با سریال The Devil's Hour آشنا شوید
بررسی سریال «ساعت شیطانی»: خاطراتی از آینده
تو خیلی بیشتر از من رنج کشیدهای!
به گزارش فیلم نت نیوز، سریالهای ترسناک، بخش عمدهای از بازار پلتفرمهای نمایش خانگی را به خود اختصاص داده و مشتریان پروپاقرصی دارند. با اینحال با گذر زمان و افزایش کیفیت سریالها و فیلمها، توقع بینندگان این ژانر بالاتر میرود و دیگر نمیتوان با ساخت سریالها و فیلمهای ساده، مخاطب را به وجد آورد. همین موضوع نیاز به نوآوری در سینما را گوشزد میکند. فصل اول سریال «ساعت شیطانی»، سال ۲۰۲۲ توسط آمازون پرایم ویدیو منتشر شد و نقدهای مثبت زیادی دریافت کرد. ساعت شیطانی از آن دست سریالهایی است که تا حد زیادی توانسته رضایت مخاطب را کسب کند. این روزها فصل دوم این سریال در حال پخش است و به همین بهانه در این نوشته سعی داریم بدون اسپویل کردن، درباره فصل اول سریال بنویسیم.
سریال ساعت شیطانی در فیلم نت
با چه سریالی مواجهیم؟
در صفحه IMDB سریال «ساعت شیطانی» (The Devil’s Hour) آمده است: «زنی هر شب دقیقاً ساعت ۳ و ۳۳ دقیقه صبح، وسط ساعت به اصطلاح شیطان یعنی ساعت ۳ تا ۴ صبح از خواب بیدار میشود» و در مورد ژانر سریال از رازآلود، روانشناختی، درام، تریلر و دلهرهآور استفاده شده است. همین توصیف کافی است تا علاقهمندان ژانر وحشت، مشتاق دیدن آن شوند. ماجرا اما به همینجا ختم نمیشود. چهره پیتر کابالدی (Peter Cabaldi) بازیگر اسکاتلندی سریال «دکتر هو» با زنجیری بر دست، پشت میز بازجویی بر پوستر سریال ساعت شیطانی، این اشتیاق را چند برابر میکند. بازیگری که سینمایینویس روزنامه گاردین هنگام نگارش یادداشتی بر این سریال در موردش میگوید:
«دلهرهآورترین بخش قسمت اول سریال ساعت شیطانی، دیدن پیتر کابالدی از پشت سر است. با اطمینان میتوانم بگویم کابالدی ترسناکترین بازیگر سینمای امروز جهان است».
با سکانس افتتاحیه سریال ساعت شیطانی و صحنه بازجویی از گیدئون (پیتر کابالدی) به اتهام قتل و آدمربایی، متوجه میشویم که او محور اصلی داستان است؛ اما کسی که در بیشتر سکانسها بر تصویر میبینیم، لوسی چمبرز (با بازی جسیکا رین) است: یک مددکار اجتماعی مسئولیتپذیر که همان یکی دو اپیزود اول، متوجه میشویم علاوه بر درگیریهای شغلی، هر شب ساعت ۳ و ۳۳ دقیقه، با دیدن یک کابوس از خواب میپرد. در خوابهای او، ویژگی خطی زمان از بین میرود و او خاطراتی را به یاد میآورد که هرگز اتفاق نیفتادهاند. برخی از آنها بعدتر اتفاق میافتند و برخی هرگز و این موضوع یکی از گرههای تعلیقی سریال بوده و زندگی لوسی را آشفته کرده است. راز این کابوسها را گیدئون میداند و سعی میکند آن را به لوسی بفهماند و تازه در پایان فصل اول است که متوجه میشویم منشأ این کابوسها چیست و چرا برخی اتفاقها در طول سریال افتادهاند.
در طول بازجویی که به صورت پراکنده در طول سریال پخش میشود و به بیننده میفهماند که تمام سریال یک فلاشبک است، گیدئون دایماً از لوسی میپرسد: بدترین چیزی که تابحال تجربه کرده ای چیست؟ و لوسی از تجربیاتی میگوید که مد نظر او نیست. گیدئون سپس یک جمله به لوسی میگوید که پیچیدگی سریال را دو چندان میکند: «تو خیلی بیشتر از من رنج کشیده ای. فقط هنوز اطلاع نداری»
انتخاب نام گیدئون برای این کاراکتر، به شکلی سمبلیک، یادآور گیدئون (جدعون) است. جدعون از شخصیتهای کتاب آسمانی تورات و انجیل و از داوران بنیاسرائیل است که نخستین بار نامش در صحیفه یوشع و کتاب داوران ذکر شده است. نام او در انجیل عهد جدید به عنوان یکی از قهرمانان دینی ذکر شده و از قدیسان مسیحیت محسوب میشود.
