تلاشی برای جابجایی «مَرضی» با «زبردستی»
«دیپلمات»؛ روایت نفسگیر عظما احمد از اسارت تا آزادی
به گزارش فیلمنت نیوز، عظما احمد زن هندی که به زور اسلحه به عقد یک مرد پاکستانی درآمده است، تصویر دهشتناکی از دوران سخت حضورش در پاکستان ترسیم میکند. عظما که در کنفرانس مطبوعاتی روز پنجشنبه به وضوح احساساتی شده بود، گفت: «وارد شدن به پاکستان آسان است اما بیرون آمدن از آنجا عملا غیرممکن است. پاکستان تله مرگ است. من زنان بسیاری را دیدم که بعد از ازدواج سنتیشان به آنجا نقل مکان میکنند. آنها آدمهای سیاهبختی هستند و شرایط زندگیشان فلاکتبار است. مردان در هر خانه، دو، سه یا حتی چهار همسر دارند.»
دیپلمات را در فیلم نت تماشا کنید
داستان واقعی پشت فیلم سینمایی «دیپلمات»
عظما که بعد از گذر از مرز واگا در نزدیکی آمریتسار به هند برگشت، فاش کرد که زنان زیادی مثل او همچنان در شهرِ بونرِ پاکستان در اسارت گرفتار هستند.
مطلبی که خواندید در روزنامه تایمز هند در تاریخ ۲۵ می ۲۰۱۷ منتشر و از زبان عظما احمد زن هندوستانی نقل شده است. فیلم سینمایی «دیپلمات» نوشته ریتش شاه و به کارگردانی شیوام نایر و با بازی جان آبراهام، سعدیه خطیب، جاگجیت ساندو، کومود میشرا، شریب هاشمی، روتی، اشوات بهات، به نمایش درآمده در جشن هولی ۲۰۲۵ در سینماهای هندوستان، براساس داستان زندگی او و تقلاهایش برای بازگشت به خانه و خانوادهاش در هند ساخته شده و هماکنون در پلتفرم فیلمنت در حال پخش است.
گرایش جدید بالیوود به روایت زندگینامهها
بالیوود در سالهای اخیر ساخت آثار زندگینامهای از شخصیتهای برجسته هندی، آدمهای معمولی و حتی خلافکاران را که تاثیر بر سرنوشت خود و دیگران گذاشتهاند در دستور کار قرار داده است و از جمله آنها میتوان به «کساری فصل دوم: روایت ناگفته جالیان والا»، «دوازدهمین شکست»، «دنگال»، «شیادی ۱۹۹۲: روایت هرشاد مهتا» اشاره کرد.
زندگینامه شخصیتهای برجسته هندی جنبه الگوسازی دارند و شخصیتهای منفی همچون خلافکاران زنگ هشدار را برای جامعه به صدا درمیآورند. آدمهای معمولی این روایتها کسانی هستند که مخاطبان با گوشت، پوست و استخوان با آنها همذاتپنداری میکنند بنابراین توان تاثیرگذاری بیشتری دارند زیرا این شخصیتها همچون خود ما با یک تصمیم ساده روزمره به عواقبی دچار میشوند که در لحظه اول تصمیمگیری در مخیلهشان نمیگنجیده است.
در سکانسهای ابتدایی و تا پیش از بالا زدن برقع و کمک خواستن عظما از مسئول گذرنامه کمیسیون عالی هند در پاکستان برای راه دادن او به داخل و نجات جانش، تعلیقی که بینندگان را درگیر میکند این است که آیا قرار است با روایت یک حمله تروریستی مواجه شویم؟ با توجه به وجناتی که از طاهر و بشیر و نوع برخورد آنها با عظما مشاهده میشود که یادآور مبحث «جهاد نکاح» در میان گروههای تروریستی همچون داعش است و سپس آنها از زنان و کودکان برای بمبگذاری انتحاری استفاده میکنند همانند آنچه در فیلم سینمایی «تک تیرانداز آمریکایی» به کارگردانی کلینت ایستوود و لحظه تعلل برای تیراندازی به سمت کودکی با جلیقه انتحاری شاهد بودیم.
