سریال «سرگذشت ندیمه»؛ تصویری ترسناک از دنیای بدون آزادی

- 10 دقیقه مطالعه
سریال «سرگذشت ندیمه» با اقتباس از رمان مارگارت اتوود، داستانی از آینده‌ای پادآرمانشهری است که انسان‌ها در جهانی تحت حاکمیت دیکتاتوری به بردگی و طبقه‌بندی کشیده می‌شوند.

به گزارش فیلم نت نیوز، آدمی در اطرافش بسیاری دغدغه دارد که تصور می‌کند از دست دادن هر کدام حیاتش را مختل می‌کند اما به واقع اصلی‌ترین داشته‌ای که اگر از دست برود همه چیز از دست می‌رود، هویت او در جهانی بدون آزادی و فضای اختناق‌آور است. سریال «سرگذشت ندیمه» بررسی همین اتفاق است.

سریال «سرگذشت ندیمه» بر اساس رمان معروفی به همین نام اثر مارگارت اتوود نویسنده کانادایی ساخته شده‌ است. تراژدی تلخی که در ژانر پادآرمانشهری ساخته شده تا فضای سرد و دهشتناک داستان در یک دوران خیالی بیشتر بتواند مخاطب را با خود همراه کند. اگر در فیلم‌های آینده‌محور و پادآرمانشهری دیگر، شاهد جدال نوع بشر با زامبی‌ها، ربات‌ها و موجودات فراانسانی هستیم، در سریال «سرگذشت ندیمه» آینده‌ای به تصویر کشیده می‌شود که انسان در مقابل انسان قرار دارد. گویی نیمه خیر و شر آدمی در تضاد با هم، جامعه‌ای را ساخته که از همان ابتدا محکوم به نابودی است و نشان می‌دهد فرقه‌گرایی و تعصبات مختلف در نهایت جهانی رو به نابودی می‌سازد.

سریال سرگذشت ندیمه

در دنیایی که آلودگی‌های زیست‌محیطی و افزایش بیماری‌های آمیزشی منجر به کاهش جمعیت و اصولاً باروری شده است، حکومت تمامیت‌خواه گیلیاد با کودتا علیه دولت «ایالات متحده»، پس از جنگ داخلی، قدرت می‌گیرد. این رهبران دیکتاتور جامعه را به سمت نظمی جدید، نظامی و سلسله‌مراتبی می‌برند که موجب شکل‌گیری طبقات جدید شده است و با اعدام همه مخالفان، حکومتی تشکیل می‌دهند که در آن زنان از حق مالکیت، حفظ پول، مطالعه و بسیاری از حقوق خود منع شده‌اند.

فرقهٔ سیاسی-مذهبی محافظه‌کار و بنیادگرای «پسران یعقوب» که قدرت را در دست دارد، با استناد به تفسیری افراطی از کتاب مقدس، زنانی را که توانایی باروری دارند به بردگی گرفته‌ است. این گروه که ندیمه نام گرفته‌اند، به خانه فرماندهان فرستاده می‌شوند؛ جایی که در مراسمی آیینی، در حضور همسر فرمانده، عملاً به آن‌ها تعرض می‌شود و به‌عنوان زاینده مورد سوءاستفاده قرار می‌گیرند. در این سرزمین، آدم‌ها بر اساس نوع پوشش و رنگ لباس طبقه‌بندی می‌شوند. دانایی، مطالعه و هر نوع مخالفت با این شیوه زندگی، مجازات مرگ را در پی دارد. سوختن هر کتابی از هر جای جهان، رسم اصلی این سرزمین است؛ چیزی که احتمالاً تصورش برای انسان امروز بسیار سخت است. سریال «سرگذشت ندیمه» بر این نکته تأکید دارد که چندان دور از ذهن نیست که همین جهان امروز، حتی در آزادترین کشورها به این فاجعه دچار شود.

سریال «سرگذشت ندیمه» از دریچه نگاه یکی از این ندیمه‌ها روایت می‌شود که در هنگام فرار از گیلیاد دستگیر و به بردگی گرفته می‌شود. در فلاش‌بک‌ها و یادآوری‌های او از زندگی گذشته‌اش، عشق و هنر و فرهنگ و خانواده را می‌بینیم که در نماهایی آفتابی و گرم دیده می‌شود و در مقابل، آنچه بر سرش می‌آید، در فضایی تاریک و سیاه نمایش داده می‌شود.

این خلاصه‌ای از داستان بود تا بدانیم در این سریال با چه داستانی روبرو هستیم، اما آنچه شاید از خود روایت اهمیت بیشتری پیدا می‌کند، اقتباس هوشمندانه‌ای است که می‌تواند به عنوان الگویی در روایت، بازسازی، فضا‌سازی و توجه به لایه‌های زیرین متن مورد توجه قرار گیرد. «سرگذشت ندیمه» در ایجاد فضایی که با روح مخاطب بازی می‌کند بسیار موفق عمل کرده است. فضایی که هر آدمی در هر گوشه جهان می‌تواند آن فضای ترسناک و تلخ را درک کند.

