«جاده هالو»؛ کِش آمدن لحظه‌ها با جادوی سینما

- 9 دقیقه مطالعه
فیلم سینمایی «جاده هالو» به کارگردانی بابک انوری، آمده است تا در اذهان سینمادوستان ماندگار شود.

به گزارش فیلم‌نت نیوز، فیلم سینمایی «جاده هالو» نوشته ویلیام گیلیز و به کارگردانی بابک انوری و با بازی رُزاموند پایک، متیو رایس و مگان مک دانل، محصول مشترک سال ۲۰۲۵ جمهوری چک، ایرلند و بریتانیا است که نخستین بار در جشنواره فیلم و تلویزیون جنوب از جنوب غربی به نمایش درآمد سپس در ایرلند و بریتانیا اکران شد و هم‌اکنون در پلتفرم فیلم‌نت در حال پخش است.

در خلاصه داستان اثر چنین آمده است: «مادر و پدری، نیمه‌شب تماسی از دختر نوجوانشان دریافت می‌کنند و می‌فهمند که او باعث یک تصادف شدید شده و حالا باید قبل از اینکه افراد دیگری به محل حادثه برسند، از مسیری سخت و پر پیچ و خم به آنجا بروند.»

«جاده هالو» در فیلم‌نت

سکانس افتتاحیه اثر همانند داستان‌های کلاسیک با جزییات دقیق، در نیمه شب، یک میز شام را به تصویر می‌کشد که یکی از بشقاب‌ها خالی، دیگری نیمه خورده رها شده و آخرین بشقاب دست‌نخورده و پایین میز غذاخوری، لیوانی شکسته وجود دارد و شیشه خورده‌ها با خاک انداز یک گوشه جمع شده است؛ خانه مثل خانه ارواح، سوت و کور است و هیچ جنب و جوشی به چشم نمی‌خورد. سکانس فوق، حاکی از یک مشاجره خانوادگی است و در کوتاه‌ترین زمان ممکن، یک تنشِ مستتر در خانه را نمایان می‌سازد بدون اینکه نیاز به زیاده‌گویی باشد و اینجاست که فیلمساز با ایجاد یک تعلیق مناسب، مخاطبان را مشتاقانه چشم‌انتظار آغاز روایت نگه‌می‌دارد تا رفته‌رفته نقطه عطف اصلی رخ بنماید. طولی نمی‌کشد که موبایل مَدی در نقش مادر با بازی رُزاموند پایک زنگ می‌خورد و تماشاگران درمی‌یابند که آلیس دخترشان با یک نفر تصادف کرده است و مجروح در وضعیت وخیمی قرار دارد بنابراین او به همراه پدرش به نام فرانک با نقش‌آفرینی متیو رایس شال و کلاه می‌کنند تا او را از مخمصه برهانند.

در ادامه، پدر و مادر در تمام طول مسیر چهل دقیقه‌ای طبق نقشه راه خانه تا پارک اشفورد، یک حبس شدن در ماشین را از سر می‌گذرانند همانگونه که سازندگان اثر در سکانس‌های خانه، آنها را در چهاردیواری خانه و محبوس در فضای بسته نشان می‌دادند به صورتی که همه اینها، تاکیدی بر امکان گریز نداشتن آنها از موقعیت پیش‌آمده است.

در تمام مسیر تا مقصد، تماشاگران با واکنش‌های پدر و مادر به صحبت‌های آلیس تنها می‌مانند و فقط صدای آلیس را از پشت تلفن می‌شنوند بدون اینکه دوربین به پارک اشفورد سری بزند و از اتفاقات آنسوی خط خبر بیاورد بنابراین بی‌خبری والدین، بی‌خبری تماشاگران است و آنها همانند والدین مجبور هستند هر چه که از پشت تلفن می‌شوند، بی‌چون و چرا بپذیرند زیرا هیچ راهی برای ارزیابی واقعیت نیست و همین موجب می‌شود تعلیق هيچوقت رنگ نبازد.

این تمرکز بر واکنش والدین در یک ماشین می‌تواند برای مخاطبان یادآور تجربه تماشای فیلم سینمایی «شیرین» ساخته عباس کیارستمی محصول سال ۱۳۸۷ سینمای ایران باشد در صورتی که در اینجا، هر دو کاراکتر مادر و پدر شخصیت‌پردازی خودشان را دارند و هر واکنش، منجر به یک گره‌افکنی و یک گره‌گشایی در روند خط داستانی، نمایش جنبه‌های مختلف شخصیتی آنها و کشف رازهای سر به مهر می‌شود برخلاف اتفاقی که در «شیرین» می‌افتد و قرار نیست بینندگان بیش از مشاهده‌گران احساسات بازیگران زن باشند.

