سفر به دل گذشته

بهترین فیلم‌های تاریخی سینما که نباید از دست دهید!

- 12 دقیقه مطالعه
اگر از علاقمندان به تاریخ هستید و همچنین می‌خواهید تصویری از تاریخ را در سینما ببینید با ۱۵ فیلم برجسته تاریخی آشنایتان می‌کنیم.

به گزارش فیلم‌نت نیوز، اگر سینما را طبق آن توصیف قدیمی، پنجره‌ای رو به رویا بدانیم، می‌توانیم بفهمیم که چرا فیلم‌های تاریخی همواره محبوب بوده‌اند. آثار این ژانر، می‌توانند به رویای سفر در زمان رنگ واقعیت ببخشند و تماشاگر را با جهانی مواجه کنند که در زندگی روزمره امکان زندگی در آن‌ها را ندارد. در سال‌های اولیه سینما که هنوز داستانگویی به‌شکل فعلی رواج نیافته بود، فیلم‌های تاریخی بیشتر شامل صحنه‌پردازی‌هایی باشکوه از دوره‌ای سپری‌شده می‌شدند. کمی بعد پرداخت به آثار تاریخی فرصت روایت داستان‌هایی عموما پندآموز (از جمله روایت‌هایی مذهبی) را فراهم آورد. اما به‌تدریج فیلمسازان توانستند از ژانر تاریخی به‌مثابه فرصتی برای پرداختن به کهن‌الگوهای تکرارشونده در طول تاریخ استفاده و پیوندی میان اتفاقات گذشته و شرایط امروز برقرار کنند. با این روند پیشرفت، ژانر تاریخی مسیری روبه‌تکامل را طی کرد که هنوز هم ادامه دارد. در این مطلب به معرفی ۱۵ فیلم برجسته تاریخی پرداخته‌ایم. هرچند مسلما این فهرست تنها مشتی نمونه خروار است و فهرست آثار برجسته سینمایی تاریخی را می‌تواند تا چند برابر این فهرست اضافه کرد. ضمن این‌که تقریبا هر ساله شاهد پربارتر شدن فهرست فیلم‌های شاخص تاریخی هستیم و خیلی از فیلم‌های جدید (که شاید بتوان از اوپنهایمر به کارگردانی کریستوفر نولان به‌عنوان یکی از آخرین نمونه‌ها یاد کرد) را نیز می‌توان به این فهرست افزود.

۱.بن هور (۱۹۵۹)

هر چند بن هور یک شخصیت خیالی است اما احتمالا هر فهرستی از مهم‌ترین فیلم‌های تاریخی بدون حضور فیلم «بن هور» ناقص خواهد بود. حماسه تاریخی ۲۱۲ دقیقه‌ای ویلیام وایلر با بازی چارلتن هستن، جک هاوکینز و استفن بوید، داستان شاهزاده‌ای یهودی را در بزنگاه ظهور مسیحیت روایت می‌کند که از سوی یک دوست رومی مورد خیانت قرار گرفته و به بردگی فرستاده می‌شود. او پس از بازیابی آزادی‌اش برای انتقام برمی‌گردد. «بن هور» انبوهی از رکوردها را در زمان ساخت به جای گذاشت. این فیلم بیشترین بودجه و بزرگ‌ترین دکورهای ساخته‌شده را بین فیلم‌های تولیدشده تا آن زمان به خود اختصاص داده بود، مجسمه‌های فیلم در کارگاهی با حضور ۲۰۰ هنرمند و کارگر ساخته شدند، فیلمبرداری فیلم نزدیک به ۸ ماه طول کشید درحالی‌که شش روز در هفته و روزی بین ۱۲ تا ۱۴ ساعت به فیلمبرداری اختصاص داشت. بیش از ۲۰۰ شتر، ۲۵۰۰ اسب و حدودا ۱۰ هزار نفر سیاهی‌لشکر در این فیلم حضور داشتند. نتیجه، یک اثری حماسی با چنان شکوه و عظمتی بود که هنوز هم می‌تواند چشم بینندگان را خیره کند. رکوردشکنی این فیلم با کسب ۱۱ جایزه اسکار (بیشترین تعداد جوایز اسکار توسط یک فیلم) تکمیل شد؛ رکوردی که هنوز هم شکسته نشده و فقط توسط «تایتانیک» و قسمت سوم ارباب حلقه‌ها تکرار شده است.

