وس اندرسون کارگردان فیلم:
«طرح فنیقی» را دو بار ببینید/ این خشونت باستر کیتونی است!
به گزارش فیلمنتنیوز، «طرح فنیقی» (The Phoenician Scheme)، جدیدترین ساخته وس اندرسون، کمی با سینمایی که از او میشناسیم متفاوت است. این فیلم، با حفظ تمامی عناصر بصری و روایی آشنای اندرسون، گامی فراتر گذاشته و با وجود رنگهای خاص و دیالوگهای طنزآمیز، جنبههای اکشن و هیجانی را به شکلی گلدرشت به نمایش میگذارد. «طرح فنیقی» با صحنههای انفجار، تعقیبوگریز با جتهای جنگنده و لحظههای پرتعلیق، مخاطب آشنا با سینمای اندرسون را غافلگیر میکند. این تغییر لحن به گفته خود اندرسون در حین نگارش فیلمنامه شکل گرفته است. نام این فیلم از منطقه باستانی فینقیه گرفته شده است.
داستان «طرح فنیقی» حول محور کاراکتری بهنام ژا-ژا کوردا (با بازی بنیسیو دل تورو)، یک سرمایهدار اروپایی قدرتمند با گذشتهای مشکوک میچرخد. او با استفاده از روشهای تجاری غیرمتعارف، امپراتوری مالی عظیمی را بنا نهاده است. فیلم با صحنهای مهیج آغاز میشود که کوردا به سختی از یک سوقصد جان سالم به در میبرد. پس از این حادثه او تصمیم میگیرد از میان ۱۰ فرزند خود، تنها دخترش لیزل (با بازی میا تریپلتون) را به عنوان جانشین خود معرفی کند. تقابل مداوم کوردا با مرگ و تلاش برای حفظ امپراتوری مالی، محور اصلی روایت فیلم را تشکیل میدهد و مخاطب را در طول فیلم درگیر نگه میدارد.
«طرح فنیقی» نیز همچون سایر آثار اندرسون، میزبان مجموعهای از ستارگان سینماست که برخی از آنها پیش از این نیز در فیلمهای او حضور داشته و برخی دیگر برای اولین بار به دنیای اندرسون قدم گذاشتهاند. در راس این گروه، بنیسیو دل تورو در نقش اصلی حضوری کاریزماتیک و بهیادماندنی دارد. علاوه بر میا تریپلتون در نقش لیزل، مایکل سرا در نقش بیورن، کارشناس حشرهشناس نیز به فیلم طنزی خاص میبخشد. تازه در «طرح فنیقی» شاهد بازگشت چهرههای آشنایی همچون جفری رایت، اسکارلت جوهانسون، بندیکت کامبربچ، برایان کرانستون و تام هنکس نیز هستیم.
خبرنگار هالیوود ریپورتر به تازگی با او در مورد «طرح فنیقی» مصاحبه کرده و در لید مطلبش نوشته است: مصاحبه با وس اندرسون بیشباهت به تماشای یکی از فیلمهایش نیست. سریع پیش میرود. حاوی نکات فرعی سرگرمکننده است. محتوای عمیق دارد و با جزییاتی آمیخته شده که اغلب پس از پایان مصاحبه (مثل بعد از خروج از سینما) آدم متوجه منظورش میشود! با هم بخشهایی از این مصاحبه جذاب را بخوانیم.
