به مناسبت روز کارگر
سینمای ایران و تلاش برای خلق تصویری باورپذیر از طبقه کارگر
به گزارش فیلم نت نیوز، ژانر ملودرام به عنوان یکی از محبوب ترین ژانرهای سینمایی در بین مخاطبان سینمای ایران، حجم زیادی از تولیدات آن در چهار دهه اخیر را تشکیل داده است. به ویژه در دهه شصت که دوران اوج رونق و شکوفایی ملودرامهای جامعه محور بوده و بخش مهمی از پربینندهترین آثار آن سالها را به خود اختصاص داده است. قهرمانهای بسیاری از این آثار به طبقات پایین جامعه تعلق داشته و فیلمسازها روی ویژگیهای طبقه یاد شده مانور زیادی دادهاند. به ویژه طبقه کارگر که محبوبیت زیادی بین سینماگران داشته و آن را به یک زیرشاخه از ملودرامهای اجتماعی تبدیل کردند. حال در آستانه روز جهانی کارگر، نگاهی به تعدادی از شاخصترین ملودرامهای کارگری سینمای ایران میاندازیم.
آبادانیها
سینمای ایتالیا که پس از جنگ دوم جهانی و تحت تاثیر نئورئالیسم به تولید آثاری درخشان همچون: دزد و دوچرخه ساخته ویتوریو دسیکا دست زد، طرفداران زیادی هم در سینمای ایران دارد. کیانوش عیاری یکی از شاخصترین آنها است که ابتدای دهه هفتاد آبادانیها را با نگاهی به دزد و دوچرخه ساخت. فیلمی درباره مرد میانسال جنگزدهای که در کنار کارمندی با پیکان قدیمیاش مسافرکشی نیز میکند؛ او با دزدیده شدن اتومبیل در مخمصهای بزرگ گرفتار میشود. فیلمنامهای استاندارد در کنار کارگردانی خطکشی شده عیاری که کاملا تحت تاثیر سینمای ایتالیای دهه پنجاه میلادی بوده، آبادانیها را به یکی از بهترین ملودرامهای اجتماعی سینمای ایران با محوریت طبقه زیر سطح متوسط تبدیل کرده که البته یک سعید پورصمیمی در نقش اصلی و یک حسن رضایی درخشان به عنوان نقش مکمل دارد.
روسری آبی
رخشان بنی اعتماد به عنوان یکی از مهمترین فیلمسازان زن تاریخ سینمای ایران، علاقه زیادی به تصویر کشیدن طبقه کارگر در آثارش دارد. روسری آبی بدون شک یکی از مهمترین آنها است که نوبر کردانی شخصیت محوریاش، کارگر مزرعه کارخانه ربسازی اطراف تهران است. فصل حضور صاحب کارخانه با بازی به یادماندنی عزتالله انتظامی در محله کارگرنشین نوبر، درخشان و تاثیرگذار از کاردرآمده و تماشاگر خود را کاملا تحت تاثیر قرار میدهد. بنی اعتماد در پرداخت نوبر نیز وجوهی همچون: عزتنفس و غرور را قرار داده تا جذابتر به نظر رسیده و به باور تماشاگران فیلم بنشیند. اتفاقی که با توجه به بازی فوقالعاده فاطمه معتمدآریا در این نقش، تمام و کمال رخ داده است.
یک بار برای همیشه
سیروس الوند به شهادت کارنامه فیلمسازیاش، علاقه بسیار به ساخت ملودرام داشته و یک بار برای همیشه بدون تردید بهترین فیلم کارنامه سینمایی او به حساب میآید. قصه نقاش ساختمان اهل جنوب که خسته از زندگی در شهری غریب و برای رسیدن به آرزوهای نه چندان بزرگ خود قصد سفر به ژاپن برای کارگری دارد. همسر جواناش تنها بند اتصال او به کشور است که البته قصد طلاقاش را دارد. بارداری زن، نقطه عطف فیلمنامه فیلم به حساب میآید که نیمه دوم آن را تحت تاثیر خود قرار داده و مسیر تازهای را برایش رقم میزند. یک بار برای همیشه فیلم تلخ و گزندهای است که پایان امیدوارکنندهای داشته هر چند که هپیاند به حساب نمیآید. زوج معتمدآریا و شکیبایی را میتوان دیگر نقطه قوت فیلم به حساب آورد که همچنان آن را سرپا نگه داشته است.
