در انتهای شب: نمایش واقعیات زندگی
به گزارش فیلمنت نیوز، آنچه که از سریال «در انتهای شب» به یاد میماند، فیگور آدمهایش است: شمایل مغموم و ماتمزده زنان و مردانی که دراز کشیده و در خیرگی به هم نگاه میکنند. آدمها به جای آنکه در وضعیت عمودی، اتوکشیده و شق و رق همیشگیشان در سریالهای ایرانی باشند، افقیاند. بسیاری از میزانسنها روی تخت یا کنار تخت میگذرد و بسیاری از دیالوگها در مورد زناشویی یا تختخواب است؛ جایی که مشکلات زندگی خیلی از ما از همانجا آغاز میشود؛ جایی که سالها در سینمای ما نادیده گرفته شده و حالا هرچند کجدار و مریز، برای اولینبار در سینمای رسمی به آن پرداخته شده است.
سریال «در انتهای شب» تلاش کرده خیلی از اولینها را در فضای رسمی برایمان عرضه کند: شاید اولین بار باشد که قصهای شهری برایمان از رفاقت واقعی زنانه و از خواهرانگی گفته؛ از زنانی که زیرآب یکدیگر را نمیزنند، غمخوار هماند و بد هم را نمیخواهند. آیدا پناهنده تلاش کرده زن مدرن را با تمام نقصها و خوبیهایش به تصویر بکشد. از آنسو، از زن دوم یا معشوقه هم یک دیوِ خانهخرابکن نسازد و مرد را معصوم بیگناهی نشان ندهد که برده غریزهاش است و اختیاری از خود ندارد؛ مردی که «کوه تستسترون» باشد، با پایینتنهاش فکر کند و تمام اینها را به مزیت مردانگی مصادره به مطلوب کند. مردِ پناهنده رانندگی بلد نیست، مغز اقتصادی ندارد، در مقابل درایت زنش کم میآورد و در عین حال مخلوطی از کلیشههای مرد سنتی را هم از گذشته تاریخی با خود حمل میکند: غیرتیست، به نیاز جنسی زنش روی تخت بیتفاوت است و… اما با تمام اینها مثل ماهی، انسان است. انسانی که در کشاکش سنت و مدرنیته معلق مانده و حالا هیچکدام را ندارد.
پناهنده از زنانش هم قدیس نمیسازد و تضادهای درونیشان را بیپرده نمایش میدهد؛ از توام بودن گریههای فروخورده و غرور زنانه میگوید، یا از شگفتی یک زن از اینکه از رقیب عشقیاش بدش نمیآید. ماهیِ «در انتهای شب» نمیخواهد نقش قربانی را بازی کند. او با وجود تمام دردهایی که کشیده، با تمام اشتباهاتی که کرده، سرش بالاست. گریهاش و فروریختناش را از پدرش، شوهر سابقش و از هرمردی که میخواهد او را قضاوت کند، پنهان میکند… و بغضش سرانجام جلوی حکیمه میترکد: یار غاری که خود به سرطان سینه مبتلا شده و اسیر درد است. گریهها و آغوشهای خواهرانه میان ماهی و حکیمه در محل کار و میان ماهی و ثریا در خیابان یکی از واقعیترین تصاویر روابط امروزی زنان ماست.
«در انتهای شب» با وجود تمام ضعفهایش به یادمان میآورد که میتوان ادا درنیاورد و تصویری واقعیتر از زندگی ارائه داد که دیگر باید از خیلی از کلیشهها گذر کرد.
آرمین اعتمادی فیلمساز
در انتهای شب را در فیلم نت تماشا کنید
۱۴ دیدگاه. دیدگاه تازه ای بنویسید
کاش بهتر تمام میشد. انگار زود بود برای تمام شدن. نیاز بود بیشتر با شخصیت های اصلی فیلم باز هم در تصمیمات جدید زندگیشان همراه میشدی
از نویسنده سپاسگزارم که با واقع بینی بخشی از روابط انسانی جامعه ایرانی رو به تصویر کشید و بدون تمرکز بر جزییات بیهوده ، با پردازش کلیاتی که حقیقت روابط هست من بیننده را به فکر فروبرد ، تعمقی در روابط همسران ، پدران ، دختران و زنان سرپرست فرزند
آرزوی موفقیت دارم و در انتظار بیان حقایقی دیگر
من ۶۹ ساله هستم وهمیشه اعتقادم این بود که باید بشکل یک انسان نگاه کردفارغ ازجنسیت
چه زن باشی وچه مرد ممکنه درست فکرکنی ممکنه غلط پس اندیشیدن مهم است فیلم درانتهای شب بنظرم بسیارزیبا به بیننده تفهیم کردکه به خواسته ها توجه کن قبل ازاینکه سنتی فکرکنی وحق رابه مردبدهی واقعا آفرین به خانم پناهنده وطرزتفکرش وحتی شیوه انتخاب بازیگرانش عالی یودموفق باشند
به نظرم میتونست خیلی بهتر تموم شه.اینکه همه مشکلات بخاطر شهر نشینی بود وذباتوجه به اینمه هردو هنرمند بودن میتونستن برن یه روستا زندگی کنن.هم بچه شون سالمتر وشاد تر بود هم این دوتا هزینه نداشتن
خوب شد تو نویسنده سریال نبودی!اصلا حرف سریال رو نفهمیدی!مگه فیلم هندیه!برن روستا؟؟؟
خوب نوشتي سپاس
در انتهای شب…
در انتهای شب چه چیزی انتظار میکشد…
روشنایی…
اما گاهی اوقات تاریکی ما را در بر میگیرد…شاید همان تاریکی که حکیمه برای ماهی از آن میگوید و ترس های موجود در آن..
