پرفروشترین انیمیشن تاریخ چه حرفی برای گفتن دارد؟
انیمیشن «درون و بیرون ۲» چند جلسه تراپی است
به گزارش فیلمنت نیوز، برخی دنبالهها نباید ساخته شوند؛ این نظری است که بسیاری از مردم زمانی که خبر ساخته شدن انیمیشن «درون و بیرون ۲» (Inside Out 2) را شنیدند به آن اشاره داشتند. قسمت اول درون و بیرون آنقدر جذاب و پرمغز بود که دست زدن به آن، مانند دست زدن به نازکترین شیشه دنیا بود و ممکن بود که ضعف قسمت دوم کاری کند که کل این فرنچایز از هم فرو بپاشد. در نهایت انیمیشن «درون و بیرون ۲» اکران شد و میتوان گفت شاهد یک دنباله آبرومندانه برای قسمت اول هستیم؛ دنبالهای که قطع به یقین به پای قسمت اول نمیرسد و با این وجود بعید میدانم خود استودیو والت دیزنی و پیکسار هم به این حجم از موفقیت آن امید داشتند. (بهطوری که حالا این انیمیشن تبدیل به پرفروشترین انیمیشن تاریخ شده است). اما چرا استقبال از قسمت دوم «درون و بیرون» آنقدر زیاد بود؟
انیمیشن «درون و بیرون ۲» دست روی نقطهای گذاشته که نوجوانان امروز سراسر دنیا با آن روبرو هستند: مشکلات دوران گذر از کودکی به نوجوانی. این مشکلات همیشه در تاریخ بشر وجود داشته اما امروزه با رشد شبکههای اجتماعی، مانند سایر موارد زندگی انسان، تبدیل به یک موضوع جهانی شده است. حالا همه نوجوانان دنیا یک همدلی بر سر این مشکلات دارند و موارد تازهتری وارد سبک زندگی آنها شده که شاید تا پیش از این وجود نداشت. انیمیشن «درون و بیرون» در قسمت دوم مشخصاً سراغ نوجوانان رفته و آنها را مورد کنکاش قرار داده و استقبال از آن هم به دلیل پرداختن به زندگی این گروه سنی است که هم خودشان نسبت به نسلهای پیشین، آگاهتر شده اند و به مشکلات خویش واقف هستند و هم والدینی دارند که نگرانیهای زیادی درباره بزرگ شدن بچههایشان در دنیای امروز دارند.
رایلی، قهرمان قسمت اول حالا ۱۳ ساله شده و قرار است یک سری حس تازه در وجودش بیدار شود و مهمترین حس همانا حس «هیجان» است. هیجان کاراکتری است که خیلی سرزده وارد میشود، در ابتدا دست دوستی به سمت سایر احساسات دراز میکند و پس از مدتی تبدیل به شخصی کنترلگر میشود و سکان هدایت رایلی را برعهده میگیرد. هیچکس حریف هیجان نیست، او همانند یک شخصیت منفی ظاهر شود و تبدیل به آنتاگونیست انیمیشن میشود در حالی که در واقعیت ذات خبیثی ندارد، او فقط هیجان است و همانطور که از اسمش برمیآید، قرار نیست برای کارهایش فکر کند.
هیجان یا به زبان عامیانه، جوزدگی، از مهمترین عناصری است که در دوران نوجوانی بیداد میکند. نوجوانان در این سن و سال هر روز عاشق یک چیز میشوند و ممکن است فردا از آن فارغ شوند. آنها یک روز عاشق فلان گروه موسیقی میشوند و روز دیگر از آن گروه موسیقی متنفر میشوند. نوجوانان ممکن است یک سبک لباس پوشیدن را بستایند و هفته بعد آن را نوعی پوشش بهاصلطلاح «خز» بدانند. آنها در هیجانات خود زندگی میکنند و این هیجان بر تمام احساساتشان غلبه میکند. تصمیمهای هیجانی اشتباهی زیادی میگیرند و تا خودشان این اشتباهات را کشف نکنند، به بد بودن آنها پی نمیبرند. رایلی نیز از این قاعده مستنثی نیست، حس «شادی» که کاراکتر اصلی انیمیشن کنونی و قسمت پیشین است در جایی از «درون و بیرون ۲» میگوید: «فکر نکنم بتوانم در برابر هیجان کاری کنم، هیچکدام نمیتوانیم. بهنظر میرسد آدمها وقتی بزرگ میشوند دچار حس شادی کمتری میشوند.» این دیالوگ، طلاییترین لحظه انیمیشن «درون و بیرون ۲» است و پتک را در جای درستی از مغز مخاطب میکوبد.
