دنی ویلنوو در سال ۲۰۲۱ با اقتباسی از «تلماسه» داستان آیندهنگرانه فرانک هربرت، کار ساخت فیلم را شروع کرد و حالا در ادامه و ساخت قسمت دوم فیلم، کار را با شکوهتر و خارقالعادهتر پیش برده است.
به گزارش فیلم نت نیوز به نقل از نیویورک تایمز، قسمت دوم «تلماسه» به کارگردانی دنی ویلنوو که دنباله حوادث فیلم اول است، داستان را با جسارت و قاطعیت از سر میگیرد و مناظری را نشان میدهد که هم از سرزمین رویاها برخاستهاند و هم برای ما آشنا هستند. مانند قهرمان داستان ما، تیموتی شالامی با موهای خوشفرم و قیافه دلربایش که کرمهای شنی را در بیابان هدایت میکند، ویلنوو هم یک نمایش بینظیر به راه انداخته است. هنر نمایش سینمایی در «تلماسه: بخش دوم» بیوقفه و با شور زنده است و تماشای آن لذتبخش و هیجانانگیز.
این فیلم حتی با وجود فاجعه و خشونتی که در آن دیده میشود به طور غافلگیرکنندهای چابک و تاثیرگذار است البته فیلمهای بزرگی که از کتابها اقتباس میشوند و طرفداران پروپاقرصی دارند، غالبا تصاویری سنگین و پر از جزییات دارند. در بعضی از این آثار، تلاش بسیاری که فیلمسازان برای تبدیل صفحات به تصاویر متحرک کردهاند و قرار است زندگی و هنر و جذابیت پیدا کنند، ملموس است. اقتباسها گاهی اوقات میتوانند طاقت فرسا باشند، خصوصا زمانی که فیلمسازان به شدت به متن اصلی وفادار میمانند و این وفاداری میتواند به زیان آنها باشد ولی «تلماسه» نشان داد که ویلنوو از این نوع متنپردازان نیست. او همانطور که در فیلم اول عمل کرد، دوباره با آزادی کامل ویژگیهای بزرگ اثر هربرت را با کمک جام اسپایتس دگرگون کرده تا «قسمت دوم» را بسازد و در اینجا نیز شخصیتها، داستانهای فرعی و بخشهای بزرگی از دیالوگها دوباره حذف یا کمرنگ شدهاند.
قسمت دوم با پنهان شدن پل و مادرش در بیابان، پشت یک تپه شنی آغاز میشود، در حالی که در میان گروهی از جنگجویان فرمن قرار دارند. در میان آنها شخصیتهایی چون چانی (با بازی زندیا) و استیلگار (با بازی خاویر باردم) هستند که ایدههای متفاوت فرمنها درباره آزادی را نشان میدهند. استیلگار مردی از ایمان است که در ادامه فیلم، شروع به باور این میکند که پل، مسیح فرمنها است. این امر بازیگر را ملزم میکند تا جملاتی را (که به طور عمده میگوید پل همان فرد مورد نظر است!) به طور مکرر تکرار کند که او این کار را گاهی با حالاتی خندهدار انجام میدهد. چانی (با بازی زندیا) که به نوبه خود باور دارد باید یک فرمن آنها را به آزادی برساند، در ابتدا پل را با تردید بررسی میکند که باعث میشود رمانس اجتنابناپذیر آنها کمی جذابیت پیدا کند. شالامی و زندیا زوج جذابی هستند و هر دو بازیگر با راحتی و هماهنگی قابل لمسی در نقشهایشان به یکدیگر نزدیک میشوند. تماشای هر دو بازیگر لذتبخش است و هر دو به اندازه ستارگان دوره قدیم هالیوود جذاب و درخشان هستند که این امر برای نقشهای بزرگترشان منطقی به نظر میرسد. شالامی و زندیا در صحنههای کمگفتگویشان با چهره ها و چشمانی عبوس با همراهی یکدیگر، داستان را انسانیتر میکنند و به آن گرمایی میبخشند که به متعادلسازی خشونت در داستان کمک میکند.
«تلماسه» مثل خیلی از شاهکارهای نمایشی امروزی، در قلب خود یک داستان حماسی جنگی دارد و زمانی زیادی نمیگذرد که نبرد آغاز میشود و اولین تلفات به خاک میافتند. در همان صحنههای سریع و پرهیجان ابتدایی، سربازان هارکونن به رهبری یک فرمانده طاس به نام رابان حیوانوار (با بازی دیو باتیستا) از آسمان به دل بیابان فرو میریزند. آنها با لباسهای ضخیم و سنگینی که بر تن دارند، شبیه به غواصان حرکت میکنند و به نظر نمیرسد که قادر به مقابله با فرمنها، مبارزان چالاک با حرکات پارکور و مهارتهای تعادلی مثل بز کوهی باشند. ولی ویلنوو استاد غافلگیریهاست و میداند چطور با استفاده از تضادهای نور و تاریکی، عظمت و کوچکی، توجه را جلب و تنش ایجاد کند. به زودی، هارکوننها با جتپکهای خود به پرواز درآمده و میتوان گفت که جنگ واقعاً شروع شده است.
در میان همه چالشهایی که ویلنوو برای اقتباس این رمان برای نمایش روی پرده مواجه شده، هیچ چالشی به اندازه وفادار ماندن به پیچیدگی شخصیت پل آتریدیس، که قدرت کمی دارد، غیرقابل عبور به نظر نرسیده است. پل، که از آرزوهای بلندپروازانه مادرش رنج میبرد و توسط خوابهای آخرالزمانی مختل شده، همچنان نسبت به سرنوشت خود نامطمئن است، همانطور که شما نیز هستید. تا پایان «قسمت دوم» انتظار پاسخهای زیادی نداشته باشید زیرا هربرت پنج کتاب دیگر هم نوشته است.
مترجم: مهشید محمدی مرام
فیلم تل ماسه: قسمت دوم را در فیلم نت از اینجا ببینید