انتخاب نام کاراکتر مادر و به ویژه نامی که فرانک شوهرش او را صدا می‌کند «مَدز» خودش دربرگیرنده یک شخصیت‌پردازی است زیرا این اسم برساخته و یک بازی با کلمات است که به واژه Mad به معنی «دیوانگی، شوریدگی و پریشان حالی» در فارسی ارجاع می‌دهد و به مرور، مخاطبان می‌فهمند که او به علت وضعیت بد روحی و تشخیص اشتباه، مرگ یک بیمار اورژانسی را رقم زده و هم‌اکنون با اراده خودش، از کارش استعفا داده است. ناگفته نماند مَدی با اصرار کردن به دخترش برای ادامه بی‌وقفه انجام احیای قلبی که باعث شکافته شدن سینه مجروح می‌شود، می‌تواند از دلایل مرگ مجروح باشد و مصداقی دیگر از اینکه او به عنوان یک امدادگر صلاحیت لازم را از دست داده است. نام شوهر مَدی فِرانک در زبان فارسی به معنی «صادق و راستگو» است که با بی‌پرده گویی های وی همخوانی دارد. همچنین، نام آلیس دخترشان برگرفته از کتاب «آلیس در سرزمین عجایب» نوشته لوییس کارول است و بر حضور تک و تنهای وی در یک جنگل دورافتاده با درختان سربه فلک کشیده در نیمه‌های شب و تصادف شدید منجر به قتل با یک دختر همسن خودش تاکید می‌کند مضاف بر اینکه به شکل تلویحی، موضوع اسرارآمیز بودن پارک اشفورد را پیش می‌کشد.

لارا جِنینگز به عنوان تدوینگر با استفاده درست از قاب‌بندی‌های فکرشده کیت فِریزِر در مقام فیلمبردار نمی‌گذارد اثر لحظه‌ای از ریتم بیافتد و شعله آتش تعلیق به خاموشی بگراید و لورن بالفه و پیتر آدامز با موسیقی شان به غنای این تجربه بصری می‌افزایند.

رُزاموند پایک بازیگری که نقش‌آفرینی تحسین‌برانگیز او در فیلم سینمایی «دختر گمشده» ساخته دیوید فینچر در خاطره‌ها ماندنی شده است، بار دیگر، در نقش زنی پیچیده و دارای ارزش‌های اخلاقی مبهم می‌درخشد و همبازی او متیو رایس که در سریال «آمریکایی‌ها» اثر جو وایزبِرگ، نقش یک جاسوس روس را بازی می‌کرد که هیچ خط قرمزی نداشت، حالا در اینجا، نقش پدری را بازی می‌کند که برای از مخمصه رهانیدن دخترش حاضر است خودش را به پلیس به عنوان فردی معرفی کند که پشت فرمان بوده. تاثیرگذاری شایسته هنرنمایی پایک و رایس مرهون هنرمندی دختری است که بدون آنکه یک لحظه، جلوی دوربین قرار بگیرد، با صدای خودش، تمام خط داستانی را شکل می‌دهد و در نهایت، با یک غافلگیری بی‌نقص، روایت را به سرانجام می‌رساند؛ نام او مگان مک دانل بازیگر نقش آلیس است.

نکته جالب توجه اینکه در «جاده هالو»، مسیر ۴۰ دقیقه‌ای خانه تا پارک اشفورد، در مدت زمان یک ساعت به تصویر کشیده می‌شود و اینجاست که بار دیگر، جادوی سینما به چشم می‌آید زیرا تنها سینماست که می‌تواند کِش آمدن لحظه‌ها در موقعیت‌های بحرانی زندگی را اینگونه به نمایش بگذارد و تماشاگران، تجربه‌ای عینی از یک حس انسانی را از سر بگذرانند.

فیلمسازان فراوانی هستند که آثاری می‌سازند که امکان برداشت‌های متعدد از داستان آنها وجود دارد با اینحال، بخش اعظمی از آنها هرگز در یادها نمی‌مانند و «جاده هالو» آمده است تا در اذهان سینمادوستان ماندگار شود.

فرزاد جمشیددانایی

«جاده هالو» با کارگردان ایرانی/ وقتی سینما نمایش رادیویی می‌شود

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
شما برای ادامه باید با شرایط موافقت کنید

پربازدیدها