گفتگو با ریدلی اسکات به بهانه بازگشت «قلمرو بهشت»
دوست دارم روی لبه نازک حرکت کنم/ یک وسترن بومی میسازم
به گزارش فیلم نت نیوز، صحبت کردن با ریدلی اسکات (Ridley Scott) تا حدی شبیه به تماشای نبرد گلادیاتورها در کولوسیوم روم باستان است؛ مطمئنا هیجانانگیز اما غافلگیر کننده، وضعیتی که در آن هرگز نمیدانید باید منتظر چه چیزی باشید.
اسکات لقب شوالیه گرفته، برای چهار جایزه اسکار نامزد شده و فیلمهایش بیش از ۵ میلیارد دلار در سراسر جهان فروش داشته است. حتی اگر ۸۷ ساله نبود و ۳۰ فیلم در کارنامه نزدیک به پنجاه سالهاش نداشت، ریدلی اسکات شایسته این بود که درباره هرچه دلش بخواهد صحبت کند. اسکات در مصاحبهای که به تازگی با سایت ایندیوایر داشته است، درباره فیلم «قلمرو بهشت» (Kingdom of Heaven) محصول سال ۲۰۰۵ صحبت میکند؛ فیلمی که اکنون بهصورت محدود دوباره در سینماها اکران شده و همچنین به تازگی با کیفیت 4K در شبکههای نمایش خانگی عرضه شده است.
نسخه اصلی فیلم «قلمرو بهشت» در زمان اکران اولیه، با بودجهای ۱۳۰ میلیون دلاری و با بازی اورلاندو بلوم، اِوا گرین، جرمی آیرونز، دیوید تیولیس، برندن گلیسون و ادوارد نورتون، ۲۱۸ میلیون دلار فروش جهانی داشت. در آن دوره نقدهای خوب و بدی هم دربارهاش نوشته شد درحالیکه در زمان اکران، این فیلم بهعنوان دنبالهای نهچندان درخشان در کارنامه کارگردانی تلقی میشد که پیشتر با «گلادیاتور» (۲۰۰۰ Gladiator) برنده بهترین فیلم اسکار شده بود. نسخه کارگردانِ فیلم (director’s-cut) در گذر زمان به عنوان یکی از بهترین آثار اسکات مشهور شده است با این حال، بیست سال پس از «قلمرو بهشت»، اسکات هنوز بههمان اندازه که دوست دارد در قالبهای از پیش تعیین شده نگنجد، مشتاق است تا در پیروزیِ کسب شده غرق شود و از آن لذت ببرد.
ریدلی اسکات در این گفتگو نگاهی دوباره به «قلمرو بهشت» میاندازد و درباره نگاه غیرمتعارف فیلم به تاریخ درهمتنیده مسیحیت و اسلام در چشمانداز سینمایی پس از ۱۱ سپتامبر میگوید. در کنار مقایسه «قلمرو بهشت» با لذت خشونتبار دیدن «گلادیاتور»، اسکات روند انتخاب ادوارد نورتون در نقش شاه بالدوین جذامزده را به یاد میآورد؛ نقشی که برای ایفای آن اسمی از نورتون در تیتراژ نیامده است. او همچنین از تاثیرات دیوید لین (David Lean) و «جویندگان» (۱۹۵۶ The Searchers) ساخته جان فورد (John Ford) سخن گفته است و فاش میکند که در میان فیلمنامههای ساختهنشدهاش هنوز فیلمنامهای وجود دارد که بینهایت مشتاق است تا آن را تبدیل به فیلم کند.
«قلمرو بهشت» را با دوبله فارسی در فیلم نت تماشا کنید
* بهعنوان کسی که با فیلم «بلید رانر» (۱۹۸۲ Blade Runner) نسخههای کارگردان را محبوب کرده است، این فیلم را از نظر بدرفتاری هالیوود با آثارتان در کجا میبینید؟
– درباره این ماجرا میتوان یک کتاب نوشت که فقط فصل اولش به «بلید رانر» میرسد. مشکل این است که همیشه یک جنگ تن به تنِ پرتنش میان تجارت و هنر وجود دارد و هر دو طرف هم حق دارند نظر خود را داشته باشند. اگر کسی به من یک میلیون دلار بدهد تا فیلم بسازم، حق دارد که نظری هم داشته باشد. اگر کسی برای ساخت فیلم دویست میلیون دلار خرج میکند، بیتردید حق دارد که نظر لعنتی خودش را درباره فیلم داشته باشد. اگر من جای چنین کسی بودم، دلم میخواست سیر تا پیاز داستان را بدانم پس در واقع، هر دو طرف مزاحم کار هم هستند.