۲.اسپارتاکوس (۱۹۶۰)

پیش از آن‌که استنلی کوبریک به‌عنوان یکی از تحسین‌شده‌ترین فیلمسازان وقت سینمای دنیا این فرصت را پیدا کند که پروژه‌های شخصی و جاه‌طلبانه‌اش را با دست باز و اختیارات فراوان جلوی دوربین ببرد، آثاری در ژانرهای مختلف (نوآر، جنگی و تاریخی) کارگردانی کرد که، به‌شکل شگفت‌انگیزی، همگی فیلم‌هایی دیدنی از کار درآمدند. «اسپارتاکوس» یکی از شاخص‌ترین فیلم‌های دوره اول کار کوبریک است که در گذر زمان داستان شورش بردگان در روم باستان را به کهن‌الگوی قیام زیردستان علیه استعمارگران تبدیل کرد. با حضور ستارگانی چون کرک داگلاس، لارنس اولیویه، جین سیمونز، چارلز لاتون، پیتر یوستینف (که برای این فیلم جایزه اسکار را هم به دست آورد) و تونی کرتیس، «اسپارتاکوس» نه‌تنها چهار جایزه اسکار کسب کرد بلکه به یکی از پرفروش‌ترین فیلم‌های سال تبدیل شد و، بیش از شش دهه پس از ساخت، هنوز هم دیدن آن می‌تواند تجربه‌ای جذاب باشد. برخی از سکانس‌های فیلم، از جمله نبرد دیدنی میان لژیون‌های رومی و ارتش بردگان، امروز هم مثل شش دهه قبل چشم‌نواز و دیدنی هستند.

۳.لورنس عربستان (۱۹۶۲)

تی. ای. لورنس یکی از آن شخصیت‌های مرموز قرن بیستم است: یک افسر عجیب‌وغریب بریتانیایی که در جریان شورش اعراب علیه ترکیه در دوره جنگ جهانی اول به یک قهرمان تبدیل شد و دامنه توصیفات از او طیف گسترده‌ای از یک جاسوس موذی تا یک قهرمان جنگ و یک نابغه در عرصه سیاست را در بر می‌گیرد. انتقال این پیچیدگی در قالب یک فیلم سینمایی کار سختی است و دیوید لین در «لورنس عربستان» به‌خوبی از پس این کار برآمده است. چشم‌اندازهای حماسی و عظیم، فیلمبرداری خیره‌کننده و شخصیت‌پردازی عمیق و پیچیده کاراکترهای تاریخی که توسط بازیگران شناخته‌شده‌ای چون پیتر اوتول، الک گینس، آنتونی کویین و عمر شریف جان گرفته‌اند، باعث شده‌اند تا «لورنس عربستان» جای ثابتی در فهرست بهترین فیلم‌های تاریخی به خود اختصاص دهد.

۴.مردی برای تمام فصول (۱۹۶۶)

اگر کلیدواژه‌ها و مضامین اصلی «مردی برای تمام فصول» را بشنویم، ممکن است فکر کنیم که قرار است با فیلمی شعاری، تکراری و خسته‌کننده روبه‌رو باشیم. «مردی برای تمام فصول» فیلمی است در مورد مقاومت، شرافت و وجدان. اما فرد زینه‌مان توانسته احتمالا یکی از بهترین فیلم‌های تاریخی تمام ادوار را با استفاده از همین مضامین بارها تکرارشده خلق کند. این فیلم داستان توماس مور را روایت می‌کند: یکی از زیردستان هنری هشتم، پادشاه انگلستان، که پس از جدایی پادشاه از کلیسای کاتولیک به‌دلیل پیروی از وجدانش از همراهی او خودداری می‌کند درحالی‌که می‌داند این عدم همراهی به قیمت جانش تمام خواهد شد اما او مصمم است تا در راه آن‌چه بدان اعتقاد دارد ایستادگی کند. نکته کلیدی فیلم، دوری از شعارزدگی و اغراق در راه انتقال پیام‌های اخلاقی و در عوض توجه ویژه به پرورش شخصیت‌های پخته و پیچیده است.

