگیز کارت در سالهای آینده چیست؟
– ساخت هر فیلم پنج سال زمان میبرد، به همین دلیل باید ایدههایی داشته باشیم که در طول زمان، جذابیت خود را حفظ کنند و مخاطب پنج سال دیگر هم دوستش داشته باشد. ایدههایی که بتوانیم در همه مراحل مختلف ساخت همراهشان بمانیم. من میدانم ۱۰ سال آینده انیمیشن دیزنی چه شکلی خواهد بود و واقعا برایم هیجانانگیز است. تنوع پروژهها فوقالعاده است و همهچیز از اشتیاق فیلمسازان سرچشمه میگیرد.
* دیزنی سابقه قدرتمندی در ساخت فیلمهایی دارد که نماینده انواع مردم و فرهنگها هستند و نشان دادهاند که این کار را سرسری انجام نمیدهند. دو فیلمی که شما روی آنها کار کردید، «موانا» و «افسون»، نمونههای بارز این رویکرد هستند. چگونه اطمینان حاصل میکنید که داستانهای محلی، برای همه، از کودکان گرفته تا بینندگان بزرگسال در سراسر جهان، قابل درک و جذاب باشد؟
– جرد بوش: شاید مهمتر از هر چیز دیگری، خود ما سازندگان باید در طول ساخت، فیلم و داستانش را دوست داشته باشیم و از آن لذت ببریم. باید مثل یک هوادار به فیلم نگاه کنیم و با چالشهایش روبهرو شویم. یک تصور غلط رایج وجود دارد که سرگرمی و جذب مردم به داستانهای ناآشنا، دو مقوله ناسازگار است، اما اینطور نیست. صرفا گاهی اوقات پیوند این دو مقوله دشوار است.
همیشه به دنبال روایت داستانهایی هستیم که مخاطب را مسحور کند و بهترین راه برای انجام این کار کمک گرفتن است. همکاری امری واقعی است، نه یک شعار صرف. وقت گذراندن با افرادی از پیشینهها و نقاط مختلف جهان، یکی از بزرگترین لذتهایی است که در این کار نصیب ما میشود. این کار فوقالعاده جالب و آموزنده است.
فیلمهای دیزنی باید برای همه، در هر کجا و در هر سنی، جذاب باشند. ویژگی اصلی کار ما همین است. باید عاشق قصه بود بنابراین ما دائما داستان را بررسی میکنیم و میپرسیم: «اینجای داستان برای ما به عنوان بزرگسال چه حسی دارد؟» بسیاری از ما بچه داریم و بازخورد آنها واقعی است و پرسش از کودکان خودمان مثل نظرسنجی رایگان و بیدردسر از مخاطب است. ترکیب این دیدگاهها یک چالش هیجانانگیز ایجاد میکند که باعث میشود حواسمان همیشه جمع باشد. کار آسان و بدون چالش، خستهکننده است.
انیمیشن «زوتوپیا ۲» را پس از انتشار در فیلم نت ببینید
* بین «زوتوپیا»ی اول و دوم، خط تولید یا فرایند خلاقانه چقدر تغییر کرده است؟
– ساخت دنبالهها خیلی پیچیده است. مخاطب، هم دوست دارد محیطی که از فیلم اصلی با آن آشنا شده حفظ شود و هم انتظار دارد داستان جدید باشد و در آن نوآوری ایجاد شود. نکته اصلی این است که مطمئن شویم هرگونه تحولی، ارگانیک و از داستان جداییناپذیر باشد. نمیتوان صرفا به اسم نوآوری، طراحی یک شخصیت را عوض کرد. مردم متوجه میشوند که این تغییر بیدلیل بوده است.
یک مثال خوب، شخصیتی است که سنش بالا رفته، مثلا اتفاقی که برای «موانا» در فیلم دوم افتاد. بینندگان متوجه شدند و این تغییر جواب داد، چون از قوس شخصیتی او حمایت میکرد. بازطراحی کاراکتر موانا، صرفا برای بازاریابی نبود.
در «زوتوپیا ۲»، خزندگان را نیز معرفی میکنیم. آنها متفاوت با پستانداران حرکت و رفتار میکنند. روایت داستان آنها رویکرد متفاوتی میطلبید. مثلا یک مار، اساسا یک ریسمان بزرگ است و همه انیماتورها میدانند انیمیت کردن یک ریسمان چالش بزرگی است. این چیزی است که ما قبلا در جلوههای ویژه انجام ندادهایم، اگرچه دیزنی تاریخ غنیای از مارهای انیمیشن دارد.