سریال دو نوع ارائه مختلف دارد. یکی یادآوری آنچه روزگاری در همین زمین رخ داده است؛ همانند دوران آپارتاید که طبقه‌بندی آدم‌ها به سیاه و سفید، حقوق انسانی بسیاری را از مردمی به خاطر رنگ پوستشان دریغ کرد. یا جنگ جهانی دوم که حضور هیتلر در عرصه جنگ باعث شد بخشی از جهان به واسطه دین و تفکرشان ناچار به دشواری زندگی در اردوگاه‌های کار اجباری شوند. ارائه دوم اثر بیشتر یک هشدار است، درباره اینکه این اتفاق می‌تواند مجدداً و در هر زمانی و در هر جای جهان اتفاق بیفتد و باز ممکن است عده‌ای به واسطه قدرت‌طلبی، یک جامعه مدرن را به دوران انسان‌های نخستین بازگردانند.

«سرگذشت ندیمه» لایه‌ای متفاوت دیگر نیز دارد: اینکه صاحبان قدرت با هر سلیقه و دیدگاهی خود به آنچه می‌گویند اعتقادی ندارند. همان جامعه آرمانی طبقه‌بندی‌شده، بخش‌های پنهان و تاریکی دارد که باز توسط همان فرماندهان مورد استفاده است اما برای مردم عادی ممنوع است. همین فضا و همان میل انسان به تغییر و آرامش است که در دل همین جامعه دیکتاتوری خشن، همانند همه دوره‌های تاریخی، گروه‌های مخالفی همانند مقاومت و ارتش آزادی‌بخش در جنگ جهانی دوم پدید می‌آیند. این امر مخاطب را در طی سریال دچار تعلیقی اساسی در خصوص ماهیت برخی شخصیت‌ها می‌کند؛ تا جایی که مخاطب در این گیرو‌دار ذهنی باقی می‌ماند.

سریال سرگذشت ندیمه

دیالوگ اصلی فیلم که شاید عصاره تمام داستان باشد، توسط فرمانده مطرح می‌شود که اصولاً به جز تولیدمثل و زایش فرزند، چه چیزی مگر در زندگی ارزش زنده ماندن دارد؟ و نجوای درونی ندیمه این است: «عشق».

«سرگذشت ندیمه» در نشانه‌ها و نمادها نیز سریالی موفق است. در طبقه‌بندی آن جامعه، زنان ندیمه لباس‌های قرمز با کلاه‌های بزرگ سفید بر سر دارند و در مقابل، زنان فرماندهان لباس آبی که در تضاد میان باروری و ناباروری است. یا رجعت به گذشته به گونه‌ای که آینده بدل به شهری شبیه قرن نوزدهم میلادی شده است. رنگ و نورپردازی داستان در فضایی ابری، سرد و با رنگ‌های خاکستری و آبی کدر روایت می‌شود تا این افسردگی درونی آدم‌ها بهتر به مخاطب نمایانده شود.

در خود سریال، لحظات ماندگار فارغ از دیالوگ‌ها بسیار است. نمونه‌اش جایی که خون پاشیده‌شده از اعدام‌ها بر دیوارهای شهر توسط ندیمه‌ها پاک می‌شود تا در ظاهر همه چیز عالی قلمداد شود. یا دیدار سران یک کشور دیگر با فرمانده گیلیاد که تلاش می‌کند با دروغ، مردم را راضی از اتفاقات و آن برده‌داری مدرن نشان دهد.

سریال سرگذشت ندیمه

جون با بازی الیزابت ماس، جلوه‌ای ویژه در مجموعه دارد و داستان به واسطه همراهی با او تعریف و مخاطب با جهان او آشنا می‌شود. ایده داستان به‌خوبی تقسیم شده است؛ هرچند ۱۰ قسمت نخست به‌دلیل معرفی فضا و داستان، بیشتر برای مخاطبان مورد توجه بوده و ریتم کلی در دو فصل بعدی اندکی آرام‌تر و مجدداً در ادامه تا فصل پایانی اوج می‌گیرد.

«سرگذشت ندیمه» از جمله سریال‌هایی است که برای فصل اول و ۱۰ قسمت ساخته شد و پس از استقبالی که از آن شد ادامه پیدا کرد. «سرگذشت ندیمه» برای مخاطب امروز سریال‌ها بی‌تردید اثری قابل توجه است که بی آنکه در دام شعارزدگی بیفتد یا سمت و سویی یک‌سویه‌نگرانه پیدا کند، خود انسان و باورهایش را مورد هدف قرار داده است.

نوید جعفری

برچسب‌ها: سرگذشت ندیمه
نظرات

۱ دیدگاه. دیدگاه تازه ای بنویسید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
شما برای ادامه باید با شرایط موافقت کنید

پربازدیدها