بررسی فضاسازی در «وحشی»/ اتمسفر رنج
به گزارش فیلم نت نیوز، با پخش نخستین قسمت سریال «وحشی»، یادداشتی مفصل در مورد آن و خصوصا شیوه کار و روایت هومن سیدی نوشتم. احتمالا نوشتن دوباره در مورد سریال، آنهم به فاصله چند هفته، شاید چندان توجیهپذیر نباشد اما چه میشود کرد که قسمت چهارم این مجموعه، آغازی بر یک اتفاق متفاوت در سریالهای ایرانی است که نباید بهسادگی از آن گذشت. ایجاد اتمسفر در سینما، تئاتر و سریال، کار دشواری است. بهواسطه همین دشواری است که تعداد آثار تاثیرگذار و مورد توجه مخاطبان در طی دهههای مختلف اندک میماند و محدودند آثاری که توانسته باشند در اذهان علاقهمندان ماندگار شوند.
سریال «وحشی»، علاوه بر یک داستان واقعگرایانه و پرالتهاب، یکی از معدود آثاری است که توانسته در خصوص فضاسازی، موفق ظاهر شود. تاکید نگارنده بر عنصر فضاسازی به این دلیل است که بسیاری از آثار، چه در تئاتر، سینما یا سریال، از این بخش بهسادگی عبور میکنند؛ در حالی که بهترین داستانها، به مدد بهترین بازیگران، اگر نتوانند مخاطب را در فضایی همسو با شرایط داستان و شخصیت قرار دهند، بخش اعظمی از ارتباط را از دست میدهند.
همانند آنچه در شاهکار ادبی ایران، «بوف کور» اتفاق میافتد؛ صادق هدایت، هوشمندانه و تنها از طریق واژگان و حتی ریتم و هجای گفتاری کلام، فضایی را به خواننده منتقل میکند که در ذهنش میتواند تصاویری چندین برابر دهشتناکتر از آنچه در کلمه وجود دارد را تصور کند و اتمسفر و فضاسازی خود به بخش اصلی اثر و روایت بدل شود.
یا در «هفت» دیوید فینچر، به مدد فیلمبرداری درخشان داریوش خنجی اتفاق میافتد: ایجاد یک فضای تیره، بارانی و چرک که همهچیز را از طراوت و نور تهی میکند و همین تاثیر روانی بر مخاطب، او را به پذیرش ادامه داستان و آن پایان موثر وادار میکند. یا دو فیلم موفق «مسیر سبز» و «رستگاری در شائوشنگ»، آثار فرانک دارابونت، که از نظر ایجاد فضای روانی و بصری در زندان با محوریت مرگ، همواره در یاد مخاطب ماندگارند. در سریال و سینمای ایران، نمونه این فضاسازی اگرچه اندک، اما نمونههای تاثیرگذار آن قابل مشاهده است. آنچه ناصر تقوایی در «دایی جان ناپلئون» رقم میزند، نمونهای بینظیر از ایجاد یک اتمسفر نوستالژیک است؛ ایجاد فضایی خانوادگی که در دل آن، عشقی بهواسطه سیاست و جنگ ناکام میماند. ایجاد آن فضای دلنشین و نوستالژیک باعث میشود همچنان و در گذر اینهمه سال، با شنیدن نام دایی جان ناپلئون، همان فضا و رنگ و باغ و یا غم عاشق قصه در ذهنمان زنده شود. یا در نمونه سینمایی، فیلمی همانند «ابد و یک روز» ساخته سعید روستایی، یا فیلم شاعرانه «در دنیای تو ساعت چند است» ساخته صفی یزدانیان، که اگرچه از حیث داستان و روایت تفاوتهای بنیادین با هم دارند، اما در ایجاد اتمسفر و فضای مورد درک و فهم مخاطب با استفاده از عناصر داستان و شخصیتپردازی، موفق عمل کردهاند. در حقیقت، فضاسازی بهعنوان یک عامل موازی در کنار شخصیت و داستان، خود مفاهیمی عمیقتر را به مخاطب منتقل میکند. نکته اصلی اینجاست که ممکن است ما نام و دیالوگها و یا حتی بخشی از یک داستان فیلم را فراموش کنیم، اما آن اتمسفر، بهدلیل تاثیر بر ناخودآگاه ذهنی و همچنین ایجاد یک لایه در ذهن، همیشه در یاد ما ماندگار میماند؛ همانند دژاووها یا آشناپنداریهایی که در زندگی عادی تجربه میکنیم، یا خاطره فلان عشق نوجوانی، اولین فیلمی که در ویدیو دیدیم و غیره.
