مروری بر فیلم The Room Next Door اثر پدرو آلمادوار
فیلم «اتاق مجاور» قصیدهای در مورد مرگ و اختیار
به گزارش فیلمنت نیوز، بعضی از فیلمسازان به جایگاهی دست یافتهاند که کافی است نام آنها پیرامون یک فیلم مطرح شود تا توجه گروه قابلتوجهی از سینمادوستان به آن اثر جلب شود. پدرو آلمادوار اسپانیایی یکی از این فیلمسازان است. مطرحشدن نام «اتاق مجاور» بهعنوان اولین فیلم انگلیسیزبان آلمادوار کنجکاویها را بیشتر کرد و دریافت شیر طلای بهترین فیلم از جشنواره فیلم ونیز به عطش سینمادوستان دامن زد. با نگاهی به برآیند نظر منتقدان و علاقهمندان سینما میتوان گفت که «اتاق مجاور» هر چند در حد بهترین کارهای آلمادوار نیست اما در مجموع با استقبال قابلقبولی روبهرو شده است. با این وجود آیا «اتاق مجاور» بدون توجه به نام سازندهاش هم ارزش دیدن دارد؟

۱. خلاصه داستان اتاق مجاور
تازهترین ساخته آلمادوار با بازی تیلدا سوینتون، جولین مور و جان تورتورو، در مورد دو رفیق قدیمی به نامهای اینگرید (مور) و مارتا (سوینتون) است که سالها است خبری از هم ندارند. اینگرید، که به نویسنده مطرحی تبدیل شده است، بهطور اتفاقی متوجه میشود که مارتا به بیماری سرطان مبتلا شده است. همین امر، پیوندی دوباره میان آن دو پدید میآورد که به یک پیشنهاد غیرمنتظره از سوی مارتا و یک دوراهی سخت پیش روی اینگرید منجر میشود.

۲. اتاق مجاور به چه مسائلی میپردازد؟
«اتاق مجاور» آشکارا در مورد مفهوم کنار آمدن با مرگ است. اینگرید در همان اوایل فیلم و در سکانسی که به امضا کردن کتاب جدیدش برای طرفداران اختصاص دارد، آشکارا به این اشاره میکند. از سوی مقابل، مارتا نقطه مقابل اینگرید است: زنی که بهنظر میرسد به همجواری مسالمتآمیزی با مرگ رسیده است و از فکر کردن مداوم به این فرجام گریزناپذیر بشر هراسی ندارد. مواجهه دو شخصیت اصلی فیلم، بیش از آنکه مجموعهای از حوادث و کنشهایی بیرونی را رقم بزند، به سفر درونی اینگرید برای مواجهه با ترسهایش منجر میشود. فلاشبکهای پرتعداد فیلم، کیفیتِ ذهنی روایت را برجستهتر ساختهاند و در ضمن این فرصت را به مارتا هم دادهاند تا از چگونگی مواجههاش با مرگ صحبت کند. بهعنوان مثال، او یک خبرنگار جنگی بوده و بنابراین در تمام طول عمرش با فوریت مرگ دستوپنجه نرم میکرده است. روایت خردهداستانهای مربوط به فعالیت مارتا در مقام خبرنگار باعث میشوند تا بیشتر آرامش فعلی او در مواجهه با بیماریاش را درک و باور کنیم. با اشاره به چنین جزییاتی، آلمادوار موفق میشود علاوه بر پرورش شخصیتهایش، تفاوتهای نحوه رویارویی آن دو در مقابل یک پدیده مشترک و ترسناک را هم نشان دهد.
اولین فیلم انگلیسیزبان پدرو آلمادوار را میتوان اثری در مورد مفهوم اختیار هم دانست. آلمادوار با اضافهکردن خردهداستانهایی همچون آشفتگیهای زندگی دو شخصیت (بهطور ویژه رابطه متلاطم مارتا با دخترش) و، مهمتر از آن، پیشکشیدن بحث مرگ اختیاری (اتانازی) به این میپردازد که یک انسان تا چه حد اختیار مرگ و زندگیاش را در اختیار دارد و اصلا تا چه حد باید چنین اختیاراتی داشته باشد.
با توجه به اینکه هر دو مفهوم مطرحشده مسائلی جهانشمول محسوب میشوند، انتخاب آنها را از سوی آلمادوار برای ساخت اولین فیلم انگلیسیزبانش (که حتی برای فیلمساز باتجربهای چون او هم چالشی بزرگ محسوب میشده است) میتوان هوشمندانه دانست. با این وجود، کیفیت پرداخت این دو جنبه با یکدیگر قابلمقایسه نیست. آلمادوار با پرداختن به جزییاتی متقاعدکننده، میتواند مواضع متفاوت دو شخصیت اصلی در مورد مرگ را باورپذیر از کار در بیاورد و به گوشهوکنار نگرشهای مختلف در قبال مرگ بپردازد. با این وجود، روابطی که قرار است مفاهیم آزادی و اختیار را پیش بکشند پرداخت مناسبی ندارند. روابطی که قرار است بازتاب این وجه از ماجرا باشند، عموما پرداخت عمیقی ندارند و بهشکلی اشارهوار (و گاه شعاری) مورد توجه قرار میگیرند.

