به گزارش فیلمنت نیوز به نقل از سایت راجر ایبرت، «شرلی» اثر جان ریدلی، داستان شرلی چیشولم (با بازی رجینا کینگ) را روایت میکند که اولین زن سیاهپوست انتخاب شده در کنگره آمریکا و نخستین بانویی بود که برای کسب نامزدی ریاستجمهوری در جریان مبارزات انتخاباتی سال ۱۹۷۲ از حزب دموکرات به میدان آمد.
فیلم «شرلی» با بیانی دلنشین و قدرتمند، چگونگی مقابله شرلی با سختیها و موانع ناشی از تبعیض نژادی و جنسیتی در طول دوران تلاشهای انتخاباتیاش را نشان میدهد و به اراده و جسارت او در پیشگام بودن و ایفای نقش به عنوان یک نماد امید در عرصه سیاست ادای احترام میکند، اما، همانند فیلم «راستین» در سال پیش، ضعف بزرگ فرمول نتفلیکس با «شرلی» دوباره آشکار میشود: یک داستانپردازی بیروح و سادهلوحانه.
«شرلی» با ورود چیشولم به کنگره و یک عکس گروهی که روی پلههای کاپیتول گرفته شده است، آغاز میشود. قامت سرافراز او در میان همتایان مرد سفیدپوستش برجسته است و وقتی نظرات زننده به سمتش پرتاب میشود، او با احترامی غرورمندانه و رفتاری شکست ناپذیر پاسخ میدهد. بلافاصله، فیلم «شرلی» به ما نشان میدهد که شخصیت اصلی داستانش لرزنده نیست.
فیلم به زودی به آغاز رقابتهای ریاستجمهوری شرلی کشیده میشود و این بخش، محور اصلی داستان را شکل میدهد. شرلی با دقت برنامهریزی میکند و تیم خود را گرد هم میآورد: همسرش کانراد (با بازی مایکل چری)، مشاورانش وسلی مکدونالد هولدر (بازیگر لنس ردیک) و آرتور هاردویک جونیور (بازیگر ترنس هاوارد) و یک دانشجوی حقوق جوان و با چشمانی پر از امید، رابرت گاتلیب (با بازی لوکاس هجز) که به خوبی میتواند احساسات نسل جوان را درک کند. آنها با همکاری یکدیگر، به خوبی میدانند که چرا شرلی یک چهره خارج از محافل معمول در این رقابت است. علاوه بر موانع نژادی و جنسیتی، شرلی نسبت به رقبا، تجربه کمتری در عرصه سیاسی دارد و تنها یک دوره پیش از اینکه کاندیدای ریاستجمهوری شود، به عنوان نماینده کنگره خدمت کرده است.
شرلی به خوبی مردم را درک میکند و با این باور که سیاست به شهروندان تعلق دارد، پیش میرفت. به نظر میرسد که او هیچگاه از قوانین بزدلی پیروی نمیکند و حتی یک بار به گاتلیب میگوید که تواضع در واقع میتواند نوعی غرور باشد.
فیلم «شرلی» گرچه ستایش بیاندازهای از شخصیت اصلیاش میکند، اما بیشتر شبیه به یک درس تاریخی است که تنها از روی یادداشتهای مختصر روی یک جدول زمانی پیش میرود تا اینکه زمان واقعی خود را به خود آن زن اختصاص دهد.
فیلم «شرلی» خود را یک پرونده سیاسی هیجانانگیز و پر انرژی میداند، اما به دلیل کمبود توجه به جزئیات، نمیتواند فراتر از یک خلاصه تاریخی باشد. بیش از حد تک بعدی و فاقد ظرافت و احساسات عمیق است و به جای آن، به نکات کلیدی سطحی و احساسات اجباری روی میآورد. آشنایی ما با شرلی تنها با ارادهاش و فهرستی از دستاوردهایش شکل میگیرد. تقریبا انگیزه بیشتری نسبت به آنچه صفحه ویکیپدیا او میتوانست ارائه دهد، ندارد و این برخورد سرسری و عجولانه با یک قهرمان آمریکایی، واقعا حس تأسف به همراه دارد.
فیلم «شرلی» نمیتواند حتی با استعداد فوقالعاده بازیگران مورد علاقهاش نیز نجات یابد، چراکه فیلمنامه به اتفاقات بیشتر از شخصیتها اهمیت میدهد و نمیتواند دریابد که شخصیتها هستند که داستان را دلنشین و ارزشمند میکنند. شرلی به عنوان یک شخصیت، در فیلم خود به نظر میرسد همچون پیشنویسی ناتمام، که تنها سرفصلهای اخبار در آن مورد توجه قرار گرفتهاند. فیلم سعی میکند با اشاره به خواهر ناراضی و شوهر دلخور شرلی، عمقهای پیچیده بسازد، اما حتی در این لحظات صمیمی (که اغلب بررسی نشده باقی میمانند)، دیالوگها به شکل دردناکی مصنوعی به نظر میرسند. تصمیم سختگیرانه فیلمنامه برای معرفی چیشولم به عنوان یک نماد، به بهای نداشتن تصویرسازی کامل و عمیق تمام میشود. امید و آرزوی نفوذناپذیر او در جلوی صحنه قرار دارد، اما حتی با تلاشهای کینگ، طعنههای پیوسته و چهرهای سفت و سخت باعث میشود که شخصیت شرلی بیروح و تکبعدی به نظر برسد و در نتیجه، فیلم نیز همینطور.
شرلی به گونهای نوشته نشده است که یک انسان کامل باشد پس سرمایهگذاری عاطفی ما یک خلأ بزرگ دارد. رجینا کینگ بینظیر است، با شور و شوق طوفانی، کلمات چیشولم را با قدرتی که از عمق روحش میآید، به زبان میآورد اما به طور ناراحتکنندهای، نمایش عاطفی و تعهد او که دستاوردها و شخصیت را با یکدیگر ادغام میکند، توسط فیلم نادیده گرفته شده است.
مترجم: مهشید محمدی مرام
فیلم «شرلی» را در فیلم نت از اینجا ببینید.