از «ساول گودمن» تا استاد مشتزنی؛ باب ادنکرک در «هیچکس ۲» چه میکند؟
در فیلمنت نیوز بخوانید
به گزارش فیلمنتنیوز، پس از موفقیت فیلم اکشن «ربودهشده» (Taken) با بازی لیام نسون، فیلمهای زیادی ساخته شد که در آن یک بازیگر قدیمی پابهسنگذاشته، یکهو بزنبهادر و ابرمرد فیلم میشود و با شخصتی ضدقهرمان، تمام بار فیلم را یکتنه به دوش میکشد. همین دو فیلم اخیر نسون یعنی «بخشودگی» (Absolution) و «اسلحه برهنه» (The naked gun) هم از همین دست هستند. با این حال فیلم «هیچکس» (Nobody) سال ۲۰۲۱ یک جور خاصی کنجکاویبرانگیز بود. در آن فیلم یک کمدین بداهه و بازیگر درام به نام باب ادنکرک به بزنبهادر تبدیلشده بود! یعنی بازیگری که در نقش ساول گودمن لزج، اما کاریزماتیک در «بریکینگ بد» (Breaking Bad) و «بهتره با ساول تماس بگیری» (Better Call Saul) شناخته میشد، ناگهان مثل یک استاد هنرهای رزمی و متخصص نظامی، مشتهای سنگین میزد و با یوزی شلیک میکرد. در فیلم اول شخصیت او، هاچ منسل یک پدر آرام خانواده است که به عنوان یک کارچاقکن، به فراخوان یک آژانس جاسوسی پاسخ مثبت میدهد و بعد از ۲۵ سال جدایی از کارهای مافیایی، مجموعه مهارتهای خفتهاش دوباره بیدار میشود.
با موفقیت غافلگیرکننده فیلم اول، دنباله آن از راه رسید: «هیچکس ۲» (Nobody 2) که در آن ادنکرک بسیار راحتتر در محیطی کمدی قرار میگیرد. در این فیلم، دیگر دست کارگردان رو شده، چون هاچ به عنوان یک آدمکش به کار بازمیگردد تا بدهیهایش از وقایع فیلم اول را بپردازد؛ خانوادهاش (شامل همسر با بازی کانی نیلسن و دو فرزند نوجوانشان) میدانند او چهکاره است و تنها عصبانیتشان از این است که هیچوقت برای شام در خانه نیست! هاچ که میخواهد ارتباط اعضای خانواده را احیا کند و تعادل کار و زندگیاش را بازگرداند، پیشنهاد میکند همگی با ماشین به شهر تفریحی پلامرویل بروند؛ جایی که پدرش (با بازی کریستوفر لوید) او و برادرخواندهاش ریزا را در کودکی به آنجا میبرده است، اما هاچ خود را در میان مافیای قاچاق اسلحه به رهبری یک زن بدجنس به نام لندینا (با بازی شگفتانگیز شارون استون) مییابد که حضور او را مختلکننده میدانند…
باب ادنکرک، تهیهکننده و بازیگر نقش اول فیلم «هیچکس ۲» با نشریه راجرایبرت به گفتوگو نشسته که خلاصهای از آن را با هم میخوانیم. این مصاحبه اندکی ماجرای فیلم «هیچکس ۲» را اسپویل میکند.
* در «هیچکس» اول، چرخش بزرگی داشتی. میدانم که خیلی برایش زحمت کشیدی. ماهها سخت تمرین بدلکاری و اکشن کردی. انگار که بخواهی شخصیت سینماییات را از نو بسازی.