۳. اتاق مجاور و نگاهی به یک فیلم مهم تاریخ سینما
برنده شیر طلای جشنواره ونیز در سال ۲۰۲۴ بهسرعت میتواند مخاطب را یاد آثار دوره میانی فعالیت اینگمار برگمان، فیلمساز شناختهشده سوئدی، بیندازد. برگمان در بسیاری از آثاری که در اواخر دهه ۱۹۵۰ و در طول دهه ۱۹۶۰ ساخت، درگیر دغدغههایی هستیشناسانه بود و مسائلی همچون نحوه مواجهه با مرگ و بازنگری در جایگاه انسان در این دنیا جای ویژهای در آثارش داشتند. بهطور ویژه، «اتاق مجاور» را میتوان یادآور «پرسونا» (۱۹۶۶)، یکی از آثار تحسینشده برگمان، دانست. علاوه بر اختصاص دادن بخش مهمی از فیلم به تقابل دو زن با روحیات و افکاری متفاوت در یک خانه که وجه اشتراک دو فیلم محسوب میشود، برخی از نماهای فیلم آلمادوار هم آشکارا یادآور «پرسونا» هستند. هر چند نمیتوان از تفاوتهای میان دو فیلم بهسادگی عبور کرد (بهعنوان مثال سطح تنش میان دو شخصیت اصلی در «اتاق مجاور» بهشکل مشخصی کمتر از فیلمِ برگمان است) اما میتوان «اتاق مجاور» را فیلم برگمانیِ آلمادوار دانست.