* داستان «طرح فنیقی» از کجا آمد؟
– ایدهای داشتم که در کن هنگام نمایش «گزارش فرانسوی» با بنیسیو مطرح کردم و با هم درباره کلیات داستان صحبت کردیم. راستش هنور نمیدانستم که دقیقا چیست، اما تصویر بنیسیو را در نقش یک سرمایهدار اروپایی، مانند شخصیتی در فیلمهای آنتونیونی در ذهن داشتم. فقط میتوانستم او را با عینک آفتابیاش در آن نقش ببینم. الهامبخش اصلی این ایده، علاوه بر تعدادی از بازرگانان واقعی اروپایی که میشناختم، پدر همسرم [فؤاد معلوف] بود. او لبنانی و تاجر کاریزماتیکی بود و یک شخصیت شگفتانگیز داشت که من واقعا از ته دل دوستش داشتم؛ فردی خردمند و بسیار باهوش، اما کمی ترسناک بود و این باعث میشد که کاراکتری غالب داشته باشد. هر وقت با هم به هر رستورانی میرفتیم، از مدیر تا پرسنل همه جلویش تا کمر خم میشدند. بسیاری از جزییات این شخصیت را از او الهام گرفتهام.
* چرا احساس کردید بنیسیو شخص مناسبی برای تجسم این نوع شخصیت است؟
– چیزی که میتوانم بگویم این است که این شخصیت بدون او وجود نمیداشت. بنیسیو در «گزارش فرانسوی» (The French Dispatch) برایم بازی کرده بود و چند سالی بود که میخواستم از او در فیلمی دیگر استفاده کنم. گوشه ذهن داشتمش و نامش را در فهرستی از بازیگرانی که میخواستم با آنها کار کنم نوشته بودم. نام جفری رایت و بیل مورای هم در این لیست بود. در «گزارش فرانسوی»، نقش بنیسیو برای بنیسیو نوشته شده بود و نقش جفری برای جفری. اصلا اسم کاراکتر جفری را هم طوری انتخاب کردم که همان فامیلی جفری را داشته باشد. در «طرح فنیقی»، انتخاب بنیسیو یک گزینه از بین چند گزینه نبود! او تنها کسی بود که من از ابتدا و هنگام نگارش فیلمنامه بهش فکر کردم حالا اگر مثلا آنتونی کویین زنده بود، شاید به این فکر میکردم که نقش را به او بدم، یا مثلا اورسون ولز! توشیرو میفونه هم میتوانست این نقش را بازی کند! (میخندد) ولی خب هیچکدام در دسترس نیستند طبعا این نقش را صرفا برای بنیسیو نوشتم.

* وقتی فیلمنامهای را برای گروه بزرگی از بازیگران مینویسید، همه نقشها را بر اساس بازیگر مینویسید؟
– معمولا ابتدا شخصیت شکل میگیرد و پس از آن بازیگر انتخاب میشود. البته همیشه اینطور نیست برای مثال هنگامی که فیلم «شهر سیارکی» (Asteroid City) را ساختیم، نقشی که جیسون شوارتزمن ایفا میکند، مشخصا برای بازی جیسون نوشته شده بود و در «طرح فنیقی»، نقش بنیسیو برای بنیسیو نوشته شده، اما برای اکثر نقشهای دیگر، انتخاب بازیگر در مرحله بعد صورت گرفت. تنها نکتهای که میتوانم بگویم این است که وقتی از انتخاب فردی برای یک نقش مطمئن میشوم، حتی اگر نقش به طور کامل نوشته نشده باشد، بلافاصله با او تماس میگیرم؛ زیرا میخواهم وقتش را برای من آزاد کند. این نکتهای است که در طول سالها آموختهام. سعی میکنم زودتر اقدام کنم. همیشه کسانی را که در ذهن داریم به دست نمیآوریم، اما در فیلم «طرح فنیقی»، همه کسانی را که میخواستم، داشتیم. البته همیشه هم این مساله راحت نیست مثلا برای شخصیت لیزل از صدها نفر تست بازیگری گرفتیم، اما وقتی میا تریپلتون را دیدم، خیلی زود فهمیدم که خودش است و نقش را به او دادم.