۵.پاتن (۱۹۷۰)

احتمالا تمام سینمادوستان در جریان این هستند که چگونه فرانسیس فورد کاپولا با دو قسمت اول «پدرخوانده» جوایز اسکار را درو کرد. اما چیزی که شاید عده‌ای ندانند این است که کاپولا حتی پیش از ساختن «پدرخوانده» هم سابقه دریافت یک جایزه اسکار را در کارنامه داشت. او این جایزه را برای نگارش فیلمنامه «پاتن» دریافت کرد. این فیلم به کارگردانی فرانکلین جی. شفنر داستان ژنرالی به‌نام جورج پاتون را به تصویر می‌کشد که در جنگ جهانی دوم به یک قهرمان تبدیل شده بود. او عاشق جنگیدن بود و تنها از این می‌ترسید که نکند به‌نحوی از درگیری کنار گذاشته شود. مافوق‌های او تقریبا مطمئن بودند که پاتون در صورت نیاز می‌تواند یک نبرد را به‌شکلی موفقیت‌آمیز رهبری کند اما آن‌ها همچنین او را به‌عنوان مردی اهل افراط و تفریط می‌شناختند. بنابراین «پاتن» فیلمی در مورد مردی است که باید در دو جبهه بجنگد: علیه نیروهای آلمان نازی و علیه بدترین غرائز خود. این فیلم به یک مطالعه شخصیت اساسی تبدیل شد و جوایز اسکار را در سال ۱۹۷۱ درو کرد.

۶.گاندی (۱۹۸۲)

این درام زندگینامه‌ای به کارگردانی ریچارد آتن‌برو، روایتی مفصل از زندگی مهاتما گاندی را در یک بازه زمانی ۵۵ ساله (از ۱۸۹۳ تا ترور او در سال ۱۹۴۸) به تصویر می‌کشد. در این فیلم تقریبا ۱۹۰ دقیقه‌ای، با جنبه‌های مختلفی از زندگی گاندی آشنا می‌شویم اما تمرکز فیلم روی همان خصوصیتی است که در تمام این سال‌ها به‌عنوان مهم‌ترین ویژگی او مورد توجه قرار گرفته است: مخالفت او با کنش‌های خشونت‌آمیز و در عوض تاکید بر مقاومت خشونت‌پرهیز در مقابل استعمار انگلیس در هند. فیلم در زمان اکران با واکنش مثبت همه‌جانبه‌ای روبه‌رو شد و هشت جایزه اسکار از جمله بهترین فیلم، بهترین کارگردان، بهترین فیلمنامه اقتباسی و بهترین بازیگر نقش اول مرد (بن کینگزلی برای ایفای نقش گاندی) را دریافت کرد. هر چند در گذر زمان به‌نظر می‌رسد که «گاندی» به فیلم ماندگاری همچون برخی دیگر از آثار هم‌دوره‌اش تبدیل نشده است. حتی ممکن است پس از دیدن فیلم به این فکر کنید که شاید «گاندی» توجه این میزان از توجه را نداشته است. با این وجود نباید فراموش کرد که این فیلم در زمان اکران به‌قدری دیده شد که شاید بتوان گفت بخشی از شناختی که در مورد مهاتما گاندی از طریق رسانه‌ها به ما منتقل شده است، تا حدی تحت تاثیر همین فیلم بوده است.

