«ایزی رایدر» یکی از فیلمهایی بود که مسیر سینمای آمریکا را برای همیشه تغییر داد. به مناسبت عرضه این فیلم تاریخساز در فیلمنت، نگاهی انداختهایم به گوشهای از تاریخ سینمای آمریکا و تاثیری که فیلم «ایزی رایدر» بر صنعت سینمای این کشور گذاشت.
به گزارش فیلمنت نیوز، «هالیوود نو» یا «هالیوود جدید» دورهای است که بهگفته کارشناسان از حدود ۱۹۶۷ با اکران فیلمهای ساختارشکنی چون «بانی و کلاید» (آرتور پن) و «فارغالتحصیل» (مایک نیکولز) شروع شده و تا حدود سال ۱۹۷۶ و قبل از اکران «جنگهای ستارهای» (یا همان «جنگ ستارگان») به طول انجامید. این بازه زمانی تقریبا دهساله، جایگاهی اسطورهای در سینمای آمریکا پیدا کرده است.
مقدمات هالیوود جدید
در این دوران، بهواسطه اتفاقاتی چون تحولات عمیق جامعه آمریکا (ترور جان و رابرت کندی، ترور مارتین لوترکینگ، جنگ ویتنام و تاثیرش بر ذهنیت مردم آمریکا نسبت به حکومتشان، شکلگیری جریان موسوم به ضدفرهنگ، پا گرفتن نهضتهایی برای دفاع از حقوق سیاهپوستان و…)، شکست سنگین تجاری تعدادی از فیلمهای پرهزینهای که با در نظر گرفتن الگوهای کلاسیک ساخته شده بودند، حذف سانسور و جایگزینی آن با نظام درجهبندی سنی، ایدهها، مضامین و الگوهایی وارد فیلمهای آمریکایی شدند که تا پیش از آن کمتر کسی میتوانست فکر رفتن به سراغ آنها را بکند.
پیش از ظهور «بانی و کلاید» و «فارغالتحصیل» هم فیلمهایی ساخته شدند که گسستی را نسبت به هالیوود کلاسیک نشان میدادند. اما با این دو فیلم بود که هالیوود تکان خورد. این دو فیلم، بازتاب تمایلات نسل جدیدی بودند که کوچکترین علاقهای به الگوهای زندگی نسل قدیم نداشتند و در مقابل تصویری که قدیمیها از آمریکا ترسیم کرده بودند به عصیان روی آورده بودند. «بانی و کلاید» و «فارغالتحصیل» از نظر روایی و شخصیتپردازی از الگوهای سینمای کلاسیک آمریکا فاصله و از جریانهای مدرن سینمای اروپا تاثیر گرفتند.
توجه شگفتانگیز نسل جوان به این دو فیلم و فروش بالای هر دو، نشاندهنده این بود که نسیم تغییر در سینمای آمریکا وزیدن گرفته است. با این وجود مدیران استودیوها (که عمدتا متعلق به همان نسل قدیم بودند) هنوز در سرمایهگذاری روی آثاری که هیچ درکی از آنان نداشتند دچار تردید بودند. واضح بود که سینمای هالیوود نیاز به یک تغییر مسیر اساسی دارد. اما آیا این راه تازه، میتوانست مسیری قطعی و قابل اعتماد باشد؟
ظهور «ایزی رایدر» به این سوال پاسخ مثبت داد.
«ایزی رایدر» چگونه ساخته شد؟
جاناتان کرشنر در کتاب «واپسین عصر طلایی هالیوود: جامعه، سیاست و سینمای دهه هفتاد آمریکا» (ترجمه نریمان افشاری، نشر بیدگل) به مسیری اشاره کرد که به ساخت «ایزی رایدر» منجر شد. این بخش را به نقل از کتاب کرشنر میخوانیم:
«باب رافلسون و برت اشنایدر در دهه ۱۹۶۰ در تلویزیون با یکدیگر آشنا شدند و کمی بعد کمپانی ریبرت را بنیان نهادند. آنها تحت تاثیر فیلم «شب یک روز سخت» (ریچارد لستر، ۱۹۶۴) در مورد گروه بیتلز، تصمیم به تولید یک مجموعه تلویزیونی در مورد یک گروه خیالی راک اند رول گرفتند و توانستند آن را با عنوان «مانکیز» (The Monkees) به مرحله تولید برسانند. این مجموعه به سرعت به یک موفقیت بزرگ تبدیل شد. رافلسون و اشنایدر تحت تاثیر این موفقیت تصمیم به تولید فیلم گرفتند. «سر» (۱۹۶۸) به کارگردانی رافلسون، تهیهکنندگی اشنایدر و نویسندگی جک نیکلسون – که آن موقع بازیگر کمتر شناختهشده فیلمهای رده ب بود – یک کمدی سیاه با حضور گروه مانکیز بود که به شکلی رادیکال جنگ، مصرفگرایی، تلویزیون، تجارت موسیقی، و به خصوص خود گروه را هجو میکرد.