البته من تا چهلسالگی هیچ فیلمی نساختم و تجربهام در تبلیغات بود. اولین تبلیغ استیو جابز را من ساختم. احتمالا تا آن موقع و بهعنوان فیلمساز و اپراتور دو یا سه هزار تبلیغ ساخته و خیلی خیلی موفق بودم تا جایی که ما دفترهایی برای تبلیغات در پاریس، لندن، نیویورک و لسآنجلس داشتیم. پس وقتی به هالیوود آمدم تازهکار و خام نبودم. با «دوئلبازها» (۱۹۷۷ The Duellists) وارد سینما شدم که جایزه بهترین فیلم اول را در جشنواره کن برد. آنها نمیدانستند با «دوئلبازها» چه کار کنند و فقط هفت نسخه برای پخش در آمریکا آماده کردند (احتمالا به دلیل انتظار پایین موفقیت اقتصادی فیلم). اولین فیلم من «دوئلبازها» بود، دومین فیلم «بیگانه» (۱۹۷۹ Alien)، سومین «بلید رانر»، فیلم چهارم «افسانه» (۱۹۸۵ Legend) و چون هیچکدام از فیلمها بهجز «بیگانه» از نظر اقتصادی واقعا موفق نبودند، پخشکنندهها گفتند: «تا حالا به ساخت فیلمی درباره آدمهای عادی فکر کردی؟» با خودم گفتم، شاید حق با آنهاست. بعد یک فیلم کوچک و واقعا خوب به اسم «کسی برای محافظت از من» (۱۹۸۷ Someone to Watch Over Me) ساختم.
«بلید رانر» را با دوبله فارسی در فیلم نت تماشا کنید
* شما مدتها مجذوب جنگهای صلیبی بودید، اما گویی رویکرد در ساخت «قلمرو بهشت» به شدت با عینک نگاه سکولار و معاصر است. زمانی که با ویلیام موناهان (William Monahan) شروع به ساخت فیلم کردید چنین نگاهی چقدر آگاهانه بود؟
– با اینکه حملات ۱۱ سپتامبر تازه اتفاق افتاده بود اما نوشتههای بیل آنقدر قانعکننده است که من اصلا متوجه چنین چیزی نشدم. به عقب که نگاه میکنیم تازه میفهمیم که روی لبه چه پرتگاهی راه میرفتیم. بیل هم از زاویه معکوس به موضوع نگاه میکرد؛ اینکه کافرها، یعنی ما غربیها، عوضی هستیم و داریم وارد جایی میشویم که اصلا نباید باشیم. کل این قضایای تاریخی و تهاجم غربی انگار امروز هم دارد تکرار میشود. نمیخواهم وارد این بحث شوم، ولی لعنت به این اوضاع. چرا این وضع تکرار میشود؟
از اینها گذشته، پادشاه مراکش درخواست کرد تا من را ببیند. به دربارش رفتم، نشست، یک سیگار روشن کرد و گپ زدیم. او گفت: «این فیلمنامه فوقالعادهست و احترام زیادی برای ایمان و فرهنگ من قائل است. من کمکت میکنم و از تو حمایت میکنم.» این شروع ماجرا بود و تا به حال یکی از بهترین تجربههایم را در مراکش دارم. تا الان پنج پروژه در آنجا ساختهام. صادقانه بگویم تقریبا همیشه به من خوش گذشته چون با آن فرهنگ احساس راحتی میکنم.
«دوئلبازها» را با زیرنویس فارسی در فیلم نت تماشا کنید
* آیا از اول قرار بود این فیلم در مقایسه با فیلمهای مرسومتر، پرزرقوبرقتر و عامهپسندتر مثل «گلادیاتور»، داستانی آهسته با ریتم کندتری داشته باشد، ؟
– گوش کن رفیق، عامهپسند بودن یعنی یک میلیارد دلار پول. پس باور کن، اگر بتوانم مردم را راضی کنم، خیلی هم خوشحال میشوم و فکر نمیکنم هیچ اشکالی در عامهپسند بودن یک فیلم باشد چون ما در صنعت سرگرمی هستیم، وگرنه اصلا نباید فیلم بسازی.