– من بیشتر دوران حرفهایام فیلمهای اکشن را مسخره میکردم. در «شوی بن استیلر» (The Ben Stiller Show)، یک پارودی از «جانسخت» (Die Hard) ساختیم و یک بار هم در یک جشنواره فیلم، من و دیوید کراس یک فیلم از استیون سیگال نشان دادیم و همراه با تماشاگران آن را مسخره کردیم. قبلا در لسآنجلس یک گروه آوانگارد و متفاوت بودیم که شبهای فیلم داشتیم و فیلمهای درام کمدی «دولمایت» (Dolemite) و چیزهایی شبیه آن را تماشا میکردیم. علاقه زیادی به آن فیلمها دارم، اما ببینید! من با بازی در «هیچکس» ریسکش را به جان خریدم که همه مسخرهام کنند. راستش چیزی برای از دست دادن نداشتم. به این فکر کردم که همسرم هنوز دوستم دارد. بچهها هم همینطور. مهم، خانوادهام است.
* تقریبا همان شرایطی که شخصیت همسرت در فیلم (با بازی کانی نیلسن) به آن مواجه میشود: یک زن خانهدار که این بار همراه کل خانواده وارد ماجراجویی میشود. یکی از چیزهای خوب «هیچکس» اول آن بود که خودت بودی و هیچ تظاهری در کار نبود. انگار میخواستی ببینی میتوانی یک فیلم اکشن جدی بسازی یا نه، اما در این فیلم به نظر میرسد فضای بیشتری برای بازی و تکیه بر کمدی داری.
– خاستگاه من کمدی است. اگر میخواستم ریسک نکنم، کمدی بیشتری در آن قرار میدادم، چون در آن صورت میتوانستم به دوستانم بگویم: «خب، صرفا داشتم شوخی میکردم و بامزهبازی درمیآوردم»، اما راستش شوخی اصلی من در یک مقیاس بزرگ و فراتر از صحنههای فیلم بود.
* همین که باب ادنکرک در یک فیلم اکشن بازی کند!
– دقیقا، فیلم اول برای همه دوستان نزدیکم خندهدار بود، اما اگر میخواستم فیلم موفق شود باید کاملا به اکشن فیلم متعهد میبودم. تماشاگران میآمدند و میگفتند: «داستان جدیه؟ واقعا ادنکرک داره فیلم اکشن بازی میکنه؟» باید شکشان را برطرف و به آنها ثابت میکردم فیلمم جدی است و ریسک ماجرا همین بود که مخاطب نپذیرد و کار در نیاید! ولی خب حالا اینجا هستیم.
* پذیرش آن فیلم از سوی مخاطب به شما آزادی داد که در فیلم دوم کمی رهاتر باشید.
– فکر میکنم همینطور بود. بههمین خاطر سراغ «هیچکس ۲» آمدیم و نوع چالش عوض شد. در فیلم اول، شخصیت من در فیلم گذشتهای پنهان دارد که آن را انکار و به مدت ۲۵ سال پنهان کرده و یکهو منفجر میشود. خب حالا چه کار کنیم؟ دیگر الان موضوع، ایجاد تعادل بین کار و زندگی است که یک چیز بسیار مدرن است.
* خب من فیلمی درباره تعادل بین کار و زندگی با این همه قداره و اسلحه ندیده بودم. نه اینکه هیچ سلاحی نباشد! هست، اما نه این همه!
– بله! مساله اصلی من در فیلم همین است، بهخصوص در فرهنگ مدرن ما با تماسهای مجازی و کار در خانه. روز شما کی تمام میشود؟ هرگز! شام را تمام کن و برو سراغ تلگرام و اینستاگرام و زوم. کار بیشتر. باید دنباله را از جای مناسبی شروع میکردیم. کاملا آگاه بودیم که نمیتوانیم غول را به چراغ برگردانیم و بگوییم: خب.. هاچ دو سال دیگر هم تحمل کرد و قرار است دوباره یک ماجرایی شروع شود. حالا دیگر به بازی برگشته و دارد یک زندگی دوگانه را اداره میکند. به طور ضمنی در فیلم اول اشاره شده بود که همسرش میدانست او کیست که البته به نظرم خوب بود، چون بیانگر یک رابطه زناشویی واقعی است. داستانی هم درباره چگونگی ملاقات آنها نوشتیم و به نحوه ملاقاتشان در پیشنویسهای مختلف فیلم، یک فلاشبک زدیم که به نسخه نهایی نرسید. شاید در فیلم سوم جاش بدهیم، اگر البته سومی وجود داشته باشد.
