مصاحبه خواندنی با تیم برتون و بازگشت «بیتل جوس» پس از 35 سال
بیتل جوس یک روح گوگولی است!
به گزارش فیلمنت نیوز، تقریباً ۳۵ سال طول کشید تا تیم برتون «بیتل جوس بیتل جوس» را بسازد. این فیلم دنبالهای بر فیلم کمدی، ترسناک، گوتیک و ماورایی «بیتل جوس» است که سال ۱۹۸۸ ساخت و در گیشه هم بسیار موفق بود. همان زمان خیلیها منتظر ساخت قسمت دوم فیلم بودند تا سرنوشت لیدیا دختر خانواده (با بازی وینونا رایدر) را دنبال کنند. حالا اما پس از چند دهه، برتون دوباره مایکل کیتون، وینونا رایدر و کاترین اوهارا را دور هم جمع کرد تا طولانیترین زمان انتظار برای ساخت دنباله یک فیلم را به پایان برساند.
بیتل جوس بیتل جوس را زیرنویس فارسی در فیلم نت تماشا کنید
در فیلم جدید، جنا اورتگا نقش اول سریال «ونزدی» (Wednesday) و برخی ستارگان دیگر سینما مثل ویلم دفو، جاستین ترو و مونیکا بلوچی هم به لیست بازیگران قدیمی فیلم «بیتلجوس» ملحق شدهاند تا این فیلم هم مثل اولی در گیشه موفق و با استقبال مخاطبها در سراسر جهان مواجه شود. به همین بهانه مجله اینترنتی اسکرینرنت، به سراغ تیم برتون کارگردان موفق آمریکایی رفته و با او مصاحبه کرده است که ترجمه آن را با هم میخوانیم.
*بیشتر از سه دهه طول کشید تا بالاخره قسمت دوم فیلم دوستداشتنی «بیتلجوس» ساخته شد. اسباب کار چگونه فراهم شد؟
-با آلفرد گوف و مایلز میلار، نویسندگان فیلم در سریال «ونزدی» کار کرده بودم و آنها را خیلی خوب میشناختم. کار کردن با آنها راحت بود چون هم خیلی مسئولیتپذیر بودند و هم با فضای کار آشنایی کامل داشتند. فیلمنامه هم داشتم. همه چیز مهیا بود و قصد داشتیم بر محور همان فیلم اول حرکت کنیم. بعد کلی ستاره به تیم اضافه شدند و این باعث شد کار خیلی بهتر از فیلمنامه پیش رود. در سینما یاد گرفتهام که چندان به فیلمنامه اولیه مقید نباشم. یک فیلمنامه داشتیم که باید به روح فیلم اول وفادار میبود. چند بازیگر درجه یک قدیمی و جدید هم داشتیم. چی از این بهتر؟ به همین دلیل بدون اینکه زیاد ذهنمان را مشغول کنیم، سعی کردیم در ساخت این فیلم دوباره لذت ساخت فیلم اول را تجربه کنیم. بازیگران، شخصیتهای خود را خیلی خوب میشناختند و دقیقاً میدانستیم دنبال چه هستیم. همهچیز دست به دست هم داد تا پس از ۳۵ سال، دنباله «بیتلجوس» ساخته شود.
*شخصیت بیتلجوس خیلی پیر شده است. آیا در این بازه زمانی نسبتاً طولانی، تغییری هم کرده است؟
-بیتلجوس عمق یا رشد شخصیتی زیادی ندارد. منظورم این است که او همان چیزیاست که هست. در فیلم دوم ویژگیهایی از او را میبینیم که در فیلم اول نمیدانستیم. به هر حال او یک شخصیت عجیب و غریب است. اصلاً یکی از دلایلی که دوست داشتم به این داستان برگردم، کاراکتر متفاوت بیتلجوس بود که مجموعه قوانین خاص خودش را داشت و از آن خوشم میآمد.
