فیلم «بمب یک عاشقانه» دومین ساخته سینمایی پیمان معادی، چندی پیش از طریق پلتفرم فیلمنت عرضه شد. به همین بهانه نگاهی کوتاه انداختیم به این فیلم سینمایی که در جشنواره فیلم فجر و اکران عمومی توفیقاتی را به همراه داشته است.
به گزارش فیلمنتنیوز، سالهای دهه ۶۰ سرشار است از احساسات متناقض، اتفاقاتی که هم تلخ است و هم شیرین، هم به کاوس می ماند که تکرارش قابل تحمل نیست و هم نوستالژی محض است که دیگر تکرار نمیشود.
«بمب یک عاشقانه» نیز راوی هم دوران است با چاشنی عشق که همراه نجات بخش است و داستانی که کشش لازم را برای میخکوب کردن تماشاگر دارد.
اما بن مایه این فیلم تنها روایت دورانی نه چندان دور اما پر خاطره نیست، فلسفه اثر را میتوان در دیالوگهای پایانی رد و بدل شده میان میترا با بازی لیلا حاتمی و ایرج با بازی پیمان معادی به روشنی دریافت کرد. اینکه در شرایط ناپایدار زندگی خاصه در جنگ و ناآرامی آنچه در لحظه میگذرد را باید پاس داشت و در موقعیتی که از دست دادن، کلید واژه زیستن است باید تلاش کرد تا از ثانیهها غافل نشد و دست کم در خاطرات یکدیگر نقشی ماندگار به جا گذاشت.
شاید مخاطب در گام نخست متوجه علت سردی رابطه میان میترا و ایرج نشود ولی آنچه از رابطه عاشقانهای که به موازات ارتباط این زوج به نمایش گذاشته میشود (رابطه احساسی که میان سعید و دختر بچه در پناهگاه شکل میگیرد) موجب میشود تماشاگر قصه را دنبال کند تا گره گشایی اتفاق بیفتد. در مقابل آرزوی سعید که دلش میخواهد بمباران دلیلی شود تا به پناه گاه بروند و نگاهی میان او دخترک مورد علاقهاش رد و بدل شود، سکوت سنگینی بر خانه میترا و ایرج حاکم است و تنها نگاههایی را شاهد هستیم که در تمنای آغاز یک گفتگو است و طرفین به عمد یا به سهو از زخ دادنش، امتناع میکنند.
فیلم روی یک ایده نه چندان تازه اما راهگشا تاکید دارد؛ گفتگو چیزی که در تقابل و تضاد با شعار و نفرت پراکنی قرار میگیرد. صحنههای شعار نویسی روی دیوار مدرسه را به یاد بیاورید؛ که از خط خوش دانشآموزان در جهت ابراز انزجار استفاده میشود یا شعارهایی که سر صف داده شده و صبح دانشآموزان با بلند ادا کردن آنها آغاز میشود اما در همان فضای مسموم عشقی شکل گرفته و تلاش میشود رابطه سرد و فراموش شده، جانی تازه به خود گیرد. این موضوع لایه دیگری از اثر است که با طرافت در دل داستان تنیده شده و عشق ورزیدن را یگانه راه نجات دهنده معرفی میکند.
«بمب؛ یک عاشقانه» در کنار بازیهای یکدست و روان، فضاسازی فوق العادهای دارد؛ در مدرسه ، در کوچه و خیابان و در خانهها (کافیست سالهای دهه شصت را از سرگذرانده باشید تا با لحظه لحظه فیلم خاطره بازی کنید) این فضاسازی که جهان بصری فیلم را ترسیم کرده با ذهن خلاق محسن شاه ابراهیمی و فیلمبرداری هنرمندانه محمود کلاری آن را به درستی و دقت تکمیل کرده است. موسیقی بینظیر النی کاریندو به زیبایی روی فیلم نشسته و به تکمیل فضاسازی و نیز پیشبرد قصه کمک شایانی کرده است. چیزی که شاید باورش مشکل باشد (اینکه یک غیر ایرانی برای فیلمی به شدت وابسته به زمان و مکان خاص و ویژه اثری اینچنین خلق کند) یکی از مزیتهای غیر قابل چشمپوشی فیلم به شمار میآید.
نویسنده: گلاره محمدی
فیلم سینمایی «بمب یک عاشقانه» را می توانید در این لینک مشاهده کنید.