سینما و تاثیر آن بر سلامت روان تماشاگران
به گزارش فیلمنت نیوز، سینما بهعنوان یکی از تاثیرگذارترین رسانههای قرن بیستم و بیستویکم، نهتنها ابزاری برای سرگرمی و هنر بلکه نیرویی برای شکلدهی به ادراکات اجتماعی و فردی از موضوعات پیچیدهای چون سلامت روان است. سینما هنر هفتم دنیاست که هنوز بعد از آن هنری بهصورت رسمی به میدان نیامده است چراکه از دل سینما نکات متعددی تراوش میکند. از زمان پیدایش فیلمهای صامت تا بلاکباسترهای مدرن و پرزرق و برق امروزی، سینما با روایتهای خود توانسته احساسات، باورها و رفتارهای مخاطبان را تحت تاثیر قرار دهد، اما این تاثیر دوسویه است: از یک سو، فیلمها میتوانند آگاهیبخشی کنند، استیگما را کاهش دهند و حتی بهعنوان ابزار درمانی عمل کنند و از سوی دیگر، ممکن است با ارائه تصاویر نادرست یا کلیشهای از بیماریهای روانی، به تشدید پیشداوریها و سوتفاهمها دامن بزنند.
تاریخچه سینما و سلامت روان
از همان آغاز صنعت سینما، بیماریهای روانی موضوعی جذاب برای فیلمسازان بودهاند. در دوران صامت، فیلمهایی مانند «اتاقک دکتر کالیگاری» (The Cabinet of Dr. Caligari, 1920) از آلمان با استفاده از اکسپرسیونیسم، ذهن آشوبزده شخصیتها را به تصویر کشیدند و سلامت روان را بهعنوان یک موضوع تراژیک و مرموز معرفی کردند. در دهههای بعد، هالیوود با فیلمهایی چون «پرواز بر فراز آشیانه فاخته» (One Flew Over the Cuckoo’s Nest, 1975) به نقد سیستمهای درمانی روانی پرداخت و توجه عمومی را به سواستفادههای احتمالی در بیمارستانهای روانی جلب کرد و این راه در آثاری چون دوازده میمون (Twelve Monkeys) هم ادامه یافت. این فیلمها، اگرچه گاه با اغراق همراه بودند به افزایش گفتوگوهای اجتماعی درباره سلامت روان کمک کردند.
با این حال، تاریخچه سینما پر از نمونههایی است که بیماریهای روانی را بهصورت کلیشهای یا تحریفشده نشان دادهاند. در دهههای ۱۹۴۰ و ۱۹۵۰، شخصیتهای مبتلا به اختلالات روانی اغلب بهعنوان افراد خطرناک یا غیرقابلکنترل به تصویر کشیده میشدند، مانند فیلم «روانی» (Psycho, 1960) شاهکار آلفرد هیچکاک. این تصاویر، هرچند از نظر هنری تاثیرگذار بودند، به ایجاد ترس و دوری از افراد مبتلا به بیماریهای روانی در جامعه دامن زدند. مطالعهای از دانشگاه جانز هاپکینز در سال ۲۰۱۸ نشان داد که تصاویر منفی در فیلمهای قرن بیستم تاثیر قابلتوجهی بر ادراک عمومی از بیماریهای روانی داشتهاند
سینما، زمانی که با حساسیت و دقت به موضوعات سلامت روان میپردازد، میتواند ابزاری قدرتمند برای آگاهیبخشی و کاهش استیگما باشد. فیلمهایی مانند ذهن زیبا (A Beautiful Mind, 2001) که زندگی جان نش، ریاضیدان مبتلا به اسکیزوفرنی را به تصویر میکشد با نمایش چالشها و پیروزیهای او، به مخاطبان کمک کردند تا این بیماری را بهصورت انسانیتر درک کنند. بهطور مشابه، پدر (The Father, 2020) با تمرکز بر زندگی شخصیتهایی با اختلال دوقطبی و افسردگی، تصویری امیدوارکننده و چندبعدی ارائه داد که به کاهش پیشداوریها در بین مردم کمک کرد. این فیلمها نشان میدهند که افراد مبتلابه بیماریهای روانی میتوانند زندگی پرباری داشته باشند و بخشی از جامعه باشند.
علاوه بر آگاهیبخشی، سینما میتواند بهعنوان یک ابزار درمانی مورد استفاده قرار گیرد. مفهوم «سینما درمانی» در علم رواندرمانی بهعنوان روشی برای کمک به بیماران در شناخت و مدیریت احساساتشان رواج یافته است. برای مثال، انیمیشن درون و بیرون (Inside Out ,2015) که احساسات را بهصورت شخصیتهای کارتونی نشان میدهد، به کودکان و بزرگسالان کمک میکند تا احساسات پیچیدهای مانند غم، شادی یا خشم را بهتر درک کنند و تماشای آن از چندین جلسه تراپی، بهتر جواب میدهد. مطالعهای در سال ۲۰۲۲ در Journal of Clinical Psychology نشان داد که تماشای فیلمهای خاص میتواند به کاهش علائم اضطراب و افسردگی کمک کند، بهویژه زمانی که با جلسات درمانی همراه باشد.. همچنین، در مقالهای که موسسه مطالعات سرگرمی SAE Institute USA منتشر ساخته، اعلام شده است که تماشای فیلمهای کمدی یا درامهای عاطفی میتواند سطح کورتیزول (هورمون استرس) را کاهش دهد و حس همدلی و ارتباط اجتماعی را تقویت کند.