* هر چه باشد، سهگانه بهتر است.
– موافقم! وقتی درباره فیلمهای «هیچکس» صحبت میکنم، انگار «پدرخوانده» من هستند. انگیزه شخصی تاثیر مستقیمی روی پیشبرد فیلم دارد. فیلمهای «هیچکس»، اکشن و عملا فیلم ژانر است، اما تنش اساسی داستان مستقیما به همسر، خانواده و چیزهایی مرتبط است که امیدوارم قابل همذاتپنداری باشد. اصلا فکر میکنم دلیل موفقیت فیلم اول همین بود.
* کارگردانی این یکی فیلم را به تیمو تیانخانتو دادید که به نظر میرسد برای جهتگیری کمدیتر دنباله، گزینه مناسبتری است، چون او کارهای جالب و جاهطلبانه زیادی در کارگردانی اکشن خود انجام میدهد. چه چیزی باعث این انتخاب شد؟
– ایلیا نایشولر (کارگردان فیلم اول) سرش شلوغ بود. ایلیا را دوست دارم. در فیلم اول واقعا کار بزرگی انجام داد. برای ساخت دومی عجله داشتیم و تیمو در دسترس بود. با او صحبت کردم. فیلمهایش را دیده بودم و جدیتش در کار برایم اهمیت داشت. میخواستم به تماشاگر نشان دهم که اگر بپذیرید فیلم را ببینید، خواهید دید که در کارمان جدی هستیم. این فیلمها قطعا برای مردم اهمیت زیادی دارند. مردم دوست دارند فیلم، احساسات درونی آنها را به شیوهای باشکوه، دراماتیک و سینمایی به نمایش بگذارد.
فیلم «هیچکس ۲» را با دوبله اختصاصی در فیلم نت ببینید.
* و با کارگردانی او به سکانسهای شگفتانگیزتری میرسید.
– تیمو صحنههای مبارزه بیشتری وارد کرد. مبارزه اول فیلم با پنج نفر کنار دریچههای تهویههوا در همان روزهای تست دوربین، فیلمبرداری شد. معمولا چند روز قبل از فیلمبرداری یک فیلم، تست دوربین انجام میشود. مسوول نورپردازی، ناحیهای از استودیو را نورپردازی میکند و بازیگر گریم میشود و لباس میپوشد و فیلمبردار دکمه ضبط دوربین را فشار میدهد و بازیگر از میان لنزهای مختلف عبور میکند. در روز تست دوربین، آن صحنه را فیلمبرداری کردیم. تنها چیزی که نیاز داشتیم دکور و سه بدلکار بود. تیمو از هر ثانیه کار بیشترین استفاده را برد. سکانسهای بزرگتری هم گرفت که میدانم بعدها به ما کمک میکند تا این فرنچایز را ارتقا ببخشیم.
* بحث لباس شد، طراحی لباس هاچ خیلی جالب است، پدرانه است؛ مثل «جان ویک» نیست که کیانو ریوز کت و شلوار و جلیقه میپوشد. شما تمام مدت، کاپشنهای بادی، پیراهنهای هاوایی، هودی و شلوارهای ورزشی پوشیدهاید. تصور میکنم این لباسها طراحی حرکات اکشن را خیلی راحتتر کرده است.
