بررسی انیمیشن مسحورکننده Flow

«جریانِ» ماجراجویی گربه سیاه در دنیای سیلاب‌ها

flow animation filmnet
- 4 دقیقه مطالعه
انیمیشن «جریان» تا حدودی استثنایی است زیرا بیشتر از اینکه بر انیمیشن شخصیت‌ها تاکید داشته باشد، بر محیط‌های غنی و نورپردازی بی‌نقص تمرکز می‌کند.

به گزارش فیلم نت نیوز، یک گربه‌ سیاه دوست‌داشتنی با چشمان کهربایی درخشان در انیمیشن «جریان» (Flow) از خود مراقبت می‌کند؛ ماهی‌ای را از دسته‌ سگ‌های حواس‌پرت می‌قاپد و با طعمه‌اش فرار می‌کند. دوربین مجازی گینتس زیلبالودیس، انیماتور خلاق، به‌دنبال گربه حرکت می‌کند و دنیایی واضح و تولیدشده توسط رایانه را به تصویر می‌کشد که در آن انسان‌ها به‌طرزی عجیب غایب‌اند، اما تأثیرات‌شان به‌خوبی حس می‌شود.

شاید این موضوع به اتفاق بعدی ارتباط داشته باشد؛ سیلابی عظیم موجب هجوم گروهی از حیوانات وحشی به سمت آن می‌شود. این سیلاب احتمالاً نتیجه تغییرات اقلیمی ساخت انسان است، هرچند زیلبالودیس به این موضوع اشاره مشخص نمی‌کند. گوش‌های گربه صاف می‌شود و خود را به زمین نزدیک می‌کند، درست مانند صحنه معروف شیرشاه هنگام مواجهه با گله گاومیش‌ها، وقتی موج عظیمی از آب به‌دنبال گوزن‌ها می‌آید. چند ثانیه بعد، جنگل زیر آب می‌رود و گربه برای بقا به‌شدت تلاش می‌کند تا روی آب بماند. (به نظر می‌رسد گوزن‌ها کاملاً ناپدید شده‌اند، درست مانند چیزهایی که در فیلمی که پایبند به شخصیت اصلی‌اش است، معمولاً ناپدید می‌شوند.)

این سکانس آغازین چشم‌گیر بیش از چهار دقیقه طول می‌کشد و در دنیای واقعی به‌خاطر بسیاری از محدودیت‌ها امکان‌پذیر نیست؛ حتی با استفاده از پهپادها هم نمی‌توان دوربین‌ها را به‌سرعت و نرمی حرکت داد که زیلبالودیس آن را به‌نمایش می‌گذارد و این ارتباط سریع بین مخاطب و شخصیت گربه‌سان فیلم را ایجاد می‌کند. واقعیت دیگر هم این است که هیچ فیلم‌سازی نمی‌تواند حیوانات را به‌گونه‌ای آموزش دهد که آنچه زیلبالودیس در ذهن داشته، انجام دهند — همان‌طور که داستان‌های ساختگی از انداختن چندین بچه‌گربه از یک صخره برای گرفتن صحنه در «ماجراهای میلو و اوتیس» نشان می‌دهند.

تقریباً در هر جنبه‌ای، «جریان» (Flow) فقط به‌صورت انیمیشن می‌توانست ساخته شود و تنها توسط زیلبالودیس، سازنده دنیای یک‌نفره که مسئول شاهکار مستقل ۲۰۱۷ «Away» است می توانست به این شکل هیپنوتیزم‌وار به انیمیشن درآید. در نخستین نمایش فیلم جدید او در جشنواره کن، این کارگردان جوان اهل لتونی توضیح داد که چگونه بعد از سه و نیم سال کار انفرادی روی «جریان»، دور نمایانگر اتحاد و همبستگی یک تیم است — مفهومی که هرچه بیشتر آشکار می‌شود این است که بقای گربه به دیگر گونه‌هایی که در طول سفر شگفت‌انگیزش با آن‌ها روبرو می‌شود، بستگی پیدا می‌کند. کم‌کم، این گروه گسترش می‌یابد و شامل مرغ‌های ماهی‌خوار ظریف، لمورهای شیفته اشیای درخشان، یک نهنگ لاوکرفتی و یک مورمون می‌شود که هرکدام در لحظات مختلف سفر به کمک گربه می‌آیند.

حیوانات در «جریان» حرف نمی‌زنند، اما کاملاً هم مثل حیوانات رفتار نمی‌کنند — مثلاً زمانی که یک قایق بادبانی متروکه را هدایت می‌کنند. با این حال، سکوت آن‌ها تفاوت مهمی میان این پروژه و سنت نسبتاً انسان‌نمای کارتون‌های آمریکایی ایجاد می‌کند؛ حتی اگر زیلبالودیس بخواهد ما از تجربه‌های شخصیت‌های او در طول ۸۵ دقیقه حماسی فیلم، یک تمثیل انسانی برداشت کنیم.