*شخصیت بیتلجوس حالا دیگر در فرهنگ ما جا افتاده است. این روح خبیث طناز بامزه اصلاً از کجا پیدایش شد؟
-ایده بیتلجوس اواسط دهه ۸۰ میلادی به ذهن مایکل مکداول رسید که دوست داشت وارد سینمای تجاری شود. مایکل میخواست فیلمنامه یک فیلم ماوراطبیعی ترسناک را بنویسد. آن وقتها با لارنس سلنیک زندگی میکرد. مدت زیادی با هم روی فیلمنامه کار کردند. سلنیک جای ارواح و انسانها را با هم عوض کرد. یعنی آدمها کاراکتر بد و ارواح کاراکتر خوب داستان شدند. با ترکیب این عناصر توانستند طرح اصلی فیلم را خلق کنند. بعد عناصر دیگری اضافه کردند و فیلمنامه کامل شد.
با اینحال فیلمنامه بارها و بارها بازنویسی شد. ایده اولیه این بود که گرافیک فیلم، بیشتر و آزاردهندهتر باشد. در طرح اولیه قرار بود بهجای این کمدی بامزه، چیزی شبیه فیلم جنگیر باشد؛ یک فیلم جدی و ترسناک. بیتلجوس ابتدا یک شیطان بالدار بود که بعدها به شکل یک مرد شرقی درآمد. اول قرار بود یک قاتل باشد که به دنبال سلاخی خانواده دیتز است، اما خب تعدیل شد و در فیلم، صرفاً برای ترساندن آنها تلاش میکند و میخواهد از قدرتهای جادویی خود استفاده کند تا با لیدیا دختر خانواده دیتز ازدواج کند: یک روح ترسناک جادوگر گوگولی منفعتطلب.

*در قسمت دوم، بازیگران را هم به طنز بیشتر تشویق کردید؟
-در این فیلم خاص بله. همه بازیگران در شکلگیری فضای کمدی مشارکت کردند. فیلمنامه مثل یک نقشهراه در اختیارمان بود و لازم نبود هی بپرسیم «حالا چکار کنیم؟». چراغ اصلی، فیلم اول بود که مسیرمان را روشن میکرد. با اینحال اگر فیلمنامه را بخوانید و بعد فیلم را ببینید، متوجه میشوید که با دو چیز متفاوت سروکار دارید. تقریباً شبیه ساخت انیمیشن بود.
*پس از ۳۵ سال دوباره به شهر ورمونت و وینترریور برگشتید. تغییرات چطور بود؟
-بازگشت به ورمونت واقعاً جالب بود. پیش از ورود، با خودم فکر میکردم که حالا همه شهر ساخته شده و آن فضای اولیه را باید در استودیو بازسازی کنیم. ولی شگفتانگیز بود، هیچچیز تغییر نکرده بود. انگار قسمت اول را هفته پیش ساخته بودیم و حالا میخواستیم قسمت دوم را بسازیم. حتی پلی که خودروی بازیگران اصلی در فیلم اول از آن سقوط کرد، همانطور سالم بود و استرید (جنا اورتگا) با دوچرخه از رویش رد میشود. خود شهر هم انگار یکی از کاراکترهای ما بود که کمی پیرتر شده بود و حالا داشت نقش خودش را به بهترین شکل بازی میکرد.

*به نظر میرسد فیلم دوم به دلیل سبک بصری و جلوههای تصویری تا حد زیادی ادامه یکپارچه نسخه اصلی است. چقدر میخواستید رویکرد خود را به نسخه اصلی نزدیک کنید؟ به ویژه وقتی اتمسفر جدیدی دارید و فضای کلی سینما تغییر زیادی کرده است.