– بله. پیراهنهای هاوایی برای مبارزه عالیاند! اولین طرح کلی برای «هیچکس ۲»، هاچ و بکا را در ایتالیا نشان میداد و همسرم آن را خواند و گفت: «جانمی جان! میریم ایتالیا!». گفتم نه متاسفانه! محل فیلمبرداری ما ویسکانسین دلز (Dells) است. ویسکانسین خیلی خوب است. بخشی از داستان البته این است که هاچ دوست دارد بچههایش را ببرد به جایی که در کودکی رفته. میخواهد از نوستالژی خودش برای ترمیم ارتباط اعضای خانواده استفاده کند. یک پارک آبی بزرگ و آبوهوای تابستانی و لباسهای توریستی. پلامرویل شهر تفریحی کوچکی است. حتی از دلز هم کوچکتر است.
* اما این هم هست که متوجه بزرگشدن بچههایتان نیستید. شما یک جوان ۱۸ ساله را به جایی میبرید که وقتی ۹ ساله بودید، میرفتید. به نظر هاچ اینکار شگفتانگیز است، اما پسرت ۱۸ ساله است! این وسط خشم همه اعضای خانواده از هاچ هم سرریز میشود. مثل این است که چوی چیس در «تعطیلات» (Vacation) میتوانست مشت بزند.
– بهرحال هدف هاچ ترمیم رابطه با پسرش است. حالا هر سنی باشد. یک جایی در کلانتری به پسرش میگوید: هر کاری که من میکنم نکن! هرچه میگویم انجام بده! به همین خاطر در خلاصه فیلم نوشتم: «سرگرمی برای تمام خانواده»، اما مسوولان بازاریابی نمیخواستند مردم را گمراه کنند که فکر کنند «هیچکس ۲» یک فیلم خانوادگی است. مبارزه سرگرمکننده در این فیلم وجود دارد، اما مبارزه خونین و بیرحمانه هم هست. تیمو تیانخانتو استاد این کار است.
* صحبت از خانواده شد، برگرداندن کریستوفر لوید برای این فیلم چطور بود؟
– کریس لوید خیلی پایه است! آن گریم جذاب هاوایی ایده خودش بود. عاشق فیلمسازی و بازیگری است. فکرش را بکن! سی و چند سال پیش در «خانواده آدامز» بازی کرده! یک هفته کامل شبانهروز در پارک آبی بودیم و آن صحنههای اکشن را فیلمبرداری کردیم و لوید ۸۷ ساله تمام مدت آنجا بود. گاهی در صندلی راحتیاش میخوابید، اما به محض اینکه میگفتی: «کریس، داریم میریم»، بلند میشد و میگفت: بزن بریم. سیگار برگش هم کنار دستش بود. میگذاشت گوشه لبش و میگفت: بزن بریم! در این سن خیلی پرانرژی است.
* صحبت از بازیگری شد، احساس میکنم این فرنچایز به بازیگران این شانس را میدهد که نقش بزنبهادرهایی را بازی کنند که معمولا فرصتش را پیدا نمیکنند. مثل دیدن کالین هنکس که نقش یک کلانتر سرسخت را بازی میکند.
– خب، او در «دکستر» (Dexter) نقش یک آدم بد را بازی کرد، پس من اولین کسی نبودم که به او نقش آدم بد دادم. عاشق کالین هستم. «فارگو» (Fargo) را با او کار کردم. احساس میکنی پدرش تام هنکس جوان شده و دارد برایت بازی میکند!
* شنیدهام به ماشینتحریر خیلی علاقه دارد.
– بله، او طرفدار ماشینتحریر است، اما میدانید کی دیگر انرژی فوقالعادهای دارد؟ ریزا. عاشق سینما است. میدانید که خودش کارگردان است. همیشه بهترین انرژی را سر صحنه میآورد.
* اوه بله، ریزا یک صحنه در اواخر فیلم دارد که میتوانم بگویم میل او به یک فیلم کونگفوی خاص را ارضا میکند، اینکه حاضر نیست در آن وانفسا اسلحه دست بگیرد و به شمشیر سامورایی خودش اعتماد کامل دارد، اما بیایید روی خود مبارزات تمرکز کنیم. بهخصوص مبارزه داخل قایق اردکی (duck boat) که باید یک چالش لجستیکی بزرگ بوده باشد. کنجکاوم بدانم مبارزه در حالی که تمام هیکلت خیس است چه مشکلهایی دارد!