۷.آمادئوس (۱۹۸۴)

«آمادئوس» که از نمایشنامه‌ای به همین نام (منتشرشده در سال ۱۹۷۹) اقتباس شده است، از سوی نویسنده‌اش، پیتر شفر، به‌عنوان «یک فانتزی با موضوع موتزارت و سالیری» توصیف شده است. با این وجود فیلمنامه شفر و فیلمی که میلوش فورمن از آن اقتباس کرد، به جایگاهی فراتر از این توصیف دست یافت. داستان «آمادئوس» در نیمه دوم قرن هجدهم در وین می‌گذرد و بر رقابت دو موسیقیدان برجسته یعنی ولفگانگ آمادئوس موتزارت و آنتونیو سالیری در دربار امپراتور جوزف دوم متمرکز است. این فیلم یکی از پیچیده‌ترین تصاویر ممکن را از رقابت حرفه‌ای و جنبه‌های تیره آن خلق کرده است. تعادلی که شفر و فورمن در پرداختن به دو شخصیت اصلی و متمایل‌نشدن به‌سمت یکی از آن دو حفظ کرده‌اند، به یک نمایش همه‌جانبه از رقابت‌جویی و کینه‌جویی بشر در برابر نبوغ فرابشری یک چهره تاریخ‌ساز تبدیل شده است؛ موضوعی که هنوز هم تازگی دارد و بعید به‌نظر می‌رسد هیچ‌وقت رنگ کهنگی بر آن بنشیند. از آن جذاب‌تر، شیوه پیچیده‌ای است که سازندگان «آمادئوس» از طریق آن نوعی همدلی غیرمنتظره میان دو شخصیت ایجاد می‌کنند تا پازل چندبُعدی‌شان را به سرانجام برسانند.

۸.آخرین امپراتور (۱۹۸۷)

حماسه زندگینامه‌ای برناردو برتولوچی به زندگی پو یی، آخرین امپراتور چین، می‌پردازد. پو یی زمانی که تنها ۲ سال داشت به‌عنوان امپراتور برگزیده شده و زندگی پرماجرایی را تا زمان خلع از سلطنت در پایان جنگ جهانی دوم و اشغال منطقه منچوری توسط ارتش سرخ شوروی سپری کرد که شامل سه دوره حضور در مقام امپراتور چین می‌شد. او پس از سقوط حکومت چین و سر کار آمدن کمونیست‌ها چند سال زندانی بود و سپس به‌عنوان یک شهروند عادی به حیات خود ادامه داد. «آخرین امپراتور» تقریبا تمام مقاطع زندگی پو یی را در بر می‌گیرد (امری که در یک فیلم سینمایی بر اساس زندگی یک شخصیت واقعی کمتر به چشم می‌خورد). به‌نظر می‌رسد برتولوچی تلاش کرده تا از یک طرف فراز و فرود درونی شخصیتی را نشان دهد که زودتر از زمان مناسب وارد عرصه سیاست می‌شود و همین امر مسیر زندگی‌اش را برای همیشه تغییر می‌دهد، و از سوی دیگر از شخصیت پو یی به‌عنوان بهانه‌ای برای نمایش مسیر پیچیده و عجیب کشور چین از یک امپراتوری به یک جمهوری و سپس یک حکومت کمونیستی استفاده کند. جلوه‌های بصری چشمگیر «آخرین امپراتور»، ابعاد عظیم فیلم و روایت حماسی آن با استقبال منتقدان روبه‌رو شد و (مثل اکثر فیلم‌های این لیست) درو کردن جوایز اسکار هم بخشی از این مسیر بود.

۹.فهرست شیندلر (۱۹۹۳)

«فهرست شیندلر» به کارگردانی استیون اسپیلبرگ که بر اساس یک رمان غیرداستانی به اسم «کشتی شیندلر» ساخته شده است، داستان یک کارخانه‌دار یهودی به نام اسکار شیندلر را روایت می‌کند که، پس از دیدن آزار و اذیت پناهندگان یهودی در لهستانِ دوره جنگ جهانی دوم، با استفاده از ارتباطات خود و خرج‌کردن ثروت شخصی‌اش برای استخدام این افراد در کارخانه‌اش، موفق می‌شود جان بیش از هزار نفر از این افراد را نجات دهد. آن‌چه این فیلم اسپیلبرگ با بازی لیام نیسن، بن کینگزلی و رالف فاینس را به اثری ماندگار در فهرست فیلم‌های تاریخی سینما تبدیل کرده است، تعادل قابل‌توجهی است که میان ابعاد مختلف آن دیده می‌شود. «فهرست شیندلر» فیلمی است پر از خرده‌داستان‌های درگیرکننده، لحظات دلخراش، حوادث ملودراماتیک و روابط غنی انسانی که در یک بافت منسجم کنار هم قرار گرفته و به کلّیّت همگنی تبدیل شده‌اند که در آن هر چیزی سر جای خود قرار دارد. به همین دلیل است که «فهرست شیندلر» می‌تواند به شکل‌های مختلفی روی تماشاگر خود تأثیر بگذارد.

