تحلیلی روان‌شناختی از بازی احمد احمدپور به بهانه درگذشتش

«خانه دوست کجاست» و کودکی که اطاعت نمی‌کند

- 6 دقیقه مطالعه

در فیلم‌نت نیوز بخوانید

بازیگر نقش اصلی کودک در فیلم «خانه دوست کجاست» در تلاش است تا ثابت کند که وجدان، مهم‌تر از اطاعت است.

به گزارش فیلم نت نیوز، در سینمای کلاسیک، کودک در مقام «ابزار احساس‌برانگیزی» ظاهر می‌شود، اما در جهان عباس کیارستمی، کودک منبع اندیشه است. احمد احمدپور که دیروز جمعه ۲ آبان ۱۴۰۴ در ۴۵ سالگی درگذشت در «خانه دوست کجاست» بازی نمی‌کند بلکه در حال زیستن است. نقش او نه نمایشی طراحی‌شده، بلکه نوعی مواجهه واقعی با مفهومی بنیادین است: مسئولیت در برابر دیگری. این حضور ناب کودکانه، فیلم را از سطح روایت به سطح پدیدارشناسی روان ارتقا می‌دهد.

مهم‌ترین ویژگی بازی احمد احمدپور در نقش محمدرضا نعمت‌زاده، تقلا نکردن او برای «ایفای نقش» است. او نمی‌کوشد احساسات را نشان دهد؛ احساسات در بدن او جریان می‌یابند. چهره ثابت، نگاه‌های ممتد و حرکت‌های غریزی او نشان می‌دهد که کودک تحت هدایت تکنیک بازیگری نیست؛ بلکه تحت فشار یک انگیزه روانی درونی است که در طول فیلم آشکار می‌شود. در روان‌شناسی رشد، این لحظه را تولد «ذهن اخلاقی» می‌نامند: لحظه‌ای که وجدان از درون می‌جوشد.

کودک و تولد احساس مسئولیت در فیلم خانه دوست کجاست

در جهان فیلم، بزرگسالان درگیر تکرار، قانون و بی‌تفاوتی‌اند. آنها دفتر اشتباهی را به‌عنوان «اشتباه کودک» می‌بینند، اما کودک دفتر را به‌مثابه زندگی دوستش تجربه می‌کند. هر قدم او، تبلور اضطراب است؛ اضطرابی نه از ترس تنبیه، بلکه از بیم خیانت به رابطه‌ای انسانی. دویدن‌های او از جنس فرار نیست، از جنس صعود روانی است. او در تلاش است تا ثابت کند که وجدان، مهم‌تر از اطاعت است.

سکوت کودک در فیلم، سکوتی مملو از تفکر است. هر مکث بر چهره او، مرحله‌ای از فرآیند درونی است که روانش طی می‌کند:

  • مکث در آستانه در خانه دوست = مواجهه با دیگری
  • نگاه به دفتر = مواجهه با وجدان
  • دویدن در کوچه‌ها = تلاش برای ترمیم جهان پرآشوب

این بازی نمی‌خواهد ما را متقاعد کند که او مضطرب است بلکه ما را شریک اضطرابی می‌کند که خود کودک هم هنوز قادر به نام‌گذاری آن نیست.

در تمام طول فیلم، کاراکتر محمدرضا نعمت زاده با جهانی روبه‌روست که به پرسش‌های او پاسخ نمی‌دهد: معلمی که فریاد می‌زند، پدری که مشغول کار است، مادری که به نظم خانه می‌اندیشد، پیرمردی که در خاطرات گذشته غرق است. این‌ها همه چهره‌های مختلف بی‌تفاوتی اجتماعی هستند ولی کودک در برابر این جهان به جای انفعال، اراده به عمل نشان می‌دهد. بازی او نشان می‌دهد که روان انسانی چگونه در لحظه ناامنی قادر به رشد است.

بدن کودک؛ حامل روان و معنا

در سینما، بدن بازیگر اغلب ابزار بیان است، اما در این فیلم، بدن احمد خود موضوع است. دویدن‌های او ورای تلاشی صرف برای حل بحران است و بیشتر شبیه کنشی اخلاقی می‌شود. کودک، بدنش را نه برای نمایش، بلکه برای بیان تجربه‌ای درونی در اختیار فیلم قرار می‌دهد. این کیفیت، مرز میان بازیگری و زیستن را از بین می‌برد.

در پایان فیلم، لحظه‌ای که کودک دفتر را به دوستش می‌رساند، گویی لحظه‌ای از تصعید روانی است. او از جهان بی‌رحم عبور کرده و خود را به عنوان کنشگری اخلاقی تثبیت کرده است. بازی او نشان می‌دهد که کودک، نماینده معصومیت نیست بلکه نماینده آغاز انسانیت است. این بازی، روان تماشاگر را نیز وادار به جست‌وجوی درونی می‌کند.

بازی احمد احمدپور در «خانه دوست کجاست» را نمی‌توان در چارچوب بازیگری کودکانه سنجید. او نه «نقش» را اجرا می‌کند و نه احساس را نمایش می‌دهد؛ بلکه تبدیل به جریان روان‌شناختی شکل‌گیری وجدان می‌شود. تماشای او، تماشای لحظه تولد انسان اخلاقی در جهان سینماست. کیارستمی با قرار دادن او در مرکز تصویر، ما را با داستان روان انسان روبه‌رو می‌کند. کودک، دیگر کودک نیست؛ او آینه‌ای‌ست که ما خود را در آن می‌بینیم، در لحظه‌ای که برای نخستین بار از خود پرسیدیم: مسئولیت من در برابر دیگری چیست؟

سارا غلامی

برچسب‌ها: خانه دوست کجاست؟،عباس کیارستمی
نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
شما برای ادامه باید با شرایط موافقت کنید

نت مگ