«گلادیاتور» را باد دوبله فارسی در فیلم نت تماشا کنید
* حتما همینطور است، ولی آیا به دلیل دیدگاه متفاوت در این کار، پروژه از همان ابتدا نیاز به رویکرد دیگری نسبت به رویکرد پرزرقوبرق «گلادیاتور» داشت؟
– خب، من فکر نمیکنم «گلادیاتور» از اولش پرزرقوبرق بود، ولی فکر میکنم بهخوبی میدانستم دنیای روم باستان چطور است. من در درک فضای آن دوران مهارت دارم. تنها کاری که میتوانم بکنم این است که با نگاه به منابع تلاش کنم چگونگی آن دوران را متصور شوم. در رم، هنوز هر سال یک بار «گلادیاتور» را در کولوسیوم نمایش میدهند. پس ایتالیاییها از فیلم خیلی خوششان میآید. «قلمرو بهشت» هم محبوبترین فیلم در مصر بود و فکر میکنم بخشی از آن به این دلیل است که وقتی فیلم ۲۰ سال پیش اکران شد، بهنظر میرسید فیلم درباره دین و درگیریهای دینی است، (جنبه سیاسی اجتماعی دارد). فکر میکنم دستهای از مخاطبان اصلا به سینما نمیروند تا فیلم را ببینند، چون علاقهای به سینما رفتن ندارند پس برداشت من این است که با وجود پلتفرمهای ویدیوی خانگی، «قلمرو بهشت» همیشه و هر شب در سطح جهانی در دسترس است و مردم میتوانند آن را ببینند و بگویند: «وای، چه فیلم خوبی.» کمپانی فاکس هم توانسته یک دوره ۲۰ ساله خیلی خوب با این فیلم داشته باشد. به همین دلیل است که آنها گفتهاند: «میخواهیم این فیلم را در ۵۰۰ سینما با کیفیت 4K اکران کنیم، مایل هستی؟» من گفتم: «حتما.» حالا، کلی روزنامهنگار آمدهاند و میگویند «ولی ماجرای اصلی فیلم اونجوری نبود… و اون هم اینجوری نبود.» و من از آنها پرسیدم: «آیا شما آنجا بودید؟» پاسخ این بود: «نه.» پس من هم به آنها گفتم: «گم شوید و خفهقان مرگ بگیرید، بروید یک کتاب بنویسید لعنتیها.»
«بیگانه» را با زیرنویس فارسی در فیلم نت تماشا کنید
* در این فیلم، سلاح خاموش فوقالعادهای وجود دارد؛ ادوارد نورتون (Edward Norton) در نقش پادشاه بالدوین نقابدار. آیا از ابتدا قرار بود که نامش در تیتراژ نیاید؟
– او خودش خواست که نامش نیاید. من به او گفتم: «اِد، مطمئنی که میخواهی این کار را بکنی؟» او پاسخ داد: «بله، اصلا برایم مهم نیست. میخواهم در این فیلم باشم… و اسمم را در تیتراژ نیاور، چون من آنجا نیستم، فقط صدای من هست. ولی بهعنوان بازیگر میخواهم این تجربه را داشته باشم.» ماجرا اینطور بود.
البته خوششانس بودم، چون با غسان مسعود آشنا شدم؛ بازیگری مسلمان و واقعا قدرتمند که نقش صلاحالدین را اساسا برمبنای تاریخ واقعی خیلی خوب و همدلانه بازی کرد. وقتی صلاحالدین از دنیا رفت، نه اینکه مفلس باشد اما بیپول بود چون بهعنوان سرباز، ژنرال، جنگجو، نیکوکار و مردی ثروتمند زندگی کرده بود. (داستان از این قرار بود که) وقتی او اصرار کرد که مردم باید از اورشلیم بروند و این کار باید بدون خشونت انجام شود، متعصبهای دور و برش گفتند که «باید خون ریخته شود» اما او گفت: «نه، باید مالیات داده شود.» به این ترتیب آنها به پرداخت مالیات برای ترک شهر رضایت دادند اما صلاحالدین خودش آن مالیات را پرداخت کرد و همین باعث ورشکستگیاش شد.
«کسی برای محافظت از من» را با زیرنویس فارسی در فیلم نت تماشا کنید
* در نسخه کارگردان، گنجاندن پسر سیبیلا نقطهای مناقشهبرانگیز در شکلگیری فیلم بود. آیا جز این موارد، با جزییات دیگری مواجه بودید که برای گنجاندنشان به مشکل برخورده باشید؟
– بیل شخصیتی را نوشته بود که فقط میشد او را در ساحت ایمان اسلامیاش یک بنیادگرا توصیف کرد که مدام با صلاحالدین در تضاد بود. صحنههای فوقالعادهای وجود داشت که در آنها این شخصیت میگفت: «چرا این کار را نکردی؟ باید فلان کار را میکردی.» و بعد صلاحالدین جواب میداد؛ جوابی دندانشکن که باعث میشد طرف مقابلش از قدرت پادشاهی خالی شود. هر باوری، بنیادگرایی خودش را دارد پس ما آن افراطیگریها را هم وارد کردیم و بازیگری که نقش آن تندرو را بازی کرد هم عالی بود.