* یک اسب جذاب هم به مخاطبان معرفی کردهاید. آیا این اسب بر اساس شخصیت فابیو لانتزونی ساخته شده است؟ او هم در دهه ۸۰ و ۹۰ میلادی بهخاطر ظاهر بسیار جذاب، موهای بلند و بدن ورزیده خیلی مشهور بود. اسبی که به داستان اضافه شده است از نظر جذابیت دست کمی از فابیو ندارد!
– همه ایدههای بزرگ در این فیلمها از خود ما نیست. همفکری و پیشنهاد بقیه گاهی خیلی در بهبود کیفیت فیلم و داستان موثر است. این که شهردار یک اسب خوشتیپ باشد، ایدهای بود که امی تامپسون، یکی از طراحان ما داشت. دنبال این بودیم که چه کسی شهردار شهر باشد، زیرا باید کاراکترش را معرفی میکردیم. امی گفت: «چطوره یک اسب باشه؟»
بعد گفتیم خب حالا چهجور اسبی شهردار شود؟ این ایده را گسترش دادیم و تصمیم گرفتیم یک اسب جذاب باشد که سابقه فعالیت به عنوان ستاره اکشن دهه ۹۰ را داشته و اکنون سیاستمدار شده است. به نظر ما این ایده عالی بود. بعد وقتی درباره صداپیشه آن اسب صحبت میکردیم، تنها یک نام به میان آمد: پاتریک واربرتون. با پاتریک تماس گرفتیم و با اشتیاق قبول کرد. بعدها گفت وقتی از او خواستیم این نقش را ایفا کند، اشک شوق ریخته است. ما هم خیلی خوشحال بودیم که او پذیرفت. اصلا انگار همه چیز دست به دست هم داده بود تا این اسب جذاب، شهردار شود.
* با توجه به حضور اکثر حیوانات در فیلم، دوست دارید چه موجودی را در فیلم سوم ببینید؟ البته با موفقیت این دو فیلم، فرض را بر این گذاشتهام که حتما به سراغ دنباله سوم هم بروید.
– یک شخصیت جدید وارد شود؟ وای! خب، بگذارید نظر پسرم را بگویم، زیرا او همیشه در مورد کاراکترها با من صحبت میکند. پسرم دوست دارد کیانو ریوز نقش شخصیتش در «جان ویک» (John Wick) را بازی کند و نامش بابا لاما باشد. امیدوارم اگر کار جدی شد، کیانو قبول کند (میخندد).
* بایرون هاوارد در مصاحبهای گفته بود شاید بتوانیم یک کانگورو را جایی در فیلم بگنجانیم.
– در مورد حیوانات استرالیایی هم صحبت کردهایم. ایدهاش بوده و هیچوقت نمیدانید چه چیزی ممکن است پیش بیاید.
* سبک کار در انیمیشنهای بلند تغییر کرده است، زیباییشناسی بصری در طول یک فیلم اشکال متفاوتی دارد. آیا دیزنی هم به سمت این تغییرات گام بر میدارد؟
– بله، اما تنها در صورتی که دلیلی پشت آن باشد. این نکته کلیدی است. مسوولیت یک استودیو ۱۰۰ ساله برعهده ماست. شخصیتهای ما نه تنها در فیلمهای خودشان، بلکه در کنار دیگر قهرمانان مجموعه دیزنی حضور دارند. باید بیشتر به طراحی در بستر جدید فکر کنیم.
فیلمی مثل «مرد عنکبوتی: آن سوی دنیای عنکبوتی» نوعی زیباییشناسی پیشرو را با موفقیت اجرا کرد، زیرا این سبک در دیانای داستان گنجانده شده بود و با حالوهوای کتابهای کمیک همخوانی داشت. اگر ما کار جسورانهای انجام دهیم، باید دلیل روایی عمیقی داشته باشد. با ورود صداهای جدید و تازهنفس به استودیو، قطعا به این امکانات علاقهمند هستیم.
* صحبت از صداهای جدید شد. چقدر مهم است که دیزنی تعادل بین خالقان قدیمی و نسل جدید قصهگوها را حفظ کند؟
– حیاتی است. وقتی ۱۴ سال پیش به استودیو پیوستم، دیزنی داشت چیزهای جدید را امتحان میکرد و من از این بستر بهره بردم. دانش سازمانی ارزش زیادی دارد. افرادی مانند ران کلمنتس که در نقش مشاور به استودیو بازگشته، این کار را بارها انجام دادهاند. آنها میدانند که در ساخت هر فیلمی ممکن است با یک چالش بزرگ مواجه شوی و وقتی این اتفاق میافتد وحشت نمیکنند.