* رابطه پدر-دختری بنیسیو و میا، محور اصلی فیلم است. چرا بر این پویایی خانوادگی تمرکز کردید؟
– دو موضوع شخصی وجود دارد که شاید به آن مربوط باشد، اما واقعا مطمئن نیستم: یکی اینکه من یک دختر ۹ ساله دارم که رابطه بسیار خوبی داریم. دومی اما خیلی بیشتر موثر بود. رابطه پدر همسرم فؤاد معلوف با همسرم جوانا، شگفتانگیز است. جنس رابطهشان را میشناسم و آن پویایی که در فیلم میبینید، احتمالا به نوعی از آنجا سرچشمه گرفته است. هر دو شخصیتهای متفاوتی با کاراکترهای فیلم دارند، اما رابطه پدر-دختریشان بسیار شبیه است.

* و سعی کردید این رابطه را در فیلم «طرح فنیقی» نشان دهید.
– ببینید من معتقدم وقتی فیلمی را مینویسید، فیلم بیشتر شبیه یک شی پنهان است که از قبل وجود دارد و شما دارید سعی میکنید آن را کشف کنید و بیرون بکشید. چیزی نیست که بخواهید آن را از نو بسازید. شبیه این است که فیلم به شما میگوید چه میخواهد باشد. شاید شعاری و استعاری به نظر برسد؛ شما در حال ساخت فیلم هستید و تصور میکنید همه اجزایش را تحت کنترل دارید، اما تجربهام میگوید فیلمسازی بیشتر شبیه یافتن چیزی است که از قبل وجود دارد. خیلی عجیب است. معمولا بعد از ساخت فیلم متوجه میشوم یک چیزی اطرافم الهامبخش بوده و من ناخوداگاه آن را در فیلمم بازتاب دادهام، بنابراین همیشه نمیتوان در جواب چنین سوالاتی گفت: «به این دلیل و آن دلیل چنین چیزی را در فیلم گنجاندم». گاهی بخشی از پاسخ این است: «به نظر میرسد فیلم خودش میخواهد اینگونه باشد».
* در «طرح فنیقی» شاهد صحنههای اکشن و انفجارهای متعددی هستیم که از آثار قبلی شما متمایز است. پیشتر در مصاحبهای مدعی شدید که «فیلمهای وس اندرسون» خود یک ژانر محسوب میشوند و در پاسخ به این سوال که این ژانر از کجا شروع شده، به فیلم «لوپر» (Looper) ساخته رایان جانسون اشاره کردید. آیا «طرح فنیقی» نزدیکترین اثر شما به ژانر «لوپر» است؟ این تحول چگونه در مسیر کاری شما رخ داد؟
– «لوپر» خیلی فیلم خوبی است! زمان زیادی طول کشید تا به طور کامل «لوپر» را درک و تاثیر آن را به این فیلم منتقل کنم. این هم شاید از همان چیزهایی است که خودش اتفاق افتاده بنابراین فکر میکنم پاسخم مثبت است. وقتی به فیلمهای قدیمیترم تا قبل از ۲۰۱۲ مثل «قلمرو طلوع ماه» (Moonrise Kingdom 2012) و «آقای فاکس شگفتانگیز» (Fantastic Mr. Fox) نگاه میکنم، متوجه میشوم که این نوع محتوایی که الان در فیلمم وجود دارد، چیزی نبود که من انجام دهم. آن زمان حتی به ذهنم هم خطور نمیکرد که فیلمی پر از هواپیما و انفجار و صحنههای اکشن بسازم. باید یک دهه میگذشت و چیزهایی را تجربه میکردم که به تولید این نوع فیلم منجر شود.

* اگر در آن زمان به شما گفته میشد که «فیلمی با جتهای جنگنده، انفجار بمب و منفجر شدن آدمها خواهید ساخت»، احتمالا باور نمیکردید.
