چرا دوئل منصور و محب به یکی از جذابیت‌های «پوست شیر» تبدیل شد؟

جدال بزرگ

- 3 دقیقه مطالعه

سکانس‌های بازجویی محب از منصور به یکی از نقاط قوت قسمت‌های پایانی سریال «پوست شیر» تبدیل شده و نظر مخاطبان را به خود جلب کرد. این موفقیت به دلایل متعددی به دست آمده است که می‌توان آنها را در سه حوزه فیلمنامه‌نویسی، کارگردانی و بازیگری بررسی کرد.

با ورود شخصیت منصور باجلان (با بازی مجتبی پیرزاده)، مسیر حرکت سریال «پوست شیر» عوض شد. حضور منصور جان دوباره‌ای به سریال بخشید و توجه بینندگان این مجموعه را به خود جلب کرد. در قسمت‌های پایانی «پوست شیر» شاهد چند سکانس هستیم که به بازجویی‌های محب مشکات (شهاب حسینی) از منصور اختصاص دارند و عمدتا از جمله سکانس‌های دیدنی این سریال محسوب می‌شوند. اما چه عواملی به موفقیت این سکانس‌ها کمک کردند؟

۱

هر چند محب مشکات و منصور باجلان اهداف متضادی دارند اما استراتژی آنها در مواردی بی‌شباهت به یکدیگر نیست. هر دو موقتا عقب‌نشینی می‌کنند، سعی می‌کنند بزرگ‌ترین نقاط ضعف حریف را دریابند و سپس با حمله‌ای بی‌رحمانه روی زخم‌های طرف مقابل نمک بپاشند. اگر محب موفق می‌شود منصور را با اشاره به خاطرات کودکی او تحت فشار بگذارد، منصور هم با اشاره به دختر از دست رفته محب، رقیب را تحت فشار شدید روانی قرار می‌دهد. موفقیت فیلمنامه‌نویسان در پرورش استراتژی این دو نفر، باعث می‌شوند باور کنیم که با دوئلی حیثیتی میان دو “حرفه‌ای” سر و کار داریم و نه (آن‌طور که در نمونه‌های عموما نه‌چندان سطح بالای پیشین دیده‌ایم) یک مبارزه یک‌طرفه.

۲

دیالوگ‌نویسی کار هم در جذابیت این سکانس‌ها نقش داشته است. محمودی و بهاروند سعی کرده‌اند دیالوگ‌نویسی این سکانس‌ها را با رعایت اصول دراماتیک انجام دهند. محب و منصور به‌ندرت نیات خود را به‌شکل مستقیم مطرح می‌کنند و معمولا از روش‌هایی کنایی و طعنه‌آمیز برای انتقال افکار خود استفاده می‌کنند. اجرای کم‌وبیش موفق این تمهید باعث شده تا دیالوگ‌های ردوبدل‌شده میان محب و منصور کمتر تخت و تک‌بُعدی به‌نظر برسند. البته باید اذعان داشت که در بعضی از موارد اوضاع چندان خوب پیش نرفته است. به‌عنوان مثال در قسمت هفتم از فصل سوم «پوست شیر»، بحثی در مورد خدا و شیطان میان محب و منصور درمی‌گیرد. این ایده روی کاغذ (البته در حد دو، سه جمله کوتاه) می‌توانست تمهید مناسبی برای تکمیل قطب‌بندی میان این دو نفر بوده و درک تماشاگر را از هر دو شخصیت افزایش دهد. اما این دیالوگ‌ها آن‌قدر ادامه پیدا می‌کنند که سریال را برای دقایقی از ریتم می‌اندازند. ضمن این‌که در بخش‌هایی از همین سکانس با جملاتی شعاری روبه‌رو می‌شویم که با بهترین دیالوگ‌های «پوست شیر» قابل مقایسه نیستند. با این وجود، در مجموع می‌توان دیالوگ‌نویسی سکانس‌های بازجویی را قابل قبول ارزیابی کرد.

