نگاهی به فیلم حسن فتحی در اکران

مست عشق؛ ملتقای جسم و جان

- 4 دقیقه مطالعه
حسن فتحی در «مست عشق» با تاکید بر عشق به‌عنوان نیروی تحول‌بخش، مفاهیم عرفانی و فلسفی را به زبانی ساده و قابل فهم برای مخاطب ارائه می‌کند.

به گزارش فیلم‌نت نیوز،  فیلم «مست عشق» آخرین اثر حسن فتحی است، فیلمساز و سریال‌ساز نام‎داری که در کارنامه طولانی خود آثار ماندگار بسیاری ثبت کرده است از سریال های پر مخاطبی همچون پهلوانان نمی‎میرند، عشق ممنوعه و مدار صفر درجه برای سیمای ملی تا سریال هایی همچون شهرزاد و جیران برای شبکه خانگی. در کارنامه او یک سریال هم در مورد فیلسوف و حکیم برجسته عصر صفوی، ملاصدرا، به چشم می‎خورد. او در زمینه اقتباس از داستان های عرفانی هم سریال عشق ممنوعه را با الهام از داستان شیخ صنعانِ عطار نیشابوری ساخت که با استقبال مخاطبان رسانه ملی رو به رو شد. با چنین سابقه ‎ای، خصوصا با توجه به این که مضمون برخی از این آثار کم و بیش با حکمت و عرفان ایرانی پیوند دارد، سراغ یکی از پیچیده ‎ترین شخصیت‎ های تاریخ عرفان ایران و جهان رفته است؛ مولانا جلال‌الدین بلخی یا ملای روم، که امروز دیگر شهرتی عالم‎ گیر دارد و مثنوی او یکی از آثار پر مخاطب در جهان است.

با سابقه ‎ای که از آثار فتحی گفته شد پر واضح است که او با عرفان و فلسفه نا‎آشنا نیست و بارها در آثارش مضامین عرفانی را دستمایه اثر خود قرار داده و کوشیده مفاهیم پیچیده و تخصصی این حوزه ‎های دشوار را به سطحی فرو بکاهد تا مخاطب عادی توان برقراری ارتباط با این مفاهیم را پیدا کرده و همراه با پیشروی روایت آثارش به آگاهی بیشتر از مفاهیم طرح شده دست یابد.

عشق بنیاد تحول وجودی است

«مست عشق» هم از این قاعده مستثنی نیست و فتحی تلاش کرده اندیشه‌ای را که در افکار مولانا کانونی تلقی کرده در قالب این فیلم، با زبانی همه فهم، به مخاطب عرضه کند و او را به سفری در دنیای مولانا فرا برد. او این بنیاد کانونی را در مفهومی جسته که از زبان شمس بیان می‎کند و آن عشق است. در تمام زمان نمایش فیلم بن‎مایه ‎ای که پیرنگ‎های مختلف را به هم وصل می‎کند این ایده است که عشق بنیاد تحول وجودی است، حال این عشق، عشقی مادی و زمینی باشد یا عشقی روحانی و ناظر به بعد معنوی هستی تفاوتی ندارد.

فتحی کوشیده نشان دهد که نقطه تحول مولانا، تحول نگاه او به مفهوم عشق روحانی، به عنوان پلی برای عبور از منیّت و من ذهنی، بوده و شمس از طریق طرح این ایده و به چالش کشیدن مولانا و تمام دانش ذهنیش از طریق این مفهوم او را به فراروی از خود و مقام و منزلتی که داشته ترغیب کرده است.

در طول فیلم و با ارجاع‎‌های مختلف به خلوت چهل روزه شمس با مولانا و تاکید پرتکرار شمس بر خودشناسی و فراروی از دنیای ذهن و من ذهنی، فتحی مخاطب را در برابر این پرسش هستی‎شناختی قرار می‏دهد که نقشش در هستی چیست و اینکه برای نیل به پاسخ این پرسش کدام طریق را باید طی کند. او در جاهای مختلف فیلم این کیمیای زیر و زبر کننده را عشق معرفی می‎کند و ملت عشق را ملتی بازمی‎شناساند که خداوند با آن ملت بیشتر سر و سِرّ دارد و آنها را مورد لطف خود قرار می‏دهد؛ همانطور که در انتهای فیلم شاهد انقلاب روحی اسکندر بیک، رییس نظامیان قونیه، با کمک کیمیای عشق هستیم.