– خب، فکر میکنم میگفتم: «آیا این فیلم، ژانر خاصی دارد؟». منظورم این است که فیلم من درباره یک تاجر بود. یک تاجر بیرحم. رفتار و عملکردش طوری بود که ناخواسته فیلم به سمت جتهای جنگنده و قاتلان و امثال آن پیش رفت، اما سهخطی فیلم همین است که یک مرد در خاورمیانه معاملات غیرقانونی انجام میدهد. سعی میکند پروژههای ملکی و ساختوساز انجام دهد تا پول زیادی به دست آورد و یک شبکه از این دست کارها را در آنجا ایجاد کند که طی سالهای طولانی پول زیادی تولید کند. این چیزی بود که قرار بود فیلم درباره آن باشد: کسی که میخواهد این کشور را استثمار کند و در حین انجام کارهای دیگران، مقدار زیادی پول به جیب بزند اما طی کردن چنین مسیری برای او ساده نیست. طبعا دشمنانی پیدا میکند که دوست دارند او را سربهنیست کنند و اینطوری پای قاتلها هم به فیلم باز میشود. چیزهایی وارد فیلم شدند که نمیشد جلویش را گرفت. هواپیما نماد مرد ثروتمند است. داشتن هواپیمای شخصی همین الان هم در خیلی از فیلمها به عنوان نمادی از یک فرد قوی و پولدار استفاده می شود. اصلا برای مرد ثروتمند در سینما نمادی بهتر از هواپیمای شخصی نیست.
«طرح فنیقی» را در فیلمنت ببینید
* این موضوع از همان ابتدا هم در فیلم مشخص است.
– بله، اما فکر میکنم از اول به ذهنم خطور نمیکرد که او خلبان را به بیرون پرتاب کند. زمانی شروع به نوشتن فیلمنامه کردم که متریال زیادی داشتیم و تقریبا کلیات داستان را در ذهن داشتم. نوشتن صحنه اول فیلم که در آن دستیار به دو نیم تقسیم میشود و سپس او خلبان را به بیرون پرتاب میکند، از نظر لحن با آنچه در ذهنم بود، تفاوت داشت. دیدم فیلمنامه میخواهد به این شکل پیش برود. من هم جلویش را نگرفتم و همین مسیر را ادامه دادیم.
* پس زمانی که داشتید فیلمنامه را مینوشتید، متوجه شدید که در حال ساختن اثری متفاوت هستید؟
– با اینکه حسی عمومی از کلیت فیلم در ذهن داشتم، اما هنگام نوشتن صحنه اول، جزییاتی به ذهنم آمد که غافلگیرم کرد. همان که گفتم اتفاق افتاد. فیلم گاهی خودش مسیرش را انتخاب میکند.
* در فیلمهای شما شاهد صحنههای طنزآمیزی از انفجار افراد هستیم. چه زمانی به این نتیجه رسیدید که این نوع صحنهها میتواند خندهدار باشد؟ آیا این رویکرد طنز به خشونت، از آثار خاصی الهام گرفته شده است؟
– ابتدا این فکر به ذهنم رسید که شخصیت کوردا قطعا در متن خشونت قرار خواهد گرفت. او خشن است، غیرقابل کشتن است و پیرامونش را آشوب فراگرفته است پس طبیعی است که خشونت در انتظارش باشد، اما به محض اینکه وارد جزییات شدیم به نوعی احساس کردم که خشونت فیلم ما بیشتر از نوع باستر کیتون است! اگر قرار بود باستر کیتون دچار زخم و خونریزی شود، چه شکلی میشد؟ حس کردم کل ماجرا میتواند خندهدار باشد و بعد چیزی شبیه به این وارد فیلم شد. با خودم گفتم: «ببینیم خشونت این مدلی چه طعمی خواهد داشت!» و همان خط را دنبال کردم. زمانی که او با عمو نوبار (با بازی بندیکت کامبربچ) روبرو میشود در واقع، یک رویارویی خشونتآمیز است، اما همزمان رشتهای از ترفندهای دوربین و شوخیها هم در بطن ماجرا وجود دارد.

* در طول دوران کاری خود، بازیگری بوده که هنوز فرصت همکاری با او را نداشتهاید، اما تمایل زیادی به این کار داشته باشید؟ پیشتر به فیلم «لبه تیغ» (The Razor’s Edge 1984) با بازی بیل مورای اشاره کرده بودید که مورد تحسین شما بود و از سال ۱۹۹۸ در همه فیلمهایتان تقریبا حضور داشته است.