۳

جمشید محمودی در مقام کارگردان، سکانس‌های بازجویی را به‌شکلی ساده و کلاسیک اجرا کرده است. در اکثر دقایق با استراتژی نما و نمای عکس روبه‌رو هستیم. با توجه به اهمیت سکانس‌های بازجویی، محمودی می‌توانست این لحظات را با اجرایی خودنمایانه‌تر به تصویر بکشد اما هوشمندانه از این امر خودداری می‌کند. این اقدام، هر چند گاه منجر به یکنواختی بصری کار می‌شود اما از جنبه‌هایی دیگر به سود سریال تمام شده است. نکته اول این است که این رویکرد، تعادلی میان دو شخصیت به‌وجود آورده و نشان می‌دهد که هیچ‌کدام از این دو نفر فعلا نتوانسته‌اند بر طرف مقابل غلبه کنند. از سوی دیگر، انتخاب درست نماها باعث می‌شود که محب و منصور در طول این سکانس‌ها مدام هم همچون قطب‌های مخالف همدیگر و هم مانند تصویر آینه‌ای طرف مقابل به نظر برسند. علاوه بر موارد ذکر شده، این استراتژی باعث می‌شود تغییرات لحظه‌ای رویکرد اجرایی سازنده سریال، تاثیر لحظه‌ای بیشتری هم روی تماشاگر بگذارد. به‌عنوان نمونه می‌توان به جایی اشاره کرد که منصور (که از سوی محب تحت فشار روانی شدیدی قرار گرفته است) به دستشویی می‌رود و ناگهان با تصویری عصبی و رفتاری کنترل‌نشده از سوی منصوری روبه‌رو می‌شویم که او را در مدت زمان حضورش با کنترل‌شدگی تکان‌دهنده‌ای به‌یاد می‌آوردیم. به‌تبع این تغییرات، رویکرد اجرایی محمودی هم عوض می‌شود و با زوایا و نماهایی غیرعادی روبه‌روییم. اگر این سکانس می‌تواند در لحظه توجه تماشاگر را به خود جلب کند، از جمله به‌دلیل تفاوت عمده‌ای است که در اجرای این لحظات با اجرای دیگر قسمت‌های بازجویی مشاهده می‌کنیم. البته می‌توان این ایراد را متوجه فیلمنامه «پوست شیر» دانست که تغییر چهره شکل‌گرفته از منصور در ذهن تماشاگر، کارکرد دراماتیک مناسبی در قسمت پایانی پیدا نکرد و می‌شد آن را، بدون بروز مشکل خاصی، حذف کرد.

۴

دو بازی قابل توجه از سوی شهاب حسینی و مجتبی پیرزاده، عامل دیگری است که به کمک این لحظات آمده است. پیرزاده از همان اولین لحظات حضورش در سریال با لبخندی ترسناک، تصویری شیطانی از منصور ساخت و به‌جای خلق تصویری اغراق‌شده از یک قاتل روانی، این نقش را به‌شکل درون‌گرایانه و با کنترل کامل روی عضلات صورتش ایفا کرد. به‌خاطر بازی هوشمندانه پیرزاده است که منصور در طول قسمت‌های اخیر همچون صخره‌ای به تصویر کشیده شده است که طرف مقابل راه چندانی برای ورود به جهان ذهنی او ندارد. از سوی دیگر، هر چه سریال جلوتر آمد، بازی شهاب حسینی هم بیشتر به چشم آمد. حسینی با کنترلی قابل تحسین (به‌جز معدودی از لحظات در قسمت هفتم از فصل سوم که آن هم بیشتر به‌خاطر دیالوگ‌های گاه شعاری و گاه کِش‌آمده است) موفق می‌شود به‌سرعت میان عواطف مختلف حرکت کند و همین به برگ برنده بازی او تبدیل شده است. تقابل دو بازیگری که هر دو با موفقیت توانسته‌اند شخصیت خود را چندبُعدی و پیچیده به تصویر بکشند، یکی از دلایل موفقیت سکانس‌های بازجویی سریال «پوست شیر» است.

برچسب‌ها: انتخاب سردبیر،برگزیده،پوست شیر،فیلم نت
نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
شما برای ادامه باید با شرایط موافقت کنید

پربازدیدها