داروغه ناتینگهام قصه ما با رابینهود سر جنگ ندارد/ انقلاب فرودستان
در فیلمنت نیوز بخوانید
به گزارش فیلمنتنیوز، برای ما متولدین دهه پنجاه و شصت، «رابین هود» (Robin Hood) نه فقط یک کارتون، بلکه یک قرار سالانه بود. هر بار که تلویزیون با محدودیتهای زمان خودش آن انیمیشن خاطرهانگیز را پخش میکرد و روباه قهرمان سبزپوش جنگل شروود را میدیدیم، انگار دوباره به دل افسانهای قدم میگذاشتیم که عدالت و مقابله با ستم را برایمان معنا میکرد. این قهرمان مردمی که از ثروتمندان میدزدید و به فقرا میداد، نه فقط در ادبیات فولکلور، بلکه در سینما و تلویزیون هم بارها و بارها ظاهر شده است.
در دهههای گذشته، هر نسلی «رابین هود» خودش را داشته است؛ از نسخههای کلاسیکی که ارول فلین را به اوج بازیگری رساند گرفته تا بازآفرینیهای باشکوهی که لباس رابینهود را بر تن کوین کاستنر یا حتی راسل کرو پوشاندند.
حالا خالقان سریال جدید استودیو فیلمسازی مترو گلدوین مایر MGM+ با عنوانی ساده و صریح یعنی «رابین هود» (Robin Hood)، مسیر متفاوتی را در پیش گرفتهاند. سازندگان این پروژه همان ابتدا تاکید کردند که رویکردشان مبتنی بر واقعگرایی و یک داستان ریشهای و احساسی است.
آنها در این سریال به جای تمرکز بر ماجراهای آشنا، به مضامین بیزمان ظلم و عشق در قالب یک تریلر توطئه پرداختهاند و برای رسیدن به یک تفسیر تازه از این افسانه کهن، به جنگلها و کوهستانهای صربستان رفتهاند و جهان فیلم را بر پایه تنشهای تاریخی و یک داستان عاشقانه قوی ساختهاند و با یک سریال ماجراجویی، دوباره این قهرمان فانتزی را به صفحه نمایش آوردهاند، اما چه چیزی این نمایش را از تفاسیر متعدد دیگر این شخصیت متمایز میکند؟ چگونه چنین داستان کلاسیکی با چشمانداز مدرن تلویزیون سازگار میشود؟
مجله اسکریپتمگزین با خالقان این سریال مصاحبه کرده است که ترجمه آن را با هم میخوانیم. بخشی از این مطلب از گفتوگوی این دو با مجله دایرکت اضافه شده است.
* جان، مخاطبها شما را بیشتر به عنوان شورانر و تهیهکننده اجرایی سریال اکشن موفق CBS یعنی «نیروهای ویژه» (SEAL Team) میشناسند. این سریال کاملا نقطه مقابل آن است، چه چیزی شما را به سمت ساخت «رابین هود» کشانده است؟
– جان گلن: کلا اگر بیش از یک یا دو پروژه در یک ژانر خاص بمانم، حوصلهام سر میرود. احساس میکنم کارم تکراری است و چیزی یاد نمیگیرم. به نظرم این کار، باعث درجازدن نویسنده میشود. قبلا من و جاناتان در مورد این پروژه صحبت کرده بودیم. ایده جاناتان این بود که یک برداشت بسیار واقعگرایانه، انسانی و شخصی از رابین هود داشته باشیم و من هم که همیشه عاشق مضامین داستان «رابینهود» بودهام، استقبال کردم. مفاهیم موجود در این داستان، به هیچ زمان و مکانی تعلق ندارند. ستم و استبداد و طبقه اِلیت که پایش را بر گلوی طبقه فرودست میفشارد و بعد هم انقلاب فرودستان. این چرخه قرنها در همهجای دنیا تکرار شده است. همین ویژگیها مرا به سمت داستان «رابینهود» کشاند.
* جاناتان! بخشی از شکلدهی به سریال، خلق جهان «رابین هود» است. رویکرد شما چه بود؟ چون از دیدگاه جان، عناصر فانتزی کلاسیک وجود دارند، اما قطعا نمیخواستید صرفا همان چیزها را تکرار کنید.