۱۰.شجاع‌دل (۱۹۹۵)

با الهام از زندگی ویلیام والاس، یکی از رهبران جنگ‌های استقلال اسکاتلند که در اواخر قرن سیزدهم میلادی به نبرد با ادوارد اول – پادشاه انگلستان – پرداخت، مل گیبسون در مقام کارگردان و بازیگر نقش اصلی «شجاع‌دل» سعی کرده داستان مبارزات و فرجام والاس را به دراماتیک‌ترین شکل ممکن روایت کند. در این راه گیبسون و همکارانش سعی کرده‌اند تنها به کلیات حقایق تاریخی وفادار بمانند و در جزییات، آزادی زیادی برای خود قائل شده‌اند. نتیجه، فیلمی پر از لحظات احساساتی، سخنرانی‌های حماسی و نبردهای باشکوه است. بی‌شک کاریزمای گیبسون، که نقش والاس را هم ایفا کرده بود، در به بار نشستن این رویکرد نقشی اساسی ایفا کرد. هرچند گروهی پرداخت گیبسون را افراطی دانستند اما «شجاع‌دل» در زمان اکران به یکی از محبوب‌ترین فیلم‌های سال تبدیل شد و در نهایت چهار جایزه اسکار از جمله جوایز بهترین فیلم و بهترین کارگردان را نیز تصاحب کرد.

۱۱.گلادیاتور (۲۰۰۰)

«گلادیاتور» از آن قبیل فیلم‌هایی است که به ما یادآوری می‌کنند که کلیشه‌ها کماکان می‌توانند تاثیرگذار باشند. آن‌چه نقش اصلی را در میزان اثرگذاری ایفا می‌کند نه ایده‌های اولیه بلکه نحوه اجرای آن ایده‌ها است. «گلادیاتور» فیلمی پر از مضامین و الگوهایی بارها تکرارشده از قبیل حماسه، عشق، فداکاری، میهن‌پرستی، استقامت، خانواده‌دوستی و وفاداری است. با این وجود تمام این مضامین قدیمی به باشکوه‌ترین شکل ممکن توسط ریدلی اسکات و با بازی ستارگانی چون راسل کرو، خواکین فونیکس، ریچارد هریس و کانی نلسون جلوی دوربین رفته‌اند. در راه انتقال هرچه قوی‌تر ایده‌های ذکرشده، اسکات و همکارانش حتی قید وفاداری دقیق به تاریخ را زده‌اند. هر چند شخصیت‌های اصلی فیلم مابه‌ازاهای تاریخی دارند اما نحوه به تصویر کشیده‌شدن‌شان لزوما مطابق تاریخ نیست. به‌عنوان مثال، کومودوس (فونیکس) طبق اسناد ثبت‌شده شخصیتی متفاوت با تصویرش در فیلم اسکات داشت و به‌شکل متفاوتی هم به‌قتل رسید. با این وجود آن‌چه مهم است، نمایش تصویری حماسی از روم قرن دوم و تاکید بر لزوم حرکت از یک حکومت دیکتاتوری به‌سمت یک جمهوری است؛ کاری که اسکات و دیگر دست‌اندرکاران «گلادیاتور» به‌خوبی از پس انجام آن برآمده‌اند.