– اول بگویم، ریزا آن حس مبارزه کونگفویی را از «گوستداگ» نگه داشته. تمام مدت در مورد آن فیلم حرف میزند. در مورد سوالت باید بگویم واقعا آن سکانس مبارزه در قایق اردکی را میخواستم. بچه که بودم، سوار یکی از آنها در دلز شدم و به همین خاطر به ضبط آن صحنه اصرار داشتم. خیلیها سعی کردند مرا منصرف کنند، چون میگفتند فیلمبرداری یک صحنه اکشن روی یک قایق کوچک، مثل جهنم است. خیلی سخت است، ولی خب آنقدرها هم بد نبود. البته آن سکانس چند دقیقهای بهدلیل چالشهای فیلمبرداری، چهار روز طول کشید. بزرگترین چالش، محل قرارگیری دوربین است که دایم باید از زوایای مختلف تصویربرداری کنید. دردسر محض و البته کاملا ضروری بود. اگر دارید یک سفر تعطیلات در غرب کشور را نشان میدهید، باید سوار قایق اردکی شوید.
بخشی از سکانس مبارزه در قایق اردکی
* یکی از چیزهایی که به نظرم درباره هاچ و شما به عنوان یک ستاره اکشن جالبتر است، توانایی کاراکتر در تحمل این همه مشتولگد در دعواست. به نظر میرسد فیلمهای «هیچکس» به همان اندازه که درباره توانایی هاچ در ضربهزدن هستند، درباره این هستند که چقدر میتواند از یک کتککاری جان سالم بهدر ببرد. نقطه قوت اصلیاش همین است.
– یکی از چیزهایی که میخواستم نمایش دهم، آسیب دیدن بود. میخواستم اشتباه کنم، سرم به سنگ بخورد. مثل مبارزه اتوبوس در فیلم اول که دوباره در قایق اردکی اتفاق میافتد. میخواستم مشت بخورم و آسیب ببینم و از نظر فیزیکی در طول فیلم تحلیل بروم، چون اگر آنقدر ضربه بخورید، ضعیف میشوید و من میخواستم آن را نشان دهم. هاچ هم از گوشت و استخوان ساخته شده است، اما یکی از چیزهای جالبی که کشف کردم، این بود که کاراکترهای فیلمهای اکشن، تا حد مشخصی اجازه دارند ضعیف شوند. باید قوی بمانند و قدرت درونی خود را نشان دهند، چون شخصیتی که باور به خودش را از دست میدهد، قابل تشویق نیست. هاچ قهرمان فیلم است. مخاطب باید باور داشته باشید که او به خودش ایمان دارد و مطمئن است که برنده میشود.
* برنامهای برای «هیچکس ۳» یا حتی ۴ نداری؟
– برای ساخت «هیچکس ۲» واقعا شانس با ما یار بود، چون داستان فیلم چهار سال پس از داستان قسمت اول میگذرد و فیلمبرداری هم چهار سال بعد از فیلم اول. یعنی بازیگران به شکلی کاملا طبیعی چهار سال بزرگتر شدهاند. فکر میکنم این مجموعه درباره یک خانواده و تنشهای قابل همذاتپنداری و نیز پویایی خانواده است که طبیعتا در طول زمان تغییر میکند. بنابراین با ساخت دنبالهها، میتوانیم هر چند سال یکبار دوباره سراغ این خانواده را بگیریم و ببینیم در چه وضعیتی هستند.
* مثل سری مستندهای «۷ آپ» (۷ Up) مایکل اپتد، اما با مشتزنی بیشتر.
– فکر میکنم ممکن است حتی فراتر از آن هم برود. تصمیم من که فعلا همین است.
ترجمه و تنظیم: جهانگیر شاهولد