قسمت چهارم سریال «وحشی» که از دستگیری جواد عزتی آغاز و درنهایت به زندان ختم میشود، یکی از بهترین نمونههای امروز در ساخت فضا و اتمسفر کلی است. هومن سیدی، اگرچه از قسمت نخست این روند را آغاز کرده بود، اما در قسمت چهارم آن را به اوج رسانده است تا جایی که احتمالا خاطره ناخودآگاه این قسمت و تصویری از زندان، به شکلی ملموس تا سالها در ذهن بیننده آن باقی بماند. در بسیاری از فیلمهای قدیمی و جدید و سریالها، فضای زندان تصویر شده است؛ چه در سریالهای تاریخی و زندانهای قدیمی، تا فیلمهای جدید و فضاسازی زندانهای امروزی. اما در «وحشی»، با نمونهای متفاوت از تصویر زندان و ایجاد اتمسفر روبهرو هستیم. زندان در سریال «وحشی»، در نظر اول تفاوت چندانی با سایر زندانها ندارد: همان فضای بسته، حصار و درهای فلزی. اما هومن سیدی با قرار دادن مخاطب در موقعیت شخصیت اصلی، اتمسفری سنگین را بر روان مخاطب تحمیل میکند؛ تا جایی که همه آن اضطراب، دلهره و تنگی فضا را بهصورت ملموس حس کند. او روایت زندان را از خارج از زندان آغاز میکند؛ وقتی جواد عزتی را سوار میکنند و در مسیر، همزمان با دیدن دیوارهای بلند و برج مراقبت زندان، نفسش به شماره میافتد و از ترس، زبانش بند میآید. در بخش بعدی، همین رویه را ادامه میدهد: قابهایی بسته، از لابهلای همان نردهها، وقتی در بیکسی محض وارد میشود. طبق قانون زندان، باید برهنه شود و بازرسی میکنند و دوباره از دری بسته، او را به وکیل بند میرسانند. روایت حقیقی هومن سیدی از زندان، نشان از تحقیق و پژوهش او برای خلق و بازنمایی واقعیت است. در حقیقت، او نخواسته تنها از زندان برای روایت بخشی از داستان استفاده کند و یا متوسل به تکرار همان نماهای همیشگی که دیدهایم، شود.
اولین حضور جواد عزتی، بعد از گرفتن پتو، دوربین راهرویی را نشان میدهد که در تاریکروشی و با حضور آدمهایی مختلف، شبیه یک راه بیپایان است. همان نماهای بسته و محدود، حتی در قاببندی، این حس در تنگنا قرار گرفتن را بیشتر به ما منتقل میکند. حتی وقتی وارد سلول میشود، باز نماها بسته است؛ لیوان آب وارد کادر و خارج میشود و حتی وقتی قصد صحبت با قدیمی سلول را دارد، هم قاب بازتر نمیشود، بلکه دوربین با همان نمای قبلی، سوژه را همراهی میکند. در ادامه هم این رویه ادامه دارد و حتی وقتی وارد فضای باز حیاط میشود، هم باز دچار همان بیرنگی و خفقان هستیم. ساعتی از حیاط را میبینیم که کنار دیوارها، در سایه است و نور باز اندک است.
این هماهنگی در متن و تصویر، البته نیازمند عنصر دیگری برای رسیدن به ثمره مورد نظر بوده است و آنهم بازی متفاوت جواد عزتی است. جواد عزتی در «وحشی»، فاصله معناداری با بقیه کارهای این چند سال اخیرش دارد. درک او نسبت به شخصیت قابل توجه است. جواد عزتی، از نخستین قسمت تاکنون، توانسته سیر منطقی و امتداد حسی شخصیت را به نرمی اجرا و ارائه کند.
از شخصیت یک کارگر ساده که روزگاری بهدلیل سر و شوری که داشته، کارش به درگیری و زندان هم کشیده اما حالا در چهلسالگی، بهآرامی تبدیل به انسانی کاری و بیحاشیه شده است و حالا بر سر یک اتفاق که تصورش را نمیکرده، باز پشت میلههاست با این تفاوت که اینبار، حکم قتلی بر گردن اوست که نمیداند چه سرانجامی خواهد داشت. جواد عزتی در قسمت چهارم، از همان ابتدای بازداشتگاه و دادگاه، این ریتم مضطرب را در بازی آغاز میکند اما اوج کارش را باید در همان نمای دیدن دیوار زندان تا حضور در سلول دانست که صدای نفس زدنهای مستاصلش، عرصه را بر روان مخاطب تنگ میکند. آنچه هومن سیدی در این قسمت خلق کرده است، نمونه موفقی از فضاسازی و ایجاد اتمسفر و تاثیرگذاری بر روان مخاطب است. آنچه او به مدد داستان، دکوپاژ و نقشآفرینی بازیگران ارائه میدهد، تصویری حقیقی از زندان است؛ با همان مشخصهها و حضور رنگارنگ آدمهای مختلف و انتظاری تلخ که گویی تمامی ندارد.
قسمت چهارم «وحشی» نشان داد باید منتظر قسمتهای بهتر این سریال و غافلگیریهای بیشتر باشیم.
نوید جعفری