زیر پوست شهر
در نیمه دوم دهه هفتاد و با پوستاندازی سینمای ایران، ملودرامها رنگ و بوی سیاسی بیشتری به خود گرفته و قشر جوانتر سینمارو را به سمت خود کشاندند. زیر پوست شهر ساخته رخشان بنیاعتماد یکی از شاخصترین آنها است که شخصیت مرکزیاش طوبا کارگر قدیمی یک کارخانه است. از آن دسته شخصیتهایی که مماس با جامعه خود بوده و به همین خاطر هم به باور تماشاگران خود مینشیند. تلخی حاکم بر فیلم هم از جنس سیاهنمایی نبوده و از دل طبقه فرودست جامعه بیرون میآید؛ از پسرهای طوبا تا دختر کتک خورده همسایه که از خانه فرار میکند. بخش مهمی از بار فیلم را گلاب آدینه به دوش میکشد که شاه نقشاش را در این فیلم ایفا کرده و تصویری ماندگار از یک مادر ایرانی از طبقه کارگر را به یادگار میگذارد.
آقا یوسف
دکتر علی رفیعی به عنوان یکی از مشهورترین کارگردانهای حوزه تئاتر، در دومین ساخته سینمایی خود سراغ مرد میانسالی رفته که پس از بازنشستگی و برای تامین هزینههای خود و دخترش، نظافت ساختمان را انجام میدهد. فیلمی تلخ که با تکیه بر قهرمان خود پیش رفته و تصویری غمانگیز از مردی را ارائه میدهد که دخل و خرجاش یکسان نبوده و حال دور از چشم دختر جوان خود به اجبار مشغول به کاری سخت و طاقتفرسا است. مهدی هاشمی ستاره بیچون و چرای آقا یوسف است که به خوبی با نقش جفت و جور شده و تماشاگر را به همذاتپنداری با خود وادار میکند.
اینجا بدون من
یکی از معدود اقتباسهای ادبی موفق سینمای ایران براساس نمایشنامه باغ وحش شیشهای اثر تنسی ویلیامز که قصه آن حول محور خانوادهای سه نفره از طبقه کارگر میچرخد. مادری میانسال با آرزوهای دور و دراز برای دختر معلول خود و پسر جوانی که از سر ناچاری به کار در همان کارخانه مشغول است. بهرام توکلی در این فیلم تا حدود زیادی به فضای نمایشنامه نزدیک شده و از طبقه کارگر بودن خانواده به عنوان عنصری کلیدی در پیشبرد داستان سود جسته است. مربع معتمدآریا، صابر ابر، نگار جواهریان و پارسا پیروزفر به عنوان بازیگران اینجا بدون من، یکی از نقاط قوت آن به حساب میآید.
چهارشنبه ۱۹ اردیبهشت
وحید جلیلوند در نخستین ساخته سینمایی خود، سوژه عجیب و خاصی را انتخاب کرده و شخصیتهای اصلی خود را از دل جامعه و طبقات فرودست برگزیده است. قصه جلال آشتیانی که برای بخشش سی میلیون تومان از دارایی خود در روزنامه آگهی میدهد و این آگهی، حجم زیادی از مردم را به محل کار جلال میکشاند. یک ملودرام تلخ اجتماعی به شدت تلخ و گزنده که فرازوفرودهای زیادی داشته اما تا آخر تماشاگر را با خود همراه میکند. حضور امیر آقایی و نیکی کریمی در نقشهای اصلی، به غنای فیلم کمک زیادی کرده و کیفیت آن را بالا برده است.
محمد جلیلوند