– جاناتان انگلیش: ما میخواستیم این دنیا بسیار واقعگرایانه، اما زیبا به نظر برسد. در مورد فیلمهایی مانند «غرور و تعصب» (Pride and Prejudice) صحبت میکردیم. میخواستیم جهان فیلم، طوری باشد که مخاطب دوست داشته باشد واردش شود. جذاب و گیرا باشد و در عینحال، افسانهای و غیرواقعی به نظر نرسد. یک دنیای قرون وسطایی، اما متفاوت با چیزی که همیشه در فیلمها دیدهایم که پر از گِل و نم و کوچههای تنگوترش کثیف و این چیزهاست. دوست داشتیم یک توازن واقعی، تاثیرگذار و هیجانانگیز و در عینحال قابللمس ایجاد کنیم. یک دنیای بسیار باشکوه ساختیم. فرصت داشتیم تا صحنههای بزرگ زیادی خلق کنیم. بازسازی شهر ناتینگهام و قلعه و فضاهای داخلی کاخ وستمینستر و چیزهایی شبیه آن، خیلی هیجانانگیز بود.
* انتخاب شان بین برای بازی در نقش داروغه ناتینگهام، خیلی خوب بود. بینندگان از سریالهای «قطار یخشکن» (Snowpiercer) و «بازی تاجوتخت» (Game of Thrones) مطمئنند که او بهخوبی از پس شخصیتهای بزرگ این مدلی بر میآید. حضور او در این نقش چگونه بود؟
– جان گلن: شان بینظیر است. یک بازیگر در کلاس جهانی و یک انسان فوقالعاده. کار کردن با او بسیار شگفتانگیز است. تماشای ایفای نقشش در صحنه، دوره آموزش بازیگری است. فکر میکنم چیزی که شان را ترغیب کرد این نقش را بپذیرد، این بود که نسخه داروغه ما بسیار ظریفتر و انسانیتر از نسخههایی است که معمولا میبینید. یک پدر عاشق که به قانون متعهد است و با رابین هود دشمنی شخصی ندارد و بدجنس نیست. داستان ریشهای آن را نیز تعریف میکنیم و نشان میدهیم که چه چیزی او را به آن نقطه رسانده است.
سریال «رابینهود» را در فیلمنت ببینید.
* با اینحال، باید دو بازیگر نقش اصلی پیدا میکردید که بتوانند در مقابل او قرار بگیرند و جایگاه آنها پیش مخاطب آنقدر بالا برود که بر جذابیت شان بین غلبه کند. جک پتن و لورن مککویین چه ویژگیای داشتند که برای نقش رابینهود و ماریان انتخاب شدند؟
– جاناتان انگلیش: برای نقش رابینهود خیلیها تست دادند. چندین و چند استعدادیاب بازیگری و متخصص انتخاب بازیگر درگیر این فرآیند بودند، اما به محض اینکه جک را دیدیم، گفتیم خودش است! رابینهود همین پسر است! بازیگر و ورزشکاری شگفتانگیز با میمیک عالی کلاسیک که انرژی بسیار خوبی داشت.
– جان گلن: یک جور انرژی مردانه واقعی و طبیعی دارد که آدم همان اول جذبش میشود.
– جاناتان انگلیش: لورن که نقش ماریان را بازی میکند هم دقیقا همینطور بود. از صورت هر دو پیدا بود که برای این نقش آفریده شدهاند. یک حس ارتباط قوی هم بین خودشان ایجاد شد، چون به نوعی از نظر کاراکتر و روحیه شبیه هم هستند. بنابراین بین آنها جاذبه واقعی وجود داشت و مجبور نبودیم این علاقه را به بازیهایشان یا متن فیلمنامه تحمیل کنیم. از همان ابتدا به هم پیوند خوردند و این را میشود روی صفحه نمایش هم احساس کرد.
این را هم بگویم که با وجود اینکه بازیگران تازهکاری بودند، مقابل غولهای بازیگری کم نیاوردند. به هر حال بازی در مقابل کانی نیلسن، شان بین و بسیاری از بازیگران بسیار موفق دیگر این سریال، کار سختی بود که جک پتن و لورن مککویین به خوبی از عهده آن برآمدند.