رایلی در همان ابتدای انیمیشن تبدیل به نوجوانی شده که در دوران بلوغ به سر میبرد، صورتش جوش زده و حالا جزیره خانواده در مغز او تبدیل به یک جزیره بسیار کوچک شده و جای آن را جزیره دوستانش گرفته است. او مثل تمام هم سن و سالانش دیگر دلش نمیخواهد ۲۴ ساعت با والدینش باشد و دوست دارد با رفقای خودش بچرخد. رایلی بهعنوان یک کودک، خودش را یک آدم خوب و مهربان میبیند و ضمیر ناخودآگاه یا به بیانی بهتر، «باور» او نیز دائماً این جمله را تکرار میکند: «من آدم خوبی هستم.» رایلی همچنان در معصومیت خود به سر میبرد و دائماً به کارهای خوب فکر میکند تا اینکه کمی بزرگتر میشود و همانطور که گفته شد، هیجان و سایر احساسات دیگر به سراغ او میآیند.
در «درون و بیرون ۲» ما در نهایت میفهمیم که معصومیت بچهها از دست میرود و آنها مثل همه مردم تبدیل به کسی میشوند که افکار و باورهای مختلفی در پس ذهن خود دارند. همه ما گاهی آدمهای خوبی هستیم و گاهی آدمهای بد. افکار مثبت همیشگی نیستند و گاه تاریکترین افکار به سراغ ما میآیند. جایی در فیلم «دو مرد در یک شهر» با بازی آلن دلون، متهمی به قاضی میگوید: «کدام یک از ما در طول زندگیمان دلمان نخواسته که یک نفر را بگیریم خفه کنیم و او را بکشیم؟» واقعیت اینست که همه انسانها افکار پلیدی در ذهنشان شکل میگیرد و هیچکس نمیتواند برای همیشه در همه اوقات یک آدم خوب باشد. رایلی و احساساتش یاد میگیرند که باورهای او باید تغییر شکل دهند و دیگر نمیتوان فقط به «من یک آدم خوب هستم» بسنده کرد. شادی و دیگر احساسات رایلی، در ابتدای انیمیشن کاری میکنند که او احساسات بد و منفی خود را دور بیندازد و آنها را به پس ذهنش ببرد ولی در نهایت متوجه میشوند این کارشان به رایلی آسیب زده و او را از واقعیت جهانی که در آن زندگی میکند، دور کرده است. افکار منفی ما نباید در مغزمان دفن و بهکلی فراموش شوند بلکه باید در زندگیمان جاری باشند و گاه به آنها فکر کنیم. این «طبیعیترین» اتفاقی است که در زندگی هر کس میافتد و جادوی پیکسار در «درون و بیرون ۲» این موضوع را به ما گوشزد میکند.
انیمیشن «درون و بیرون ۲» چند جلسه تراپی است و دیدنش برای همه نوجوانان و والدین آنها واجب است. این انیمیشن ما را با دنیای نوجوانان همراه میکند و ذهن مشوش آنها را خیلی شفاف به تصویر میکشد. البته نکتهای که در این بین وجود دارد این است که سازندگان بهکلی مقوله اینترنت و دهکده جهانی و همچنین شبکههای اجتماعی که بخش جداناپذیری از زندگی نوجوانان امروزی شده را در این اثر فراموش کردهاند و اصلاً به آن نمیپردازند. این موضوع کاری میکند که «درون و بیرون ۲» کمی با دنیای واقعی بچههای امروزی فاصله بگیرد ولی شاید این موضوعی باشد که در قسمتهای بعدی این فرنچایز بتوان به آنها پرداخت. پیکسار و جادوگرانش (همان سازندگان و انیماتورها) قرار است در قسمت پنجم «داستان اسباب بازی» حسابی به موضو ع تاثیر تکنولوژی در زندگی نوجوانان بپردازند و شاید باید تا آن روز صبر کنیم تا سحرامیز بودن روایتهای پیکسار به این موضوع هم بپردازد.
قصهگویی در این انیمیشن با ریتم درست و ضرباهنگ قدرتمندی همراه است و هیچ بخشی از آن حس اضافه بودن به تماشاگر نمیدهد. پیکسار با قدرت خلق جلوههای بصری خارقالعادهای که دارد و با استفاده از سحر قصهگویی خود، بار دیگر به روزهای اوج خود برگشته و بعد ساخت چند اثر تقریباً ناموفق، با «درون و بیرون ۲» نشان داد که همچنان دود از کنده بلند میشود.
تماشای «درون و بیرون ۲» از فیلم نت را در کنار خانواده خود از دست ندهید.