بهرام بیضایی: فیلمسازی بزرگ از موج نوی سینمای ایران
در فیلمنت نیوز بخوانید
به گزارش فیلم نت نیوز، از اواسط دهه چهل و دورانی که سینمای ایران وضعیت اسفناکی داشت، چند سینماگر جوان برای ساخت آثاری یکسره متفاوت با جریان روز سینمای آن سالها آستین بالا زده و موج نویی را به راه انداختند. داریوش مهرجویی، ناصر تقوایی، مسعود کیمیایی و بهرام بیضایی؛ با فیلمهای «گاو»، «آرامش در حضور دیگران»، «قیصر» و «رگبار».
آثاری به شدت جذاب که هر کدام سرنوشت متفاوتی پیدا کرده و از تیغ سانسور نیز در امان نماندند. از میان این جمع، بهرام بیضایی چهره چندوجهیتری است که متاسفانه ساعاتی پیش و در ۸۷ سالگی و در روز تولدش، چشم از جهان فروبست.
بیضایی از آن جهت متفاوت به نظر میرسد که در حوزه ادبیات آثار شاخصی از خود به یادگار گذاشته که شامل قالبهای مختلف میشود؛ از نمایشنامه و فیلمنامه تا آثار پژوهشی که هر کدام از آنها امضای خاص بیضایی که شامل نثر و زبان مختص به خود میشد را دارد. به ویژه نمایشنامهها که حتی روخوانی آن هم سخت و پیچیده بوده و اجرای خود بیضایی از آنها نیز حیرتانگیز به نظر میرسید.
بیضایی در سینما نیز به همین سبک عمل کرده و آثارش لایههای زیادی دارد که برای کشف و رسیدن به آن نیاز به دیدارهای چندباره دارد. او یکی از معدود فیلمسازان ایرانی است که میتوان یک خط سیر کاملا مشخص در آثارش پیدا کرده و از منظر نشانهشناسی به آن توجه کرد. زن، کلیدیترین عنصر آثار او به حساب میآید که از اولین تا آخرین ساخته سینماییاش حضوری چشمگیر و تاثیرگذار دارد؛ در قالب زن اساطیری که از دل ایران باستان بیرون آمده و شکل و شمایل امروزی پیدا کرده است؛ از نمونههای شاخص در این باب میتوان به «کلاغ»، «چریکه تارا» و «غریبه و مه» اشاره کرد که هنوز هم پس از گذشت بیش از نیم قرن از تولیدشان، درخشان و تماشایی هستند.
بیضایی در دهه شصت تنها موفق به ساخت چهار فیلم شد که از میان آنها، «مرگ یزدگرد» برای همیشه توقیف شد، «باشو، غریبه کوچک» به بهانه ضدجنگ بودن به مدت سه چهار سال توقیف و در نهایت هم برای مدتی کوتاه روی پرده سینماها رفت. در این بین، تنها «شاید وقتی دیگر» و «مسافران» از کمند ممیزی گذشته و موفق به اکران عمومی به شکل طبیعی شدند! در همه این آثار، زنان نقش محوری داشته و درام حول محور آنها میچرخد. نایی در باشو، نمادی از زن ایرانی در سالهای جنگ هشت ساله است که استعارهای از مام وطن به حساب میآید. مادری که فرزند اهل جنوب خود را زیر پروبال گرفته و مامنی برای باشو میشود. کاری که قرینه آن را در مسافران انجام داده و پیرزنی دانا مانع از هم پاشیدن عروسی به ماتم نشسته میشود. با آینه ای در دست که از گذشتگان به یادگار مانده و نور و روشنایی بر تیرگی مرگ میپاشد.
بهام بیضایی در دهههای هفتاد و هشتاد تنها دو فیلم بلند و یک اپیزود از فیلم قصههای کیش را با عنوان گفتوگو با باد ساخت. گزیدهکاری این فیلمساز بزرگ و خستگی ناشی از درگیری همیشگی با ممیزی، فیلمنامههای زیادی از او را به بایگانی سپرد که به حسرت بزرگ دوستداران سینمای او تبدیل شد. «سگ کشی» به عنوان پرفروشترین فیلم کارنامه او که در باکس آفیس سال اکران خود در بالای جدول جای گرفته، قصهای به ظاهر ساده و در عین حال سرشار از لایههای گوناگون دارد که کشف زیرمتنهای آن برای تماشاگر حاوی جذابیتهای فراوان است.
مژده شمسایی همسر بهرام بیضایی در نقش گلرخ کمالی، ادامه همان زن اساطیری آثار بیضایی است که سروکارش به اواخر دهه هفتاد و آدمهایی افتاده که هیچ سنخیتی با جهانشان ندارد. «سگ کشی» کلکسیونی از شخصیتهای مکمل درخشان و بازیهای حیرتانگیز است که هیچگاه از خاطر علاقمندان سینمای ایران نمیرود.
بهرام بیضایی تکهای از قلب سینمای ایران است که حیات معنوی خود را در آثارش ادامه داده و نسلهای بعدی نیز همچون گذشتگان خود به تماشای آثار سینمایی او و خواندن آثار مکتوباش خواهند نشست. روحاش شاد.
محمد جلیلوند
بیشتر بخوانید