* چگونه این توازن را برقرار کردید که هم به افسانه «رابینهود» احترام بگذارید و هم اثری تازه و مدرن برای مخاطب خلق کنید؟
– جان گلن: رفتیم سراغ ریشه داستان. اینکه چطور یک شورشی به یک مرد افسانهای تبدیل شد. از کودکی و والدین و جامعهای که در آن زندگی میکرد، شروع کردیم. این چیزها قصه را باورپذیر و واقعی میکند. بخش بزرگی از کار ما همین بود. داستان زندگی رابینهود را از خیلی قبلتر از نسخههای دیگر شروع کردیم. در مورد تازگی، داستان همچنان همان است. خود این داستان و مضامین آن ذاتا مدرن و تازه است. منظورم این است که این داستان از قرنها پیش سرچشمه گرفته، اما حتما دلیلی وجود دارد که مردم به آن علاقه دارند و میخواهند دوباره و چندباره بشنوند. انگار که همیشه به شرایط روز مرتبط است.
* رابین و ماریان هسته احساسی داستان هستند. بازآفرینی آن عشق و قرار دادن آن در متن سریال چگونه بود؟
– جاناتان انگلیش: یکی از کارهای متفاوتی که انجام دادیم، این است که ماریان دختر یک لرد نورمن است و رابین پسر یک خانواده ساکسون، بنابراین از قبل کمی ایده رومئو و ژولیت در رابطه عشقی آنها وجود دارد و خودبهخود کشش داستان را بیشتر و رابطه آنها را از همان اول برجسته میکند. مخاطب از قبل با تضادها و کشمکشهای دنیای ساکسون-نورمن آشناست و میداند که بین ساکسونها و نورمنها همیشه تنش وجود داشته است.
مهم این بود که این دو نفر از دو دنیای مختلف آمده باشند چون واقعا میخواستیم یک داستان عاشقانه بسیار قوی داشته باشیم و این چیزی بود که برای MGM نیز بسیار مهم بود. استودیو از این ایده ما بسیار حمایت کرد. فکر میکنم نمایش این تفاوتها، داستان را انسانیتر، قابل لمستر و احساسیتر میکند.
* به نظر میرسد سبک بصری اجراشده برای یک سریال تلویزیونی، بسیار سینمایی است. میتوانید در مورد شیوه فیلمبرداری و مقیاس سریال صحبت کنید؟
– جان گلن: ایجاد نوعی تلویزیون برای دوستداران سینما، ماموریت اصلی MGM پلاس است. تیم پلاس، همهجوره با ما همکاری کردند و در این زمینه بسیار حامی بودند. جاناتان هم بهعنوان کارگردان، به نوعی با نگرشی کاملا سینمایی کل سریال را طراحی کرد، ایدههای بسیار خاص و بزرگی داشت که گاهی اوقات مطمئن نبودیم بتوانیم از پس اجرای آن بر آییم، اما هر طور شده اجرا کردیم.
– جاناتان انگلیش: البته ما قصد نداشتیم یک کار بلاکباستر پرزرقوبرق تولید کنیم، اما میخواستیم دنیایی جذاب خلق کنیم و برای رسیدن به این هدف، به شکوه خاصی نیاز داشتیم. بخشی از این فضای باشکوه و گیرا، به ویژگیهای کشور صربستان برمیگردد. بخش عمدهای از سریال را در آنجا فیلمبرداری کردیم. صربستان یک مکان فوقالعاده منحصربهفرد و ویژه است که سابقه طولانی در فیلمسازی دارد و عوامل و تکنسینهای بسیار با استعداد زیادی در آنجا مشغول به کار هستند. به همین خاطر توانستیم در آنجا صحنههای بزرگی بسازیم. اماکن فوقالعاده و مناظر طبیعی زیادی دارد، جنگلهای زیبا، مناطق روستایی دست نخورده و بکر و بسیار شاد. دقیقا همان چیزی که ما لازم داشتیم. این پتانسیل به تیم تولید اجازه داد که کار را بالاتر از مقیاسی اجرا کنیم که در جاهای دیگر ممکن بود. محیط به ما اجازه داد استانداردهای کار را بالاتر ببریم و فضای سینمایی داشته باشم. این ویژگی منحصربهفرد صنعت فیلم در صربستان است.
ترجمه و تنظیم: جهانگیر شاهولد