با وجود پتانسیلهای مثبت، سینما گاهی با ارائه تصاویر نادرست از بیماریهای روانی به سلامت روان جامعه آسیب میرساند. فیلمهایی مانند Split (2016) که اختلال هویت تجزیهای (DID) را بهصورت خشونتآمیز و ترسناک به تصویر کشید، باعث شدند که این بیماری به اشتباه با خطرناکی مرتبط شود. یک تحقیق از دانشگاه جنوب کالیفرنیا در سال ۲۰۲۳ نشان داد که بیش از ۶۰ درصد فیلمهای پرفروش هالیوود که به بیماریهای روانی میپردازند، آنها را بهصورت کلیشهای یا غیرواقعی نشان میدهند. این تصاویر میتوانند باعث شوند که افراد مبتلا به بیماریهای روانی از سوی جامعه طرد شوند یا از کمکجویی خودداری کنند، زیرا از برچسبهایی مانند شخص «دیوانه» میترسند.
یکی دیگر از مشکلات، نمایش غیرواقعی روشهای درمانی است. فیلمهایی مانند گمشده (Changeling) یا حتی جزیره شاتر (Shutter Island, 2010) درمانهایی مانند الکتروشوک (ECT) یا بستری شدن در بیمارستانهای روانی را بهصورت ترسناک و غیرانسانی نشان دادهاند. در حالی که ECT یک روش درمانی معتبر برای افسردگی شدید است،
تاثیرات فرهنگی در ایران
در سینمای ایران، موضوع سلامت روان کمتر بهصورت مستقیم مورد توجه قرار گرفته، اما فیلمهایی مانند خواب سفید، متری شیش و نیم (۲۰۱۸)، رویا، بدون تاریخ، بدون امضا (۲۰۱۷) بهطور غیرمستقیم به مسائل روانی مانند افسردگی، شیزوفرنی، اعتیاد و فشارهای اجتماعی پرداختهاند. این فیلمها، با نمایش واقعیتهای تلخ زندگی، میتوانند به مخاطبان کمک کنند تا با مسائل روانی خود یا دیگران همدلی کنند. با این حال، سینمای ایران گاهی در دام کلیشهها نیز میافتد برای مثال، شخصیتهای مبتلابه بیماریهای روانی در برخی فیلمها بهعنوان افراد منزوی یا غیرقابلفهم نشان داده میشوند که این امر میتواند به استیگما دامن بزند.
فیلمسازان، بهعنوان خالقان روایتهای بصری، مسئولیت سنگینی در قبال تاثیر آثارشان بر سلامت روان جامعه دارند. تصاویر نادرست میتوانند بهطور غیرمستقیم باعث کاهش اعتماد به سیستمهای درمانی، افزایش استرس و حتی تشدید مشکلات روانی شوند. از سوی دیگر، فیلمهایی که با همکاری متخصصان سلامت روان ساخته میشوند، میتوانند تاثیرات مثبت عمیقی داشته باشند برای مثال فیلم «تکنواز» (The Soloist ,2009) که داستان دوستی یک روزنامهنگار با یک نوازنده بیخانمان مبتلا به اسکیزوفرنی را روایت میکند، با نمایش جنبههای انسانی این بیماری به افزایش همدلی کمک کرد.
یکی از چالشهای اصلی در سینمای معاصر، تعادل بین جذابیت تجاری و مسئولیت اجتماعی است. فیلمهایی که به بیماریهای روانی میپردازند، اغلب برای جلب توجه مخاطب به عناصر دراماتیک یا ترسناک تکیه میکنند که این امر میتواند به تحریف واقعیت منجر شود. علاوه بر این، تنوع فرهنگی در نمایش بیماریهای روانی نیز یک چالش است. در حالی که سینمای هالیوود به این موضوع پرداخته، سینماهای غیرغربی از جمله ایران، هنوز در ابتدای راه هستند برای مثال، در سینمای کره جنوبی، فیلمهایی مانند «آفتاب پنهان» (Secret Sunshine) به مسائل روانی پرداختهاند، اما این آثار هنوز در مقایسه با تولیدات هالیوود محدود هستند.
سینما، با توانایی منحصربهفرد خود در روایت داستانهای انسانی، پتانسیل آن را دارد که بهعنوان یک ابزار قدرتمند برای آموزش، درمان و کاهش استیگما در حوزه سلامت روان عمل کند. فیلمهایی که با دقت و حساسیت به این موضوع میپردازند، میتوانند دیدگاههای عمومی را تغییر دهند و به افراد کمک کنند تا با مسائل روانی خود یا دیگران کنار بیایند. با این حال، تصاویر نادرست و کلیشهای میتوانند اثرات مخربی داشته باشند. برای تحقق پتانسیل کامل سینما، فیلمسازان باید با متخصصان سلامت روان همکاری کنند، از تحریف واقعیت اجتناب کنند و به تنوع فرهنگی در روایتهایشان توجه نشان دهند. در ایران، جایی که سلامت روان هنوز بهعنوان یک موضوع حساس تلقی میشود، سینما میتواند با تولید آثاری مسئولانه و همدلانه به تغییر نگرشها و تقویت گفتوگوهای اجتماعی کمک کند. آینده این رسانه در گرو تعهد آن به مسئولیت اجتماعی و تواناییاش در ایجاد توازن بین هنر و حقیقت است.
آرش پارساپور