بیل فیلمنامه را نوشت و من گهگاه کمکی میکردم. درباره خلق شخصیت پادشاه بالدوین باید بگویم که زمانی در خانهای زندگی میکردم که در سال ۱۳۶۰ میلادی ساخته شده بود. متوجه میشوی؟ یک خندق لعنتی در این خانه بود و فضایش با شمع روشن میشد، دیوانهکننده است، اینطور نیست؟ من عاشق این هستم که احساس کنم در گذشته زندگی میکنم. برادر سیبیلا هم یک شخصیت تاریخی است، او در ۱۵ سالگی به جذام مبتلا شد و تا زمان مرگش در ۲۳ یا ۲۴ سالگی همچنان به عنوان پادشاه کارکرد داشت، او مجبور بود ماسک بپوشد چون چهرهاش کاملا از شکل افتاده بود. حتی برای اینکه ظاهرش خوب به نظر برسد و همچنان جایگاهش را بهعنوان پادشاه اورشلیم حفظ کند، باید کمکش میکردند که روی زین اسب بنشیند. در تاریخ گفته شده است که فرزند سیبیلا هم در حدود ۱۳ یا ۱۴ سالگی درگذشت. همچنین اینطور روایت شده که ممکن است کودک هم به جذام مبتلا بوده باشد و اینکه سیبیلا تحمل دیدن سرنوشتی مشابه برادرش را برای فرزندش نداشت، به همین دلیل ما این بخش فیلم را بسط دادیم. اوا گرین هیچوقت مرا برای حذف آن ۱۷ دقیقه نبخشید. مادرش سرم داد زد: «چطور توانستی همچین کاری بکنی؟» گفتم: «میدانم، متاسفم!»
* نقل قولی را خواندهام که گفته بود برای شما بهعنوان یک فیلمساز همیشه فیلم «لورنس عربستان» (۱۹۶۲ Lawrence of Arabia) منبع الهام بوده است. وقتی چنین فیلمی را میسازید، آیا لحظهای هست که با خودتان بگویید: «اشکالی ندارد آن نما از پیتر اوتول (Peter O’Toole) بالای تپه شنی را بدزدم؟» یا اینطور بگوییم، وقتی دارید نماها را طراحی میکنید مثلا یکی از نماهای کلاسیک «جویندگان» را وام بگیرید. همان کلیشههای بصری کلاسیک را؟
– بله، بهترین نمای «جویندگان» همان قاب درب ورودی در حالت ضدنور است و قدمهای جان وین (John Wayne) قلچماق که بیرون میآید. وقتی یازده سالم بود آن را دیدم و با خودم گفتم: «میخواهم یک وسترن بسازم.» منظورم این است که «جویندگان» از جهات زیادی غلط داشت، مثلا اینکه در آن منطقه از کشور اصلا حملههای سرخپوستان رخ نمیداد، چون آنها از قبیله ناواهو بودند، اما فیلم باشکوه و شگفتانگیز بود، اینطور نیست؟ من اصلا نمیتوانم بد این فیلم را بگویم. نه فقط این، بلکه «جویندگان» اولین بار این ایده را مطرح کرد که بسیاری از زنانی که زندگی در یک قبیله را تجربه کرده بودند، دیگر نمیخواستند به زندگی شهری بازگردند. نه به دلیل ایدههای پلیدی که ممکن است برداشت شود، بلکه به این دلیل که شیوه زندگی قبیله برایشان جذابتر بود. پس ویژگی دیگر تاریخساز فیلم این بود که جان فورد جسارت کرد و این ایده را با ناتالی وود (Natalie Wood) به تصویر کشید. البته بعد (احتمالا استودیو) خواست تا این ایده شجاعانه را اصلاح کند چون شخصیت جان وین به سمت زن تیراندازی میکند (قصد این است که یا زن سفیدپوست نجات پیدا کند یا به دلیل انتخابش تنبیه شود).