در انتهای شب خیلی عریان تر از همیشه مسائل مابین زن و مرد را می شکافد…به نکاتی اشاره میکند که بیش از چهار دهه برای ما و سینمای ما تابو شده.
خطوط قرمزی که حتی تا نزدیکای آن هم رفتن غدقن بوده..
پناهنده اما، از آنها به آرامی و با احتیاط بسیار عبور میکند…
صحبتها را عنوان میکند اما قبل از اینکه به باریکترین نقطه برسد رها میکند…
رقص را نشانمان میدهد اما با احتیاط و از زوایای بسیار جدید…
موسیقی متن خصوصا سکانس پایانی زیر برف بسیار یادآور موسیقی فیلم بی وفا شاهکار آدریان لین میباشد که در اینجا دیالوگی بسیار زیبا و بیاد ماندنی را همراه دارد…
قشر تحصیلکرده و روشنفکری را نشانمان میدهد که تعداد آنها در این ملک بسیارند…
انسانهایی که با عشق شروع کردند ولی عاشق نماندند…
ایده آلهایی که پس از یک دهه زندگی زناشویی رنگ می بازد…
مردی که پس از یک دهه زندگی هنوز زوایای تاریک همسرش و خشونت موجود در او را کشف نکرده…
مردی که در پی یافتن مادر از دواج میکند
و
زنی که در کودکی مادر خود را از دست داده برای دیگران مادری میکند..
تمامی اینها را جمع بزنید با بازی زیبای بازیگران ،
موسیقی متن بسیار دلنشین
و
دایرکتوری بزرگ به اسم آیدا پناهنده…
نتیجه کاری بیاد ماندنی میشود بنام در انتهای شب..
این سریال به نظر شخصی من کاملا واقعی و اجتماعی بود،انگار خود مخاطب با سریال همراه میشه و خیلی از حرفهایی که زده میشد حرف خود ما هم بوده که یا گفتیم یا در ذهنمون بوده،از تمام دست اندرکاران این سریال کمال تشکر را دارم،بسیار عالی و آموزنده
با تک تک کلمات تان لذت بردم من خیلی سال سریال نگاه نکرده بودم ولی در انتهای شب باهاش زندگی کردم
خیلی عالی امیدوارم این سریالها ادامه داشته باشد
سریالهای ترکیه نزدیک ۴۰۰قسمت اماسریال ایرانی درانتهای شب راازسروته کمی می بریدن میشدفیلم سینمایی فروش بهتری هم میکرد
خب که چی!؟؟الان این چی بود گفتی؟ناراحتی چرا۴۰۰قسمت نبوده؟
سریال خیلی زیبایی بود و من لذت بردم از دیدنش
اما کاش میشد کمی بیشتر به بعد روانشناسی میپرداخت
و سعی میشد روند بازگشت ماهی و بهنام رو با جزییات بیشتری میپرداخت ، خیلی از احساسات و مشکلات واقعی زندگی ها توی این سریال دیده میشد ولی باید توی روند برگشت این دو زوج بیشتر صحبتهاشون رد و بدل میشد و گره ها به نظر با صحبتهاشون میتونست بهتر باز بشه و یک راه حل به مخاطب بده که توی زندگی با صحبت کردن و پنهان نشدن پشت افکار و ناراحتی های درونی و یک جانبه به زندگی نگاه نکردن و درک متقابل میشه مشکلات رو حل کرد و در کنار هم یکدل بود
من از سریالش خوشم اومد فارغ از موضوعات رانت و سیاست و قتل و بود
به جنبه اجتماعی و روانی خ خوب پرداخته بود
دنیای ما پر از ماهی و بهنام ها است