۱۲.پیانیست (۲۰۰۲)

بسیاری «پیانیست» را یکی از بزرگ‌ترین آثار رومن پولانسکی دانسته‌اند. آن‌هایی که فیلم‌های درخشان پرتعداد پولانسکی از جمله «چاقو در آب»، «بچه رزمری» و «محله چینی‌ها» را دیده‌اند خوب می‌دانند چنین ادعایی چه تعریف بزرگی از «پیانیست» محسوب می‌شود. این فیلم برداشتی از زندگی یک پیانیست و آهنگساز یهودی لهستانی و یکی از بازماندگان هولوکاست است. از نظر جنس تاثیرگذاری عاطفی می‌توان «پیانیست» را با «فهرست شیندلر» مقایسه کرد. این‌جا هم با روایتی غم‌انگیز از وحشت جنگ جهانی دوم روبه‌روییم که پر است از غم دوری، وقایع دلخراش و تلاش بی‌پایان برای بقا. تجربه شخصی پولانسکی در دوران کودکی از جمله دور شدنش از خانواده در دوران تسلط آلمان نازی بر لهستان، بی‌شک نقش مهمی در باورپذیر و تکان‌دهنده از کار درآمدن سکانس‌های احساسی فیلم داشت. پولانسکی با مهارت ما را با جزیی‌ترین فراز و نشیب‌های روحی شخصیت اصلی همراه می‌کند و همین امر باعث می‌شود تا با او (و تمام قربانیان دیگر جنگ) در یک تجربه مهیب و دگرگون‌کننده شریک شویم.

۱۳.سقوط (۲۰۰۴)

تفاوت «سقوط» با دیگر نمونه‌های درام‌های تاریخی مربوط به جنگ جهانی دوم که در این لیست قرار گرفته‌اند این است که این‌بار با نمایش سوی دیگر ماجرا روبه‌روییم. اگر آثاری چون «فهرست شیندلر» و «پیانیست» عموما به‌واسطه تمرکز بر وضعیت قربانیان است که جان می‌گیرند، الیور هیرشبیگل در «سقوط» به‌سراغ روزهای آخر پیش از خودکشی هیتلر می‌رود و بر استیصال او پس از مواجهه با شکست قریب‌الوقوع تمرکز می‌کند. شخصیت اصلی این فیلم (با بازی برونو گانز) یکی از فراموش‌نشدنی‌ترین هیتلرهای تاریخ سینما است. او انسانی شکست‌خورده و ناامید است که مدام دارد با تبعات تصمیم‌های جنون‌آمیزی مواجه می‌شود که یک ملت را تا مرز نابودی پیش برده است. از این جنبه، غیرمنتظره‌ترین ویژگی «سقوط» تصویری انسانی است که از هیولاهایی تاریخی مثل گوبلز و هیتلر به نمایش می‌گذارد. آن‌ها نه شمایلی کاریکاتوری دارند و نه همچون خون‌آشام‌هایی خبیث و تک‌بعدی به تصویر کشیده شده‌اند. در عوض، آن‌چه از چنین آدم‌هایی می‌بینیم، انسان‌هایی است که از تمام عواطف معمولی انسان‌های عادی برخوردارند. این رویکرد باعث ایجاد همدلی تمام‌عیار میان تماشاگر و شخصیت‌ها نمی‌شود بلکه به ایجاد درکی عمیق‌تر در مورد سازوکار شکل‌گیری نیروی شر منجر می‌شود.

۱۴.لینکلن (۲۰۱۲)

