۵ فیلم مهم کریسمسی/ چراغها روشن و لبها پُر خنده
در فیلمنت نیوز بخوانید
به گزارش فیلم نت نیوز، کریسمس در سینما فقط یک مناسبت فصلی نیست بلکه یک موقعیت نمایشی جذاب و پرطرفدار است. کریسمس لحظهای است که همهچیز باید خوب باشد: خانواده در کنار هم، خانه گرم، چراغهایی روشن و درخشان و لب هایی سرشار از لبخند. دقیقا به همین دلیل است که سینما این زمان را دوست دارد چون کریسمس مثل یک نور شدید عمل میکند. هر چیزی که ترک خورده، هر رابطهای که ناپایدار است و هر تنهاییای که پنهان شده، گویی زیر این نور واضحتر دیده میشود.
بعضی فیلمها از کریسمس برای ساختن حس امنیت استفاده میکنند، بعضی نیز برای افشای بحران از آن بهره می برند. گاهی جشن واقعا نجاتبخش است و گاهی فقط یک دکور زیبا برای پنهان کردن فروپاشی به حساب می آید. همین دوگانگی است که فیلمهای کریسمسی را فراتر از یک ژانر فصلی میبرد و آنها را به آثاری ماندگار تبدیل میکند.
در ادامه، پنج فیلم مهم را مرور میکنیم که هر کدام کریسمس را به شکلی متفاوت معنا کردهاند.
تنها در خانه: خیال امن کودکانه
«تنها در خانه» (Home Alone) شاید نوستالژیکترین فیلم کریسمسی برای چند نسل باشد. داستان ساده است: کودکی جا میماند، خانه خالی میشود و خطر از راه میرسد، اما آنچه فیلم را ماندگار میکند، نوع نگاهش به خطر و تنهایی است.
دنیا از زاویه نگاه کودک دیده میشود. دزدها تهدید واقعی نیستند بلکه کاریکاتور شرارت هستند یعنی خشونت دردناک نمیشود و ترس نیز واقعی نمیشود، اما خانه با وجود همه تلهها و شوخیها هنوز امنترین جای دنیاست. کریسمس در این فیلم یعنی این اطمینان عمیق که جهان در نهایت قابل اعتماد است.
فیلم به شکلی نامحسوس درباره نیاز کودک به دیده شدن حرف میزند. قهرمان شدن کوین فقط درباره شکست دادن دزدها نیست بلکه درباره این است که بفهمد مهم است، دیده میشود و جایگاه دارد. کریسمس اینجا وعده بازگشت است: بازگشت خانواده، بازگشت عشق و بازگشت نظم.

چشمان کاملا بسته: فروپاشی پشت چراغها
در «چشمان کاملا بسته» (Eyes Wide Shut) همهچیز برعکس است. چراغهای کریسمس همهجا هستند، اما هیچچیز گرم و صمیمی نیست. استنلی کوبریک کریسمس را به یک صحنه بیروح تبدیل میکند: پر از نور، اما خالی از آرامش.
داستان فیلم درباره میل، حسادت و بیاعتمادی است. خانوادهای که ظاهرا کامل است اما از درون ترک برداشته است. کریسمس در این فیلم نقش یک ماسک را بازی میکند؛ ماسکی که قرار است «همهچیز خوب است» را القا کند، اما دقیقا همین اغراق، دروغ بودن آن را لو میدهد.
کوبریک نشان میدهد که آیینها میتوانند تهی شوند. وقتی معنا از آنها خارج شود، فقط تزئین باقی میماند. کریسمس در این فیلم نه تسلیبخش و نه نجاتدهنده است بلکه بیرحمانه و افشاگر محسوب می شود.

کریسمس گذشته: غم پنهان و ترمیم دیرهنگام
در نگاه اول، «کریسمس گذشته» (Last Christmas) یک کمدی–رمانتیک سبک به نظر میرسد. اما زیر این ظاهر رنگی، فیلم درباره سوگ، از دست دادن و ناتوانی در کنار آمدن با زندگی است. شخصیت اصلی در میان تزئینات کریسمسی، عمیقا گمشده و جدا افتاده است.
کریسمس در این فیلم نه زمان شادی، بلکه زمانی است که غم مجال بروز پیدا میکند. موسیقی، شوخی و رابطه عاشقانه، همه تلاشی هستند برای کنار آمدن با زخمی که هنوز بسته نشده است. فیلم یادآوری میکند که بعضی آدمها دقیقا در شادترین فصل سال، بیشترین درد را با خود حمل میکنند.

گرینچ: وقتی جشن به اجبار شادی تبدیل میشود
«گرینچ» (The Grinch) در ظاهر یک انیمیشن سرگرمکننده و بامزه است، اما هسته داستانش درباره طردشدگی و نفرت از یک جشن تحمیلی است. گرینچ از کریسمس متنفر است، نه چون بدذات است بلکه چون این جشن برای او معنایی ندارد و فقط یادآور بیرون ماندن و تک افتادگی است.
فیلم به شکلی ساده اما دقیق نشان میدهد که شادی اجباری میتواند حتی خشونتآمیز باشد. وقتی یک آیین فقط یک نسخه واحد از شاد بودن را میپذیرد، هر کس که در آن نمیگنجد، به حاشیه رانده میشود. گرینچ، بیش از آنکه ضدکریسمس باشد، قربانی کریسمس نمایشی است.

تعطیلات فرار کریسمسی از زندگی واقعی
«تعطیلات» کریسمس را به فرصتی برای فرار تبدیل میکند. دو زن، در آستانه بحران عاطفی، خانههایشان را عوض میکنند تا شاید زندگی تازهای شروع شود. کریسمس اینجا نقطه حل مساله نیست، بلکه یک مکث موقت است.
فیلم با لحنی ملایم نشان میدهد که تغییر فضا میتواند زخمها را آرامتر کند اما آنها را از بین نمیبرد. کریسمس در «تعطیلات» شبیه یک تعطیلی احساسی است: فرصتی برای نفس کشیدن. جشن هست اما مسالهها و مشکلات همچنان به قوت خود باقی هستند.

در پایان: فیلمهای کریسمسی فقط درباره یک جشن نیستند. آنها درباره لحظههایی هستند که انسان ناچار میشود مکث کند تا به رابطهها، ترسها و امیدهایش نگاه کند. برای مخاطب ایرانی، این فیلمها یادآور این نکتهاند که هر فرهنگی، آیینهایی دارد که هم میتوانند تسلیبخش و هم افشاگر باشند.
کریسمس در سینما گاهی پناه و گاهی نیز آینه است، اما تقریبا همیشه چیزی را درباره ما روشن میکند که شاید در روزهای عادی به راحتی دیده نمیشود.
سارا غلامی