و اما دیوید لین! من برای هر اثری که او خلق کرد احترام بسیار زیادی قائلم. در واقع حتی یک روز هم با او ناهار خوردم. آن موقع داشتم فیلم «افسانه» را با تام کروز ۲۱ ساله در پاینوود میساختم. جنگل عظیمی روی صحنه باند ساخته بودیم و دیوید وارد شد و گفت: «این دیوانه کیست که دارد این جنگل گنده را میسازد؟» بعد گفت: «میخواهی ناهار بخوری؟» اینطور شد که با دیوید لین ناهار خوردم. او عالی بود، مردی بسیار مودب که زیاد سیگار میکشید و وقتی ساعت دو شد او گفت: «فکر کنم که باید برگردی» و من هم گفتم: «قطعا» و با تعظیمی از پیش او رفتم.
«لورنس عربستان» را با دوبله فارسی در فیلم نت تماشا کنید
* جدا از این نسخه جدید، فکر میکنید «قلمرو بهشت» در بیست سالی که از انتشارش گذشته، به آنچه که واقعا میخواسته رسیده است؟
– اگر فیلمی ذرهای آموزنده باشد، ارزشمند است. آدمهایی این فیلم را میبینند که معمولا هرگز سراغش نمیرفتند پس برای پخش آنلاین ممنونم وگرنه بیست سال در یک گنجه لعنتی خاک میخورد. «دوئلبازها» هر شب در نتفلیکس پخش میشود. آن فیلم پنجاه ساله است! پس شکر خدا که وقتی کسی میگوید «این فیلم لعنتی چیه؟» می تواند کلیک کند و تماشایش کند و درگیر شود. در «دوئلبازها» یکذره درباره ناپلئون یاد میگیرید، درست است؟ البته راستش از ساختن فیلم بامزه و کمدی «شیادان» (۲۰۰۳ Matchstick Men) بیشتر لذت بردم. ولی من سعی میکنم دائما جایم را تغییر دهم، دوست دارم روی لبه نازک حرکت کنم.
«شیادان» را با زیرنویس فارسی در فیلم نت تماشا کنید
* وقتی به فیلمشناسیتان نگاه میکنیم، دهها پروژه هستند که آمدهاند و رفتهاند. فیلم کنسل شده «طرابلس» (Tripoli) بود که به «قلمرو بهشت» انجامید. آیا در میان آن پروژههای تحققنیافته، یکی هست که هنوز نتوانستهاید بسازید و همچنان در ذهنتان باقی مانده است؟
– خب، آن فیلمنامهها برای خودم هستند. همیشه زمانی هست که میتوان آنها را ساخت. یک وسترن هم در دست دارم که توسط نویسنده خیلی خوبی که در دوران کرونا مُرد، در سال ۱۹۸۰ نوشته شده است. بهترین وسترنی که تا به حال خواندهام. ما با ورثهاش تماس گرفتیم و گفتیم: «میتوانیم این فیلمنامه را بخریم؟» و من خریدمش.
اگر قرار باشد وسترن بسازیم، این فیلم برای من نمیتواند درباره شهرهای کوچک، سالنها و درهای لولاییشان یا دیالوگهای آنچنانی، شلاق و این جور چیزها باشد. میدانی که چه میگویم، گاوگیری و اینجور مزخرفات کاوبویی. منظورم این است که چنین چیزهایی سبک وسترنِ من نیست. وسترنی که من میسازم باید درباره مردم بومی باشد، درباره شکارچیان یا مردمانی که در دشتها با دمای منفی ۴۰ درجه تا ۱۱۰ درجه پرسه میزنند و زندگیشان را با شرایط مردم بومی تطبیق میدهند. درباره همچین چیزهایی، مسایل خیلی بنیادین. چنین فیلمی فوقالعاده است.
* آیا این فیلم تان این اقتباسی از کورمک مککارتی (Cormac McCarthy) است یا چیز دیگری است؟
– نه، با کورمک مککارتی یک کار انجام دادم که فکر میکنم یکی از بهترین فیلمهایم است، اما فیلم بیش از حد تیره و تاری از آب درآمد. اسم فیلم «مشاور» (۲۰۱۳ The Counselor) است. اگر نویسنده باشید، احتمالا از این فیلم خوشتان میآید چون دیالوگهای کورمک فوقالعاده است و من خودم عاشق این فیلمم. میدانی ما فیلم را با آن گروه از بازیگران پرآوازه با ۳۲ میلیون دلار ساختیم؟ این خودش گواهی بر قدرت کورمک است. فیلمنامه را خواندم و گفتم: «واو!» بعد زنگ زدم اینور و آنور و تا ظهر همه بازیگرها انتخاب شده بودند.
«مشاور» را با دوبله فارسی در فیلم نت تماشا کنید
* خیلی ممنونم بابت وقتی که گذاشتید. میتوانید اسم وسترنی را که میخواهید بسازید، بگویید؟
– نه!
ترجمه و تنظیم: رضا علینیا