دیگر درام مهم تاریخی استیون اسپیلبرگ، برشی از ماه‌های آخر زندگی آبراهام لینکلن، شانزدهمین رئیس‌جمهور ایالات متحده آمریکا، را با محوریت نقش او در به سرانجام رساندن جنگ داخلی، لغو برده‌داری و سرانجام ترور او روایت می‌کند. «لینکلن» با بازی دنیل دی‌لوئیس، تامی لی جونز، سالی فیلد، جرمی استرانگ و جوزف گوردون لویت، نه‌تنها اثری عمیق و باطمانینه با ریتمی کنترل‌شده و کیفیت بالای کارگردانی و بازیگری است، بلکه از نظر سیاسی هم می‌تواند برای هر تماشاگری آموزنده باشد. اشاره هوشمندانه لینکلن به این‌که صرف شناخت مسیر درست بدون آگاهی از موانع پیشِ رو نمی‌تواند انسان را به جایی برساند و همچنین اصرار او بر ادامه جنگ داخلی (علی‌رغم خواسته اطرافیانش) که در کوتاه‌مدت افراد بیشتری را به کشتن خواهد داد اما در بلندمدت به صلحی پایدارتر منجر خواهد شد، از جمله مواردی هستند که نشان می‌دهند تشخیص مفاهیم خیر و شر معمولا (به‌خصوص در عرصه سیاست) آن‌قدر که فکر می‌کنیم کار راحتی نیست. بنابراین «لینکلن» فیلمی است که نه‌تنها از نظر سینمایی محصولی سطح‌بالا است بلکه می‌توان پس از دیدن آن درس‌هایی در ارتباط با کنش‌های روزمره و کلیدی زندگی گرفت.

۱۵.دانکرک (۲۰۱۷)

بعد از چند سال که کریستوفر نولان میان آثار ابرقهرمانی و فیلم‌هایی پیچیده، که ترکیبی از ایده‌های تخیلی و تئوری‌های علمی بودند، در حرکت بود، تصمیم گرفت برای اولین‌بار به‌سراغ یک پروژه تاریخی برود. «دانکرک» بر اساس داستانی واقعی، به ماجرای یکی از اتفاقات بزرگ جنگ جهانی دوم می‌پردازد؛ زمانی که تعداد زیادی از سربازان بلژیکی، فرانسوی و بریتانیایی در بندر دانکرک فرانسه در محاصره نیروهای آلمانی قرار گرفتند اما در نهایت طی فرآیندی پیچیده با موفقیت از محاصره خارج شدند. بسیاری اعتقاد دارند که موفقیت آلمان نازی در به اسارت درآوردن این تعداد از نیروهای متفقین می‌توانست سرنوشت جنگ را به‌کلی تغییر دهد. همین توضیح کوتاه نشان می‌دهد که دستمایه اولیه «دانکرک» می‌توانست به خلق یک درام جنگی حماسی منجر شود. اما نولان با رویکرد غیرمنتظره‌ای با این روایت مواجه می‌شود.

«دانکرک» به‌جای تمرکز بر کلیت عملیاتی که به نجات هزاران سرباز منجر شد، روی سه بخش از این عملیات (بخشی روی دریا، قسمتی روی خشکی و بخشی دیگر در آسمان) متمرکز شده و خوانشی اگزیستانسیالیستی از زندگی انسان‌هایی دارد که در یک لحظه باید اولویت زندگی خود را تعیین کرده و بر سر آن بجنگند. درهم‌آمیختگی روایت میان سه بخش مجزا که حتی از نظر زمانی هم به‌طور کامل در یک مسیر قرار ندارند، باعث می‌شود تا دنبال‌کردن فیلم برای خیلی از تماشاگران کار ساده‌ای نباشد. به‌عبارتی می‌توان «دانکرک» را یک فیلم تجربی دانست که با بودجه‌ای صد میلیون دلاری ساخته شده است. با این وجود قمار نولان جواب داد و «دانکرک» نه‌تنها به فیلمی سودآور در سالن‌های سینما تبدیل شد بلکه مورد استقبال پرشور منتقدان نیز قرار گرفت.

آریا قریشی

برچسب‌ها: آخرین امپراتور،آمادئوس،اسپارتاکوس،استیون اسپیلبرگ،اوپنهایمر،بن هور،پاتن،پیانیست،جنگ جهانی دوم،دانکرک،ریدلی اسکات،ژانر تاریخی،سقوط،شجاع دل،فهرست شیندلر،کریستوفر نولان،گاندی،گلادیاتور،لورنس عربستان،لینکلن،مردی برای تمام فصول،معرفی فیلم و سریال،مل گیبسون
نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
شما برای ادامه باید با شرایط موافقت کنید

پربازدیدها