– ۳۰ سال تغییرات! با مایکل کیتون در موردش صحبت کردیم. گفتم «گوش کن، فقط میخواهم روح فیلم اول در کالبد این فیلم دمیده شود نه بیشتر». راستش پیش از ساخت قسمت دوم، حتی فیلم اول را بازبینی هم نکردم چون همانطور که گفتم اصلاً نفهمیدم علت موفقیتش چه بود. به همین دلیل مطمئن نبودم تماشای دوبارهاش به فیلم جدید کمکی کند، اما احساس خودم و تیم بازیگران و عوامل پشت صحنه در زمان ساخت آن را خوب به یاد دارم. در این صنعت که تغییرات خیلی سریع اتفاق میافتد، بازگشت به عقب و بازآفرینی احساسات سخت است اما ما دنبال آن بودیم که همان حس طنز گوتیک را باز هم تجربه کنیم به همین دلیل به سادهترین شیوه روی آوردیم؛ فیلم گرفتیم و رد شدیم و حساسیتی نشان ندادیم. بازیگران هم مشارکت داشتند. فیلمنامه داشتیم و فقط کافی بود روی ریل اصلی حرکت کنیم. حتی در مورد افکتها، نیل اسکنلان را داشتم که به اندازه بازیگران در ساخت فیلم سهم داشت. ساخت عروسکها هم خیلی سریع انجام شد.
درباره بیتل جوس بیشتر بدانید
در نهایت کل زمان فیلمبرداری، به اندازه همان فیلم اول طول کشید. برنامهریزی خاصی نداشتم فقط DNA فیلم اول را داشتیم و کل مسیر اینطوری بود: «بیایید این کار را به این شکل انجام دهیم. بیایید در مورد آن فکر کنیم، بیایید در مورد این مساله بحث کنیم، اما نه بیش از حد». هنگام ساخت، برایم مهم بود که به شیوه دنبالهها، فرنچایزها و قسمت دومهای مرسوم فکر نکنم. کافی بود روی بیتلجوس تمرکز کنیم. شخصیتش طوری بود که مثل رسیمان دو فیلم را به هم مرتبط میکرد.
*کمدی فیلم، بسیار امروزی بود. در مورد چگونگی شکلگیری برخی از آن دیالوگها صحبت کنید.
-خب، کمی شبیه فیلم اول بود. سعی کردم با این فیلم هم مانند روح و خمیرمایه فیلم اول رفتار کنم. فیلمنامه داشتیم، اما تغییرات زیادی انجام شد. بسیار خوششانس هستم که توانستم با افرادی مانند مایکل و کاترین کار کنم. هر کدام به تنهایی میتوانند کار را کارگردانی کنند. دیالوگهایشان را کم و زیاد میکردند و من هم حساسیتی نشان نمیدادم. چون میدیدم بهتر شده است بنابراین سعی کردیم فقط لذت ببریم. به سرعت فیلمبرداری میکردیم و همه بازیگران کمک میکردند. جاستین و ویلم دفو و همه شخصیتها در این کار مشارکت داشتند. صفحات فیلمنامه را گرفتند و چیز دیگری ساختند. تغییرات بیشتر در جزییات بود و روح کلی فیلمنامه حفظ شد. تغییر موضوعی نداشتیم. مایکل کیتون همان جوانک جادویی بیتلجوس را آورد، ویلم دفو پختگی به فیلم داد و جنا اورتگا هم خون جدیدی به فیلم تزریق کرد.
*وسوسه نشدید بیتلجوس را مثل یک بتمن به جای یک هیولای نفرتانگیز به سمتی قهرمانانهتر ببرید؟
-مردم در تمام دوران حرفهایام میگفتند بیتلجوس خیلی دارک است ولی من هرگز فیلمم را دارک ندیدم. فیلمهای بسیار سیاهتری نسبت به فیلمهایم دیدهام. واقعاً نمیدانم در مورد چه چیزی صحبت میکنند. بیتلجوس هیولای نفرت انگیز نیست. قوانین خودش را دارد که اتفاقاً خیلی هم بامزه است.
فکر میکنم مایکل و من هر دو عاشق این واقعیت هستیم که بیتلجوس سیاستمدار نیست یعنی همه تصمیمهایش لحظهای و در جهت منافع خودش است. یک بار در یک نشست مطبوعاتی خبرنگاری از مایکل پرسید شخصیت بیتلجوس چگونه تکامل مییابد؟ ما زدیم زیر خنده. چون بیتلجوس تکامل نمییابد، همینی هست که هست.
