سینمای عزیز ما، سینمای خسته و زخمی ما

سلام ای کهنه عشق من…

- 1 دقیقه مطالعه

حتی اگر کسی نداند چرا بیست‌ویکم شهریور را بی هیچ مناسبتی به عنوان روز ملی سینما نام‌گذاری کرده‌اند، باز این بهانه خوبی است برای یاد کردن از معبد خاطرات‌مان، از سالن‌های تاریکی که بارها همه ما را به روزگاری دیگر برده است. نمی‌دانم اولین فیلمی که در سینما دیدید چه نام داشت، اما می‌دانم که آن حس غریب، آن هیجان مبهم را هرگز از یاد نبرده‌اید. امکان ندارد عاشق سینما باشی و آن لحظات را از یاد ببری؛ جایی که خیره به پرده نقره‌ای، همه وجودت را سپردی به پرده بزرگی که فرسنگ‌ها از زمین و زمان دورت کرد. چه غم‌هایی که برای قهرمانان تنها مانده فیلم نخوردیم، چه اشک‌هایی که مخفیانه نریختیم و چه قهقهه‌هایی که از ته دل سر ندادیم.

سینمای ایران حالا صد و بیست‌ودو ساله شده است. یک مسیر سخت و صعب و پر از سنگلاخ را پشت سر گذاشته تا به این نقطه رسیده است؛ به جایی که اگرچه حالش خوش نیست، زخم‌هایش عمیق و نفس‌هایش سنگین است، اما به هر حال میراث ارزشمند گذشتگان برای ماست، چراغی که خیلی‌ها با همه جان و وجودشان آن را برافروختند و در فراز و نشیب‌های مختلف روشن نگه داشتند. دود این چراغ را خیلی‌ها خورده‌اند؛ از آنهایی که برای اولین بار سالن‌های سینما را در ایران راه انداختند و مردم را با این شعبده به وجد آوردند تا کارگردانان و نویسندگان بزرگ و البته آرتیست‌هایی که مردم دوست‌شان داشتند. تصویر درخشان امثال فردین، ملک‌مطیعی و بهروز وثوقی در روزگار دورتر و اسطوره‌هایی مثل انتظامی، کشاورز، مشایخی، نصیریان و بسیاری دیگر از مردان و زنان هنرمند در سال‌های نزدیک‌تر، هرگز از ذهن عاشقان سینما پاک نخواهد شد. ما همچنان مست جادوی این کهنه عشقیم…

برچسب‌ها: تیتر یک
نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
شما برای ادامه باید با شرایط موافقت کنید

پربازدیدها