درباره «در انتهای شب» و آدم‌هایش

این قصه خودِ خودِ ما است…

- 3 دقیقه مطالعه
داریم خودمان را نگاه می کنیم. با صورت های به شیشه چسبانده‌ای که دست ها را قاب صورت کرده که شاهد روایت‌های سهمگین زندگانی خود باشیم.

به گزارش فیلم‌نت نیوز،سریال «در انتهای شب» به کارگردانی آیدا پناهنده و تهیه‌کنندگی محمد یمینی ظهر جمعه‌ها به طور اختصاصی از فیلم‌نت پخش می‌شود. زهرا مشتاق در یادداشتی به این سریال ۹ قسمتی که تاکنون چهار قسمت آن پخش شده، پرداخته است.

خود خود خود خود زندگی است. با تمام سختی ها و تلخی هایش. زندگی های پرت شده به ته شهر، به حومه، آدم های پلاسیده‌شده‌ای که دارند تقلا می‌کنند باز هم زنده باشند، زنده بمانند. بچه های وصله شده، تکه شده میان آدم بزرگ ها.
خانه های آشنا، خانه زندگی خودمان، نه خیلی خیلی پولدار، نه خیلی خیلی فقیر. آدم هایی که یک جایی با هم بر می‌خورند، قاطی هم می‌شوند. با تحصیلات و شکل فکری که به هم شبیه است و‌ یا با هم فرق دارد. اما این زندگی آدم های طبقه متوسط است، بالاتر نمی روند، اقتصاد و‌ معیشت، یقه شان را دو دستی چسبیده و از آنها بیگاری می کشد. آنها زندگی می کنند تا برده کار باشند. چون اگر کار و خانه و پول نداشته باشند، باید بروند بمیرند. چون اگر با شرایط حاکم پیش نروند، له می شوند. یک کارخانه با تولید انبوه، که آدم های شکل هم تولید می کند. مثل قطعات آجر هم شکل، آدم هایی با دردها، گرفتاری ها و مشکلات شبیه به هم. آدم هایی که فقط ممکن است، گاهی، فقط گاهی، عشق و وجد و تنانگی را در اتاق های کوچک خواب خود به یاد بیاورند. برای همین است که موقع جدا شدن، نیازی به آزمایش نیست. چون مدت هاست که بدن های گرم، در میان ارواح سرد و غمگین، از یاد یکدیگر رفته اند. شوقی برای برخاستن حس پرشور هم آغوشی وجود ندارد و آدم هایی که زمانی در شناسنامه هم ثبت شده اند، از جدایی ذهنی آنها، روزها، ماه ها حتا سال ها می گذرد. تبدیل به بیل های مکانیکی زندگی خود شده ایم. بدن خود را به سرکار می بریم، به فلافلی ها، به مسافرت‌های ارزان قیمت و حراجی‌هایی که با جیب های تهی همخوانی داشته باشد. بین دیوارها، بین پنجره های بی منفذ اسیر مانده ایم. بار سنگین هستی، عشق ورزی را میرانده است. لبخند می زنیم، در آشپزخانه و مهمانی و اتاق های خود می پلیکیم، بی آنکه خودی وجود داشته باشد، بی آنکه از خود واقعی‌مان چیزی مانده باشد. روی یکدیگر، پرده های سیاه و ضخیم می کشیم تا عمیق ترین حفره روح خود را پنهان سازیم. زخم مان را به یکدیگر نشان نمی دهیم. نمی گذاریم چون اجداد بدوی خود، تن و موی خود را بجوریم تا کنه های درد را زیر ناخن له کنیم و خونش، سر انگشت مان را کدر کند. سرمان را زیر لحاف های سرد فرو می کنیم و سکوت را جایگزین کلمات می کنیم و از یکدیگر دورتر و دورتر و دورتر می شویم.
در انتهای شب، حکایت ماست، زندگی های برباد رفته افشا شده و افشا نشده. زندگی های تمام شده ای که هنوز ویترین خود را روشن نگه داشته اند. در این شهر، چقدر ماهی و بهنام هست؟ چقدر ثریا و امیر، چقدر دارا و آوینا، چقدر زوج و فردهای دیگر. این تباهی پر وزن را کجا می شود به زمین نهاد. تا کجا می شود زندگی را به دندان گرفت و کشید. با کدام قدرت، کدام توان! آیا این ارواح راه رونده مرده را، سر آسودگی هست؟ آیا ما محصول این سرزمین و این قاره گویا مورد نفرین خدایانیم یا در همه کائنات، انسان ها، تجسم رنج های سرگردان و خوشی های متوقف مانده اند!

داریم خودمان را نگاه می کنیم. با صورت های به شیشه چسبانده‌ای که دست ها را قاب صورت کرده که شاهد روایت‌های سهمگین زندگانی خود باشیم. انسان هایی در تلاش برای استیفای حقوق انسانی خویش، برای اثبات آدم بودن و دریافت و زیست انسانی، آن چنان که شایسته وجودشان است، نه چنان که تقدیر و شرایط بر آنان تحمیل کرده است.

قصه مردهای تنها، زن‌های تنها و بچه‌های تنهاتری که در عین تنفر عشق می ورزند. به زبان فریاد می‌کشند که از مادران و پدران خود متنفرند و با تمام وجود خود را در بی‌پناه ترین شکل ممکن در آغوش آنها گم می‌کنند و می فشارند و بعد یکدیگر را از نهایت استیصال و تنهایی، دیگر رها نمی‌کنند.

آیا سویه انگل‌وار زندگی، بر وجه فاخر بودن و انسانی بودن آن می چربد؟ آیا حاضر به ماندن، به هر شکل و قیمت و کیفیتی هستیم؟ چقدر به خود می پردازیم، چقدر به ندای درونمان گوش فرا می دهیم؟ چه کسی در ترمیم این اندازه از زخم های عمیق، ما انسان های سرگشته و فراموش شده در زمین را یاری خواهد کرد؟ کسی چه می‌داند، شاید تنها هراسی کهنه و مزمن است که ما را هنوز به ادامه این بازی هر دو سر باخت ترغیب می کند، ارواح خسته و فرسوده از زنده بودن را!

زهرا مشتاق عضو انجمن منتقدان سینما

در انتهای شب را اختصاصی در فیلم‌نت ببینید

برچسب‌ها: پارسا پیروزفر،در انتهای شب،هدی زین العابدین
نظرات

۱ دیدگاه. دیدگاه تازه ای بنویسید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
شما برای ادامه باید با شرایط موافقت کنید

پربازدیدها