*جنا اورتگا یک بار در مصاحبهای گفت که طنزش همیشه دارک است و این سیاهی حتی شما را هم شگفتزده کرده است.
-به همین دلیل او بازیگر نقش ونزدی بود. جنا، ونزدی است. کلاً فرمت و سروشکلش گوتیک است. به همین دلیل اصلاً در این مورد بحثی وجود نداشت و کاراکتر گوتیک او، همانی است که در ونزدی دیدیم، اما حضورش در فیلم ضروری است. زیرا او دریچه ورودی ما به این جهان است. به نوعی مجری فیلم است. عملاً بیتلجوس بیتلجوس داستانی در مورد او است. در واقع او و مادرش. اضافه شدنش به فیلم واقعاً زیبا بود.
تیم برتون از کدام ونزدی حرف میزند؟
همانطور که گفتم، حضور زیبای مایکل و کاترین و وینونا را در فیلم داشتم. بعد از آن زیبایی جنا و سایر بازیگران مانند مونیکا بلوچی هم به فیلم اضافه شد که واقعاً بخشی از یک مجموعه عجیب و غریب شدند.
*در مورد فاصله زمانی ساخت دو قسمت صحبت کنید. چرا بیتلجوس بیتلجوس اینقدر طول کشید؟ در این مسیر چه سرعتگیرهایی داشتید؟
-از همان اول هم ساخت قسمت دوم درخواست میشد، اما چیزی استارت نخورد و واقعاً تا الان هم این اتفاق نمیتوانست بیفتد. یک جایی با خودم گفتم من عاشق کاراکتر لیدیا بودم و با او ارتباط گرفتم. نوجوانیاش را کامل به یاد دارم. خب! ۳۵ سال بعد چه اتفاقی برای این شخص میافتد؟ آن نوجوان باحال اگر بچهدار شود، چطوری با بچهاش رفتار میکند؟ این سوالها چیزی نبود که بلافاصله بعد از ساخت فیلم اصلی بتوان پاسخش را داد. یکهو فیلم برایم بسیار شخصی شد. به نوعی یک فیلم خانوادگی است درباره یک خانواده عجیب و غریب. یا یک فیلم خانوادگی عجیب – نمیدانم از کدام طرف میخواهید به آن نگاه کنید. اما همین روابط به قلاب عاطفی فیلم تبدیل شد: سه نسل مادر، دختر و نوه. زندگی، مرگ؛ چیزهای عادی و ابتدایی که همه ما تجربه میکنیم به ویژه اگر خوششانس باشید و کمی بزرگتر شوید، این تحولات را احساس میکنید. نقطه شروع فیلم دوم همین بود و واقعاً باید این زمان میگذشت تا به آمادگی لازم برای ساختش برسم.
*منتظر قسمت سوم هم باشیم؟
-اگر با همین فرمان پیش برویم، قسمت سوم را در صد سالگی میسازم. باید ببینیم علم پزشکی میتواند مرا زنده و سرپا نگهدارد یا خیر[میخندد]. راستش صحبتش بوده است اما هنوز هیچ خبری نیست. من هم تمایل چندانی ندارم به سراغ قسمت سوم بروم. یک کار نیمه تمام بود که بالاخره باید تمام میشد. فعلاً هنوز تصمیمی برای قسمت سوم ندارم. باید منتظر ماند و دید.
جهانگیر شاهولد
۱ دیدگاه. دیدگاه تازه ای بنویسید
کاش علم پزشکی تیم برتون را تا ۱۰۰ سالگی زنده و سرپا نگه داره تا قسمت سوم داستان بیتل جویس رو هم بسازه و مهم تر از اون دریچه ی رو به دنیای عجیب ذهنش رو باز نگه داره و باز هم با خلاقیتش فیلم های بیشتر و تماشایی تری بسازه و مثل همیشه شگفت زده مون کنه.