اما این گروه با فیلم بعدیاش موفقیت واقعی را تجربه کرد. طرح این فیلم توسط پیتر فاندا و دنیس هاپر مطرح شد که ایده یک وسترن مدرن را در مورد دو موتورسوار مطرح کردند که جنوب آمریکا را در حین معامله مواد مخدر طی میکنند. کمپانی ریبرت با تولید فیلم – که آن موقع «تکروها» نام داشت – موافقت کرد. اشنایدر که قرار بود سرمایه فیلم را از جیب خود تامین کند، با کارگردانی دنیس هاپر – علیرغم بیتجربگی او در امر کارگردانی – موافقت کرد. تهیه فیلم کار سادهای نبود: هاپر که دچار پارانویای روزافزونی بود با بسیاری از عوامل فیلم درگیر شد. با این وجود اشنایدر ایمان خود را به هاپر از دست نداد و به اتمام فیلم کمک کرد. با این وجود فیلم به سرانجام رسید. نسخهای که هاپر روی میز تدوین آماده کرد بیش از ۴ ساعت زمان داشت. برت اشنایدر او را متقاعد کرد تا به تعطیلات برود و هنری یالوم را برای تدوین مجدد فیلم و تهیه یک نسخه تجاری ۹۵ دقیقهای از آن استخدام کرد. در نهایت فیلم با تغییر نام اکران و به یکی از بزرگترین موفقیتهای تجاری در انتهای دهه ۱۹۶۰ تبدیل شد. این فیلم، بازتاب تمامعیار جنبشی بود که با نام ضدفرهنگ شناخته میشد. حالا دیگر انگشت اتهام به سمت تمام افراد و جریانهایی گرفته شده بود که مانع بروز فردیت خالص و کنترلنشده میشدند. هاپر در این فیلم آگاهانه بسیاری از قواعد متعارف فیلمسازی را شکست: بداههپردازی اکثر دیالوگها و نادیده گرفتن قواعد تداومی تدوین، خودداری از دور ریختن لحظاتی که آشکارا از نظر تکنیکی دچار مشکل بودند، و جامپکاتها و فلاشفورواردهای غیرمعمول از جمله این ساختارشکنیها بودند. جک نیکلسون با بازی در این فیلم اولین قدم جدی را برای تبدیل به یکی از ستارگان بزرگ هالیوود جدید برداشت، لازلو کواچ – فیلمبردار فیلم – در ادامه نقشی کلیدی در تصویرسازی هالیوود جدید ایفا کرد و پیتر فاندا توانست به یمن این فیلم فرصت فیلمسازی را به دست بیاورد. دنیس هاپر تا آخر عمر هرگز نتوانست کیفیتی را ارائه دهد که با این فیلم عرضه کرده بود. این فیلم، «ایزی رایدر» نام داشت.»
«ایزی رایدر» چگونه بر مسیر حرکت سینمای آمریکا تاثیر گذاشت؟
جف کینگ در کتاب «مقدمهای بر هالیوود جدید» (ترجمه محمد شهبا، نشر هرمس) «ایزی رایدر» را «سرودی در ستایش آزادی زندگی در جاده، به سبک دهه ۱۹۶۰، که نیرویش را نه از بنزین بلکه از ماریجوانا و ال.اس.دی و ترانههای معروف موسیقی آن دوره میگیرد» نامید. کینگ، جاذبه «ایزی رایدر» را (بهعنوان فیلمی که از عناصر فیلمهای وسترن و فیلمهای جادهای استفاده کرده بود) با آثار موزیکال مقایسه کرد چون قلب فیلم را ترانههایی تشکیل میدهد که روی تصاویر سفر بیل و واویات در جادههای امریکا پخش میشود. از دید کینگ، پخش این ترانهها بهنوعی بزرگداشت جنبش ضدفرهنگ است که روحیه بیقیدوبندِ آزادی و حرکت را بازتاب میدهد.
موفقیت باورنکردنی «ایزی رایدر» (فروش فیلم ۱۵۰ برابر بودجهاش بود) میخ آخر را به هالیوود محافظهکار کلاسیک کوبید و جریان هالیوود نوین را تثبیت کرد. جاناتان کرشنر، اکران «ایزی رایدر» را کنار اتفاق بزرگ دیگری قرار میدهد که در سال ۱۹۶۹ رخ داد: کنسرت بزرگ ووداستاک. به نوشته کرشنر، «در ۱۹۶۹ «ایزی رایدر» و ووداستاک آنچه را «بانی و کلاید» و «فارغالتحصیل» وعده میدادند اثبات کردند: یک بازار بسیار جوان وجود داشت که باقیماندههای رو به اضمحلال هالیوود قدیم (یا شرکتهای غولآسایی که استودیوها را میخریدند) چندان آن را درک نمیکردند. و بدین ترتیب نسلی جدید از فیلمسازان فرصت ایجاد نوع جدیدی از سینما را فراهم کردند.»
اینگونه بود که «ایزی رایدر» به نقطه عطفی در رنسانس هالیوود تبدیل شد. پس از آن، استودیوها فهمیدند که در شرایط ویژه آن سالها، ساخت فیلمهایی کمهزینه که مستقیما به وضعیت معاصر جامعه میپرداختند بهمراتب کمخطرتر از تولید آثار پرخرج کلاسیکی است که انگار به دورانی دیگر تعلق داشتند. جامعه آمریکا در حال تغییر بود و سینمای آمریکا هم، به یمن ساخت و اکران آثاری چون «ایزی رایدر»، تغییر کرد.
فیلم «ایزی رایدر» را میتوانید در این آدرس تماشا کنید.
همچنین در مطلبی با عنوان «سینمای ایران به رنسانس احتیاج دارد» که پیش از این در فیلمنت نیوز منتشر شده بود، به مقدماتی اشاره کردیم که به رنسانس در هالیوود منجر شد و، با مقایسهای میان شرایط امروز جامعه و سینمای ایران و شرایط آن روزهای سینمای آمریکا، به این اشاره کردیم که سینمای ایران به چنین رنسانسی احتیاج دارد. این مطلب را هم میتوانید در لینک زیر مطالعه کنید.
سید آریا قریشی