قضیه حمله تروریستی نیست و با گذر زمان، این موضوع روشن و ادعاهای عظما درباره ملیت هندیاش تایید میشود. عظما به دنبال کسب دوباره هویت خودش است و این را نخستین بار زمانی میفهمیم که عظما برای کمک خواستن برقع را برمیاندازد. زیرا زمانی که زیر برقع است، از او هویتزدایی شده. زینب موحد پژوهشگر دینی دراینباره به روزنامه ۸ صبح افغانستان میگوید: «دکتر یوسف قرضاوی مساله هویت را مطرح میکند به خاطر اینکه در سفر، در میدانهای هوایی و تمام مباحث، هویت یک انسان نباید پوشانده شود. به علت اینکه خانمها به تحصیل میروند، برای انجام و ادای فریضه حج میروند، به کارت بانکی نیاز دارند و در همه امور زندگی نیاز به تثبیت هویت دارند، بنابراین باید هویتشان در تمام جاها معلوم شود.»
موحد میافزاید: «مساله پوشیدن روی زن، یک مساله اختلافی است و قطعی نیست و تمام فقها به این نظرند که روی زن عورت نیست، الا مردمان ظاهرگرایی که سلفی هستند بیشتر برقع را فرض میدانند؛ ولی کسانی که اهل فقه هستند به علت اینکه در دنیای معاصر خانم تحصیل و سفر میکند، در تمام جاها باید هویتش معلوم باشد، در معاملات وقتی معامله را انجام میدهد، هویتش معلوم باشد.»
در ادامه و پس از بررسیهایی که از سوی ماموران زن کمیسیون عالی هند انجام میشود، مساله آزار و اذیت جنسی عظما از سوی طاهر پیش کشیده و بعد دیگری به ابعاد تا اینجا گفته داستان اضافه میشود. طاهر با ظاهرسازی خود را فرد دیگری نشان داده تا بتواند عظما را از مالزی به پاکستان بکشاند و بعد از اینکه او را درهم شکست به عقد خودش دربیاورد. نمونه این رفتار و نمایش چهره واقعی را مخاطبان ایرانی با بازی میلاد کیمرام در نقش سیامک در فیلم سینمایی «ملی و راههای نرفتهاش» ساخته تهمینه میلانی به یاد دارند.
«منزویسازی» از جمله سیاستهایی است که جانیانی که در زمره کودکآزارها، متجاوزان و قاتلان سریالی قرار میگیرند از آن استفاده میکنند که در سکانسهای فلاشبک، با بردن عظما به منطقهای دورافتاده کوهستانی که هیچ قرابتی با سبک زندگی مدرن و شهری مورد نظر عظما ندارد آن را به وضوح لمس میکنیم. در وهله بعد دیگر همسران طاهر به او هجوم میآورند و او را زندانی میکنند. وی که در تقلا و فریاد زدن برای خارج شدن از این وضعیت است، از طاهر کتک میخورد و از سوی او مورد تجاوز جنسی قرار میگیرد.
سیاست منزویسازی برای کنترل قربانی
منزویسازی از این جهت برای این جانیها مهم است زیرا با دور کردن قربانی از هر آنچه که به آن تعلق دارد میتوانند کنترل خودشان را رویش بیشتر کنند و راحتتر تحت تاثیر قرار بدهند تا به مرحله شستشوی مغزی برسد؛ اتفاقی که در فرقهها نیز میافتد. پرونده قتل برک بدنار نوجوان ۱۴ ساله انگلیسی از زمره پروندههایی است که منزویسازی در آن اتفاق افتاده. عظما بعد از چند بار تلاش و در نهایت، پس از تماس با برادرش عمر موقتا تسلیم میشود و در شب عروسی رندانه به رابطه تن میدهد تا صبح فردا که درمییابیم او نقشهای در سر دارد.
جان آبراهام ستاره فیلمهای اکشن بالیوود در این اثر در نقش متفاوت «جی.پی» معاون کمیسیون عالی هند در پاکستان ظاهر شده است. برخلاف آثاری مثل «مرد کارگر» به کارگردانی دیوید آیر و با بازی جیسون استاتهام، آبراهام قرار نیست در این فیلم به عرصه نبرد برگردد و به طور کامل در نقش یک دیپلمات فرو رفته است. آدمی که مصایب را با یک گروه همراه، چند تماس تلفنی و تدبیرهای زیرکانه حل و فصل میکند و این مهمترین چالش بازیگری او در این اثر است که توانسته از پس آن بربیاید.