میمیک و بازی فوقالعاده پیتر کابالدی و صورت اغلب مضطرب جسیکا رین، گرچه به تنهایی میتواند بار داستان را به دوش بکشد اما از همان قسمت اول، با ایزاک هم آشنا میشویم. پسرک هفتهشت ساله لوسی که هر چه بیشتر پیش میرویم، جایگاه و اهمیتش در سریال بیشتر میشود. ایزاک ویژگیهای منحصر بفردی دارد: نمیخندد. گریه نمیکند. صورت یخی او عاری از هرگونه احساس است. حرفها را تکرار میکند. حتی وقتی دستش را روی بخاری داغ میگذارد، نمیسوزد. در اتاقش آدمهایی را میبیند و با آنها حرف میزند که روح نیستند؛ فقط در زمانی و جهانی دیگر در همان اتاق حضور داشتهاند و هیچ دلیلی نمیبیند که چیزی را برای مادرش توضیح دهد.
محور اصلی داستان
ایزاک سنگ بنای سریال است و حضور این کاراکتر در طول سریال، به مرور پررنگتر میشود. او چون ریسمانی وقایع ظاهراً غیرمرتبط را به هم متصل میکند و ویژگیهای استثنایی اوست که گیدئون را به دنبال خود میکشد. در تمام طول سریال، لوسی در حال تلاش است تا با فرزندش ایزاک ارتباط برقرار کند و در استیصال کامل، علت رفتارهای او را نمیفهمد. ویژگیهایی که باعث شده پدر ایزاک، خانواده خود را ترک کند. بازیگر نقش پدر ایزاک، فیل دانستر است که پیشتر او را در نقش جیمی تارت در سریال «تد لاسو» دیدهایم و گویی بخشی از آن خصوصیات خودخواهانه کاراکتر تارت را هم با خود به «ساعت شیطانی» آورده است.
ایزاک گرچه تحتنظر روانشناس است، اما پزشک او مطمئن است که ایزاک هیچگونه بیماری روانی ندارد؛ تمام احساسها را میشناسد و به اسکیزوفرنی مبتلا نیست و این موضوع، تعلیق داستان را بیشتر میکند. کلید شناخت ایزاک، در دستان گیدئون است و باید تا انتهای فصل اول سریال منتظر بمانیم تا از این رفتارها رمزگشایی شود.
حالا وقت آن است که به بازی شگفتانگیز بنجامین چیورز در نقش ایزاک بپردازیم. این پسرک خردسال، به بهترین شکل ممکن از پس نقش ایزاک برآمده و صورت سنگی او در تمام طول سریال، باعث میشود گاهی مخاطب تصور کند این پسرک در دنیای واقعی نیز توان خندیدن ندارد. او که در فیلم «ناپلئون» ریدلی اسکات با بازی خواکین فنیکس نیز نقشی کوتاه بر عهده داشت، ظهور یک بازیگر خبره را به آینده هالیوود نوید میدهد. شاید آنچه برای ناتالی پورتمن با فیلم «حرفهای» اتفاق افتاد و به یک فوق ستاره سینمای هالیوود بدل شد، سالها بعد برای بنجامین چیورز رخ دهد.
آیا ساعت شیطانی را ببینیم؟
سریال «ساعت شیطانی» به دلایل مختلف میتواند ارزش دیدن داشته باشد. نخست آنکه داستان سریال، جذاب است. با سوالاتی رازآلود و معماگونه شروع میشود و بیننده را به خود جذب میکند. دیگر آنکه شخصیتپردازی بسیار خوب است و باعث میشود که تماشاگر به سرنوشت آنها و چالشهای پیش رویشان علاقهمند شود. بازیگران نیز همانطور که بیان شد، به خوبی از پس شخصیتها برآمدهاند. از نظر فنی نیز کیفیت سریال بالاست. کارگردانی، تدوین، تصویربرداری و موسیقی طوری است که به ایجاد جو دلهرهآور و جذاب کمک میکند.
از سوی دیگر در این سریال بهخوبی عناصر روانشناختی، جنایی و دلهرهآور با هم ترکیب شدهاند و این ترکیب با پیچیدگی تدریجی داستان بیننده را به فکر فرو میبرد و او را به ادامه تماشا ترغیب میکند.
جهانگیر شاهولد