«ماینکرفت ۲۰۲۵»؛ مکعبهای بیرویا
به گزارش فیلم نت نیوز، چه میشود اگر دنیای بیانتها و بیقید ماینکرفت به سالنهای بزرگ سینما پرتاب شود؟ وقتی بلوکهای ساده و خام بازی زیر چرخ دندههای صنعت هالیوود له میشوند و از روح بی دغدغه خود تهی میگردند، حاصل چیزی میشود شبیه فیلمی پرزرق و برق، پرفروش اما خالی از آن شادابی و بی پروایی که بازی اصلی را پرتکاپو کرده بود.
فیلم با بودجهای حدود ۱۵۰ میلیون دلار تولید شده است؛ عددی که کمتر کسی تصور میکرد برای بازسازی یک بازی ویدیویی هزینه شود. نتیجه اما فراتر از حد انتظار مالی عمل کرد؛ بیش از ۹۱۰ میلیون دلار فروش جهانی و قرار گرفتن در جمع پرفروش ترین آثار سال ۲۰۲۵، شاید از نظر اقتصاد سینما دستاوردی تحسین برانگیز باشد.
آیا این عدد بزرگ میتواند کیفیت فیلم را تایید کند؟
در دل ماجرا، آن آزادی مثال زدنی بازی ماینکرفت ناپدید شده است. در بازی شما معمار دنیای خود بودید؛ میتوانستید پل بسازید یا دیوار خراب کنید، آرام بنشینید یا در دل غارها به دنبال منابع بگردید. اما فیلم این آزادی را در قفس روایت سه پردهای محصور کرده؛ قهرمانانی تیپیکال با دیالوگهای دم دستی که نه کودک را شگفت زده میکنند و نه بزرگسال را میخندانند. در این ساختار، فیلم ماینکرفت ۲۰۲۵ تنها به پوستینه شهرت تبدیل شده، نه تجربهای زنده.
بازی ماینکرفت تجربه است. تجربهای بی کلام، بی اجبار، بی پایان. چیزی که فیلم نادیده گرفت. چیزی که هالیوود در برابرش درمانده است. نمیتوان آن را با ستارههای شناخته شده رنگ زد یا با طنزهای دم دستی شیرینش کرد. تجربه صبر میخواهد، سکوت میطلبد و خلاقیت میسازد.
اینجاست که فیلم شکست میخورد؛ چون ترسیده. از سکوت، از مکث، از لحظههایی که چیزی نمیگذرد جز صداهای شبانه دنیای مکعبی. فیلم شلوغ است چون میترسد مخاطب حوصله نکند. اما کاش میدانست آن مخاطب، روزی ساعتها در تنهایی بازی کرده؛ بدون دیالوگ، فقط با ذهن و رویا.
جک بلک در نقش استیو تلاش میکند با انرژی و شیطنت همیشگی اش فیلم را روبه راه نگه دارد، اما نقش او بیشتر به مبلغی میماند که باید برند را برجسته کند تا انسانی که درد و لذت کاوش در این دنیا را به یاد بیاورد. جیسون موموا هم در نقش گرت، مثل کودکی عظیم الجثه است که اسباب بازی اش را گم کرده و یاد نمیگیرد چطور با آن بازی کند. شوخیها گاه و بی گاه لبخند میزنند اما عمق ندارند.
ماینکرفت با زیرنویس و دوبله فارسی در فیلم نت
بسیاری از نقدها با لحنی محتاطانه گفتهاند فیلم برای کودکان سرگرمکننده است. این عبارت، مثل برچسب فاقد ارزش غذایی پشت بستههای چیپس، نشانه تسلیم است. بله، کودک میخندد؛ اما آیا میماند؟ آیا برمیگردد؟ آیا بعد از پایان فیلم، با اشتیاق به سراغ بازی میرود یا با حس تهیبودن از سالن بیرون میآید؟
همچنین نقدهای متعددی بر فیلمنامه پراکنده و شخصیتپردازی سطحی انگشت گذاشتهاند. بسیاری از منتقدان عنوان کردهاند که فیلم بیش از آنکه قصه بگوید، میخواهد بلوکهای ماینکرفت را نمایش دهد؛ مثل مجلسی است که مهمانانش را برای تماشای نقاشی دیواری دعوت کرده اما همه از نقاشی غافل، سرگرمِ میز شاماند. این انتقادها نشان میدهند که تجربهی تعاملی بازی، همان چیزی که بازیکن را با هر انتخاب درگیر میکند و هرگز به زبان سینما به درستی ترجمه نشده است.
با این وجود نباید همه چیز را سیاه دید. برای کودکان و مخصوصا نسلی که پیشتر با بازی خاطره ساخته اند، دیدن همین جلوههای بصری رنگارنگ، تماشای قهرمانانی آشنا و شنیدن نام استیو و شخصیتها، یک سرگرمی ساده و محدود اما دلپذیر است. شاید این فیلم نتواند آزادسازی تخیل را به یادمان آورد، اما میتواند جرقه ای باشد برای نسلی که فردا ممکن است سازنده اثری باشد که واقعا بوی ماینکرفت بدهد. باید بپذیریم شاید این فیلم نه آغازی شکوهمند که نخستین ترک بر دیوار خیال انگیز ماینکرفت است؛ تلاشی ناپخته برای ترجمه دنیایی بی کلام به زبانی که هنوز الفبایش را نمیداند.
محمد سجادیان