از نکات حایز اهمیت در فیلمنامه ریتش شاه، سیر توالی اتفاقات به منظور ساخت یک کشمکش بین دو ملت پاکستان و هند است که حضور شخصیت «تیواری» مامور سازمان اطلاعات پاکستان با بازی شریب هاشمی توامان این روند را توجیه میکند و باعث میشود بر آتش اختلافات بین دو کشور بر سر یک درخواست ساده بازپسگیری هویت و بازگشت به خانه عظما دمیده شود. نخستین دیالوگی که «تیواری» بعد از اطلاع از این موضوع بر زبان میآورد این است که روایت عظما را به فیلمی بالیوودی تشبیه میکند و او را جاسوس هندی مینامد سپس از وزارت داخله پاکستان درخواست میکند تا درخواست او را به تعویق بیندازند تا خودش به قضیه رسیدگی کند.
دوربین بیقرار، بازی پرقدرت
دیمو پوپوف مدیر فیلمبرداری اثر برای «دیپلمات» دوربینی بیقرار و مضطرب را در تمام لحظاتی که عظما در حال صحبت راجع به رنج تحمیلی طاهر بر او است تدارک دیده. هنگامی که طاهر با معاون «جی.پی» ملاقات میکند از آنجا که قرار است معاون دست بالا را داشته باشد، نگاه دوربین به طاهر با اندکی حقارت است.
این تنش و تعقیب و گریز بین عظما و طاهر حتی در ریتم تند خارج شدن ماشینهای کمیسیون عالی هند برای بردن عظما به دادگاه و جابجایی کاروانهای پشتیبانی پلیس بدون هیچ اتلاف وقتی در زمان رسیدن به نقطه مرزی پاسگاه پلیس بعدی و سرعت بالای ماشینهای کمیسیون عالی هند در حرکت به سمت مرز واگا به چشم میخورد و تنها هنگامی این تنش و این سرعت ماشینها آرام و قرار میگیرد که آنها میتوانند از شر طاهر خلاص شوند.
نقطه اوج بازی سعدیه خطیب در نقش عظما در این اثر، پلانی است که دوربین در چشمان او که صورتش به دیوار چسبانده شده زل میزند و چشمان خشک او در یک لحظه از قطره اشکی پر میشود و قطره اشک پایین میغلتد. پلانی که در چشم بر هم زدنی، یک صحنه تجاوز جنسی و رنج و درد تحمیلشده بر عظما را بدون هیچ زیادهگویی و با یک تصویرسازی عمیق روایت میکند. پلانی که حاکی از تبحر کارگردان شیوام نایر، زبردستی فیلمبردار دیمو پوپوف و درک درست تدوینگر کونال والوه از لحظه است.
عظما احمد شخصیت واقعی که «دیپلمات» بر مبنای آن ساخته شده است، در مصاحبه بعد از بازگشت به کشورش هندوستان عملی که طاهر نسبت به او روا داشته «آدمربایی» میداند و یکی از واژههایی که در این اثر به وفور از زبان شخصیتها و به ویژه عظما تکرار میشود، واژه «زبردستی» به معنی اجبار کردن در زبان فارسی است و به همان نسبت، واژه «مرضی» که معنی رضایت و تمایل داشتن در زبان فارسی را دارد اندک بر زبان آورده میشود و میتوان روایت عظما احمد را تلاشی برای جابجایی واژه «مرضی» با «زبردستی» قلمداد کرد تا به آن بسامد بدهد چنانکه میکوشد خودش را از چنگ ربایندگانش برهاند و دوباره کنترل زندگیاش را به دست بیاورد. تلاشی که با ناامید شدن و تا مرز شکست خوردن پیش رفتن همراه است و اینجاست که نوشته ابتدایی «دیپلمات» از زبان مهاتما گاندی حقوقدان، ملیگرا، ضداستعماری، اخلاقشناس سیاسی و رهبر جنبش استقلالطلبی هندیها در تیتراژ اثر معنی پیدا میکند: «اگر به خود بگویم که نمیتوانم کار خاصی بکنم، ممکن است که واقعا نتوانم کاری انجام دهم. برعکس، اگر معتقدم که میتوانم کاری انجام دهم، بدون شک ظرفیت آن را به دست خواهم آورد، حتی اگر در ابتدای کار آن را نداشته باشم.»
فرزاد جمشیددانایی