۴. اتاق مجاور چگونه فیلمی است؟
برخی از فیلمسازان مطرح و مسلط به زبان سینما پس از عبور از میانسالی ترجیح میدهند فیلمهایی ساده اما پرمعنا بسازند. بهنظر میرسد در آن مقطع از زندگی، بیان حرفها و دغدغههای اساسی برای آن فیلمسازان اهمیت بیشتری دارد تا جلوهگریهای تکنیکی. البته نکته بیانشده به معنی شعاری یا گلدرشتبودن این فیلمها نیست. اتفاقا این فیلمسازان معمولا آنقدر باتجربه و کاربلد هستند که از آزاردهندهشدن آثارشان جلوگیری کنند. در عوض، آنها سعی در تهیکردن آثارشان از هر گونه زائدهای دارند که ممکن است مانع تمرکز تماشاگر روی جهانبینی کلانشان شود. گاه ممکن است سازندگان این آثار حتی قید برخی از جذابیتهای بالقوه طرح داستانی یا شخصیتها را بزنند تا هیچ امری مخلّ انتقال سریع و ساده جهانبینیشان نشود. در چنین شرایطی عموما با فیلمهایی ساده و روان روبهروییم که بهندرت ممکن است به فیلمهای بزرگی تبدیل شوند اما تجربه مواجهه با آنها میتواند تجربه شیرینی باشد.
«اتاق مجاور» یکی از این فیلمها است. شاید سادگی گاه غیرمنتظره فیلم تا حدی ناشی از احتیاط آلمادوار بهواسطه ورود به عرصه ساخت فیلمهای بلند انگلیسیزبان هم باشد اما، فارغ از دلیل این سادگی، با طرحی داستانی روبهروییم که میتوانست یک داستان پلیسی با یک پیچ داستانی جذاب باشد اما اثری سرراست و صریح از کار درآمده است. شخصیتها بهسادگی روبهروی هم نشسته و دغدغههایشان را با هم مطرح میکنند. اشارههایی که در طول فیلم به روابط عاطفی و خانوادگی گذشته دو شخصیت میشود یکی از مواردی است که آلمادوار میتوانست با پرداختن به آنها یک ملودرام آشنا بهسبک بسیاری از آثار قبلیاش بسازد اما ترجیح داده است که بهسرعت از آن عبور کرده و از این اشارهها صرفا بهعنوان بهانهای برای مرکزیتبخشیدن به مضامین مد نظرش استفاده کند.
در مورد کیفیت اجرایی آلمادوار هم میتوان نکته مشابهی را مطرح کرد. پیشتر به شباهتهای «اتاق مجاور» (حتی از نظر اجرایی) با «پرسونا»ی اینگمار برگمان اشاره شد. برگمان اساسا کارگردان چندان خودنمایی نبود اما عموما در لحظاتی از فیلمهایش شاهد جلوهگریهایی اکسپرسیونیستی هستیم. آلمادوار علیرغم الهامگرفتن از سبک کارگردانی برگمان، آن جلوهگریها را به حداقل رسانده است. در اکثر نماها بهنظر میرسد جای دوربین صرفا با این هدف انتخاب شده که مخاطب برای دنبالکردن مضامین فیلم دچار مشکل نشود و احساس راحتی کند.
در عوض، آلمادوار جسور همیشگی را در رنگآمیزی فیلم میبینیم. «اتاق مجاور» خیلی خوشآبورنگتر از فیلمی در مورد مرگ بهنظر میرسد. در فیلم با انبوهی از رنگهای سبز و قرمز روبهروییم که مشخصا حسی از ترکیب عناصر و عواطف متضاد را ایجاد میکند. به همین دلیل منتقدان تعابیر مختلفی از آن داشتهاند. بهعنوان مثال عدهای آن را نشاندهنده تقابل مرگ و زندگی در فیلم دانستهاند، گروهی به بازتاب احساسات دوگانه درونی اینگرید از طریق رنگآمیزی عمومی فیلم اشاره کردهاند و عده دیگری هم این ترکیب رنگ را نشاندهنده دوگانه انسان در مقابل طبیعت دانستهاند. هر چه که باشد، «اتاق مجاور» از نظر رنگآمیزی فیلم چشمنوازی است و همین امر باعث میشود تا فیلمی که میتوانست تلخاندیشانه و غمبار باشد (و البته در ذات خود تا حدی چنین هم هست) در بسیاری از دقایق حالوهوایی شبیه یک درام آرامشبخش را به خود بگیرد.

۵. نتیجهگیری: ببینیم یا نه؟
«اتاق مجاور» ساخته یکی از فیلمسازان بزرگ فعال در سطح سینمای جهان است و یکی از معتبرترین جوایز سینمایی ۲۰۲۴ را هم از آنِ خود کرده است. همین دو نکته برای تماشای این فیلم کفایت میکنند. جدا از این موارد، اگر انتظار فیلمی به پیچیدگی تکنیکی و روایی بهترین فیلمهای آلمادوار را داشته باشید بعید است بتوانید لذت چندانی از «اتاق مجاور» ببرید. حتی ممکن است با مشاهده تمام فرصتهایی که برای تبدیل فیلم به اثری پیچیدهتر وجود داشته اما آلمادوار یا قید آنها را زده یا در بهرهگیری از آنها ناتوان نشان داده است کمی حرص هم بخورید! اما اگر با آن بهعنوان پروژهای متفاوت در کارنامه کاری آلمادوار روبهرو شوید که در آن سادگی روایی و اجرایی از یک طرف و تمرکز روی جهانبینی کلّی از سوی دیگر محوریت دارند، این احتمال که تحت تاثیر فیلم قرار بگیرید کم نیست.
آریا قریشی