فتحی، فیلم را طبق درونمایه های کتاب کیمیا خاتون، نگاشته سعیده قدس، طراحی کرده و داستان عشق شمس به کیمیا خاتون و کینه به دل گرفتن او از شمس ایده گرفته از این رمان است و با اسناد موجود انطباق نداشته و طبق نظر برخی از محققان محملی ندارد، بلکه این مولانا بوده که اصرار داشته با تزویج کیمیا خاتون شمس را پاگیر قونیه کند. همچنین، فیلم در ترسیم چهره مولانا آن گونه که باید درنگ ندارد و چهره‌ای که از او بازمی‎نمایاند نتوانسته به طور شایسته ابعاد مختلف روحی و علمی او را بشکافد. خصوصا آن شوریدگی و جوشش سخنان حکمی مولانا پس از انقلاب روحی ناشی از ملاقات شمس در فیلم نمودی ندارد و ما بیشتر با چهره‎ای منفعل از مولانا روبه‎روییم که نه تنها فاقد توان کنترل اطرافیان خود است بلکه تا حدی سرگشته و مبهوت بوده و شخصیت مرشد و رهبر معنوی قابل اتکایی را بروز نمی‎دهد، که این خصایل لااقل با آنچه که از میراث مولانا در مثنوی یا دیوان کبیر و یا فیه ما فیه و مکاتیب سراغ داریم چندان انطباق ندارد. تاکید بیش از حد فیلم بر خرق عادات شمس برای تحت تاثیر قرار دادن مولانا نیز به افسانه می‎ماند تا واقعیت و مخاطب را در عوض توجه دادن به تحول روحانی از طریق تامل در تلنگرهای معنوی، به قدرت سحر و خارق عادت راهنمون می‏شود و این نیز خلاف رویه مولانا و شمس در تمام میراثی است که از آن دو باقی مانده.

فیلم در روایت داستان خود دچار تشتت و دوپارگی هم هست. پیش بردن چند پیرنگ در کنار هم به انسجام روایت فیلم کمکی نکرده و ما را از درنگ در دنیای روحانی شمس و مولانا دور می‎کند. تمرکز زیاد بر پیگیری ماجرای قتل شمس، ریشه‎های کابوس‎های شبانه اسکندر بیک، تقابل عشقی شمس و  فرزند مولانا و داستان کنیز و اسکندر بیک در نهایت از فیلم اثری با تم معمایی و هیجانی ساخته است که با انقلاب روحانی مولانا در مواجهه با شمس بی ربط می‎ نماید. موسیقی متن فیلم هم در راستای پیرنگ هیجانی فیلم است و گاهی هیچ ربطی با فضای کلی فیلم ندارد.

فیلم پلی فرهنگی میان ایران و ترکیه است

در تحلیل نهایی فیلم «مست عشق» با تمام نکات و نقدهایی که می‎توان به آن وارد دانست، دارای ارزش‎هایی است که تلاش او را قابل تقدیر می‎کند؛ اول اینکه فیلم پلی فرهنگی میان ایران و ترکیه است که در تلاقی‌گاه مولانا به هم می‎رسند و شخصیت مولانا و مثنویش می‎تواند به تعمیق پیوند تاریخی بین این دو کشورِ تاثیرگذار در مناسبات جهانی بسا کمک بیشتری کند. فتحی با مست عشق راهی را باز کرده که به نزدیکی‎های فرهنگی بیشتر با کشور مهمی همچون ترکیه کمک می‎کند، هر چند این مراودات کم و بیش چه پیش از انقلاب و پس از آن وجود داشته اما پروژه‎ای در این ابعاد و با چنین مضمونی می‎تواند فتح باب خوبی برای نزدیکی بیشتر فرهنگی باشد.

دوم این که مست عشق اثری برانگیزاننده است، که مخاطب را تشویق به جستجوی بیشتر در درک مولانا و جهان او و دنیای ذهنی شمس تبریزی می‎کند و این امر فی نفسه در وضعیتی که فیلم ‎ها هر چه بیشتر تبدیل به آثار سفارشی و کمدی ‎های سطحی شده‎ اند آن را به فیلمی مغتنم تبدیل کرده است همچنین نشان دهنده آن است که فیلم واجد عناصری است که مخاطب را به شخصیت مولانا و شمس نزدیک می ‎کند.

سوم این که محتوای کلی اثر، عشق و نیروی تحول‏گرای آن، در وضعیتی که جهان امروز ما با آن رو به روست و عبارت است از تنش ‎های فزاینده نظامی و کشتارهای عمومی، می‎تواند زمین ه‎ای قابل توجه برای ترویج گفتمان صلح و مدارا باشد، که رسالتی ستایش برانگیز و منطبق با وجدان جمعی افکار عمومی است و امتدادی از روح مداراجویانه ایرانیان و فرهنگ غنیِ عرفانی و ادبی ماست.

مصطفی مرشدلو عضو انجمن منتقدان سینما

 

برچسب‌ها: مست عشق
نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
شما برای ادامه باید با شرایط موافقت کنید

پربازدیدها