سگ‌ها اولین حیواناتی هستند که رفتارشان تغییر می‌کند. آن‌ها سوار یک قایق ردیفی می‌شوند که آب بالا می‌آید و از گربه دعوت می‌کنند تا همراهشان شود. در حالی که دقایقی پیش به‌دنبال گربه سیاه بودند، اکنون به نظر می‌رسد که بحران بزرگ‌تر را درک کرده‌اند و دست کمک به سوی او دراز می‌کنند — البته یکی از چالش‌های فیلم این است که چگونه باید انگیزه‌های حیواناتی را که به‌واسطه محدوده‌ای کوچک از بیان‌ها محدود شده‌اند تفسیر کرد. فکر کنید: فیلم درباره موجودی محتاط است که یاد می‌گیرد به دیگران اعتماد کند.

«جریان» تا حدودی استثنایی است؛ زیرا بیشتر از اینکه بر انیمیشن شخصیت‌ها تاکید داشته باشد، بر محیط‌های غنی و نورپردازی بی‌نقص تمرکز می‌کند.

این ویژگی با سبک زیلبالودیس همخوانی دارد (دور (Away) فقط یک شخصیت داشت که هیچ‌گاه حرف نمی‌زد و به‌سختی احساسی نشان می‌داد)؛ اما با توجه به اینکه کارگردان این بار تیمی از همکاران دارد، انتظار می‌رفت اجرای حیوانات کمی ظریف‌تر باشد. در عوض، فیلم کمی شبیه به یک بازی ویدئویی با وضوح بالا به نظر می‌رسد یا یک ویدئوی صفحه نمایش بسیار زیبا، که در آن حیوانات معلق به نظر می‌رسند و به ندرت حس واقعی وزن یا جاذبه را منتقل می‌کنند. اگر چیزی وجود داشته باشد، پلان‌سکانس‌های طولانی و شناور فیلم همه‌چیز را کمی مصنوعی‌تر نشان می‌دهند. این شاید برای تماشاگران جوان مشکلی ایجاد نکند، اما با اصول فیزیک‌محور CGI در تضاد است.

با این‌که «جریان» از نظر بصری خوشایند است، اما به‌قدری اکسپرسیونیستی نیست که بتواند این ضعف‌های فنی را نادیده بگیرد. همان احساسی را تصور کنید که وقتی یک انیمیشن رایانه‌ای قدیمی را می‌بینید که زمانی شما را شگفت‌زده کرده بود (مثل نسخه‌های اولیه «شرک» یا «عصر یخبندان» که اکنون قدیمی به‌نظر می‌رسند) و متوجه می‌شوید که با گذشت چند سال، فناوری دیگر آن جاذبه اولیه را ندارد. مشکل «جریان» این است که از همین حالا قدیمی به‌نظر می‌رسد — در عین حال که تحسین‌برانگیز است، اما در حد ابتدایی باقی مانده است.

با این‌حال، بینندگان دوستدار حیوانات به‌سرعت با گربه و همراهان ناهمگون آن ارتباط برقرار می‌کنند. از جی‌جی، گربه دوست‌داشتنی در «Kiki’s Delivery Service» تا باب که در انیمیشن «Luck» محصول Skydance نمایش را از آن خود کرد، ستاره بی‌نام این فیلم با دیگر گربه‌های سیاه انیمیشن رقابت می‌کند. اما مقاومت در برابر چشمان طلایی او یا رفتارهای بامزه‌اش، مثل انداختن اشیا از روی لبه‌ها و ضربه زدن به دم لمور، دشوار است.

این گربه شاید ابتدا به‌عنوان موجودی تنها شروع کرده باشد، اما تا پایان، این گروه کوچک از موجودات به اندازه کافی یکدیگر را نجات داده‌اند که به‌شکلی جدایی‌ناپذیر به هم پیوسته‌اند. «جریان» این مفهوم را به زیبایی نشان می‌دهد؛ از طریق انعکاس آب که با صحنه ابتدایی گربه در تضاد است؛ جایی که او به پایین نگاه می‌کند و تنها خود را در آب می‌بیند. پس از اتمام تیتراژ عجله نکنید؛ چراکه نگاهی دلچسب به سرنوشت یکی از شخصیت‌ها در پایان پنهان شده است.

انیمیشن جریان را در فیلم نت تماشا کنید

 

 

برچسب‌ها: انیمیشن،جریان
نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
شما برای ادامه باید با شرایط موافقت کنید

پربازدیدها