– «لبه تیغ» فیلم بسیار خوبی است. باید کمی فکر کنم. کسی که هنوز در فیلمم بازی نکرده باشد؟ احتمالا نباید اسم کسی را بیاورم.
* نه! میتوانید بگویید. محدودیتی نیست!
– خب راستش در طول این سالها فیلمهای زیادی داشتم که تلاش کردم جودی فاستر در آنها حضور داشته باشد. قبلا در هر کدام از فیلمهایم، برای نقشی به جودی فاستر مراجعه میکردم و هربار جواب رد میداد یا درگیر پروژهای دیگر بود یا نقش را دوست نداشت… به هرحال فکر میکنم برای حضورش در سه یا چهار فیلم با او ملاقات کردم. از او خوشم میآمد و فکر میکردم میتوانم او را جذب کنم، اما خب حسرتش به دلم ماند. جودی واقعا بازیگر بینظیری است. در هر فیلمی که بازی میکند، مثل ستاره میدرخشد. سبک خاصی دارد. به هر حال من هنوز هم دوست دارم با جودی فاستر کار کنم، اما بعد از چند بار پیشنهاد و مخالفت او، احساس کردم دیگر نباید ادامه بدهم. شاید او در آن زمان دوست داشت کار خاصی در سینما انجام دهد که فیلمسازی من برایش مناسب نبود.

* در مصاحبهای هنگام صحبت درباره فیلمسازان سینمای دهه ۷۰ جمله بسیار جالبی گفتید: «همه وظیفه دارند با خودشان رقابت کنند و هر کاری که انجام میدهند با کارهای قبلیشان مقایسه میشود». آیا شما نیز با ادامه فیلمسازی، چنین احساسی نسبت به خودتان دارید؟
– چیزی که فیلمهای من را به هم مرتبط میکند، دستخط بصری من است. میتوان گفت که سطح کار، گاهی به چیزی تبدیل میشود که مخاطب دیگر کاملا با آن آشنا و قابل تشخیص است که کار من است، اما برای من هر یک از فیلمها یک داستان متفاوت و مجموعهای مختلف از شخصیتهاست که به آن کاملا متعهدم. برای من هر فیلمی یک چیز جدید است. احساس میکنم اغلب مردم از اینکه فیلمهای من به وضوح متعلق به من هستند، تعجب میکنند، اما من خودم هستم. با اینحال دوست دارم مخاطب به فیلم به صورت مستقل نگاه کند و کاری نداشته باشد فیلم چگونه و توسط چه کسی ساخته شده است. این را هم اضافه کنم اگر وقت داشتید، فیلمم را دوبار ببینید! (میخندد.) حس میکنم فیلمهای من میتواند تا حدودی پر از جزییات باشد. فیلمی میسازم که معمولا خیلی طولانی نیست. سعی میکنم فیلمی بسازم که کارآمد باشد. کل شیوه فیلمسازی من درباره وضوح و ارتباط سریع است و این همان چیزی است که فیلمهای من را به نوعی به یکدیگر شبیه میکند. گاهی احساس میکنم بهترین راه برای قدردانی از سینمای من این است که فیلمهایم را دو بار تماشا کنید. به هر حال اگر بار اول دوستش نداشتید، دوباره آن را ببینید (میخندد). شاید جزییات باعث شود که خوشتان بیاید.
ترجمه و تنظیم: جهانگیر شاهولد
۱ دیدگاه. دیدگاه تازه ای بنویسید
مثل همیشه از خواندن مطالب شما لذت بردم.من از دنبال کنندگان پر و پاقرص شما هستم.متن روان و نوشتار شیوا و دلنشین شما را بسیار دوست دارم.حتما این فیلم را خواهم دید و از شما مثل همیشه سپاسگزارم.ممنونم از معرفی فیلم هایی که اطمینان دارم بسیار با دقت و نکته سنجی خاص انتخاب می کنید.