خالقان باتجربه با ایما و اشاره منظور را میرسانند. آنها زود تشخیص میدهند که مشکل از کجاست. در عین حال، استودیو قطعا به ایدههای جدید، دیدگاههای تازه و افرادی نیاز دارد که وضعیت موجود را به چالش بکشند. نوآوری چه در داستان، چه شخصیت، فضا یا حتی فرایند تولید، اغلب از طریق افرادی به وجود میآید که میپرسند: چرا این روش را امتحان نکنیم؟ در واقع، موضوع اصلی تلفیق همه این دیدگاهها است
* موسیقی همیشه یکی از ویژگیهای اصلی فیلمهای دیزنی بوده است. به عنوان کسی که پیشینه موسیقی دارید، چگونه به داستانگویی از طریق ترانه نزدیک میشوید؟
– ترکیب موسیقی و انیمیشن، برای من رویایی است که تحقق یافته. قرار بود در کالج دو رشته اصلی انگلیسی و موسیقی بخوانم. من انگلیسی را انتخاب کردم، اما موسیقی همیشه بخش بزرگی از زندگی من بوده است.
آمدن به دیزنی و کار روی فیلمهای موزیکال شگفتانگیز است. میتوان با ترانهسرایان درجه یک جهان همکاری کرد و هنگام ضبط آهنگهای ارکسترال، در سالن حضور داشت، اما خب کار بسیار زیادی میطلبد. ممکن است ساخت ترانهها راحت به نظر برسد، اما برای خلق یک ترانه یا آهنگ قوی، باید سالها روی یک شخصیت کار کرد.
ترانههای عالی ریشه در روانشناسی شخصیت دارند. اگر آهنگ «خوش آمدی» (You’re Welcome) از «موانا» را به یاد داشته باشید، همه چیزهایی را که باید در مورد مائوئی بدانید، به شما میگوید. جزییات شخصیتی تصادفی اتفاق نمیافتد. متن ترانه نتیجه شناخت کامل داستان و شخصیت است. این بخش برای من واقعا سرگرمکننده است، اینکه همزمان با پایهگذاری داستانگویی احساسی، از موسیقی هم لذت ببرم.
* حالا که بحثش شد در مورد همکاری شکیرا و اد شیرن برای آهنگ اصلی فیلم صحبت کنید.
– شکیرا دوباره در نقش گزل حضور دارد. یک آهنگ اصلی به نام زو (باغوحش) را با همکاری اد شیرن و بلیک اسلتکین نوشتیم و ضبط کردیم. ما به دنبال ترکیبی بودیم که هم برای دنیای زوتوپیا جذاب باشد و هم بتواند سطح موسیقی فیلم را بالا ببرد. هدف ما خلق آهنگی با حسوحال جشنی و شاد و وایب فستیوالی بود. چیزی میخواستیم که تماشاگر در سینما حس کند و بتواند با آن همخوانی کند. در واقع، دلمان میخواست این آهنگ جدید بتواند دنیای زوتوپیا را از طریق موسیقی گسترش دهد. نکته جالب این بود که در طول تدوین فیلم، برای اینکه به آن حالوهوای جشنی دلخواهمان برسیم، بهطور موقت از آهنگ قدیمی خود شکیرا، یعنی واکا واکا، در سکانسها استفاده میکردیم! البته میدانستیم که باید برای فیلم خودمان یک قطعه اورجینال داشته باشیم و خب، اد شیرن و شکیرا دقیقا همان چیزی را خلق کردند که ما بهدنبالش بودیم.
* سالها روی یک فیلم کار میکنید و ممکن است دیگر تماشایش خستهکننده شود. تا به حال آرزو کردهاید که بتوانید فیلم را مثل یک تماشاگر عادی به طور کامل و یکباره ببینید؟
– قطعا گاهی خستهکننده میشود. ذهن درگیر میشود مثلا هنگام تدوین، یک شوخی یکسان را بارها و بارها میشنوید و دیگر به نظرتان خندهدار نمیآید به همین دلیل سخت تلاش میکنیم تا در طول فرایند، نظر دیگران را هم بدانیم و چشمهای جدید فیلم را ببینند. از پیشنمایشهایی که برای مخاطبان میگذاریم، برای درک بهتر استفاده میکنیم.
در مورد دیدن انیمیشن، خوشبختانه کمپانیهای دیگر هم مشغولند. رابطه ما با پیکسار عالی است و فیلمهای یکدیگر را برای هم اکران میکنیم و بازخورد میدهیم.
ترجمه و تنظیم: جهانگیر شاهولد
بیشتر بخوانید
افتتاحیه قدرتمند «زوتوپیا ۲» با فروش ۱۰ میلیون دلاری
