نگاهی به فیلمنامه تلخ کودک کشی در سینمای ایران

معصومیت تباه شده

- 6 دقیقه مطالعه
یکی از چالش‌های سینما و نمایش خانگی ایران و به ویژه در سالهای اخیر پدیده کودک کشی در آثار نمایشی است، پدیده ای که به یک عافت در هنرهای تصویری ایران بدل شده است و گویی مسابقه ای برای شنیع تر جلوه دادن این لحظات در جریان است، به همین بهانه نگاهی داریم به تعدادی از مهم‌ترین آثار نمایشی که با الگو برداری از این پدیده موتور درام خود را جلو می‌برند.

به گزارش فیلم‌نت‌نیوز، یکی از ایده‌های عجیب و شوکه کننده سینمای ایران در سال‌های اخیر موضوع مرگ بچه هاست که به نظر می‌رسد دامنه اش به شبکه نمایش خانگی هم کشیده شده است. شاید بیراه نباشد، اگر بگوییم که بــــذر این ایده را فیلـــم‌های تحســـین شده اصغر فرهادی، یعنی «جدایی نادر از سیمین» (مرگ جنین) و «درباره الی» (تظاهر به غرق شدن بچه به عنوان یک تعلیق) در ذهن سینمای ایران کاشتند.

اساسا کشته شدن بچه در یک فیلم سینمایی از آن دست انتخاب‌هایی است که چندان اخلاقی به نظر نمی‌رسند، اما درام را بسیار غلیظ می‌کنند و می‌توانند مخاطب را حسابی احساساتی کنند. به بهانه اکران فیلم سینمایی «بی مادر» و پخش دو سریال «پدر گواردیولا» و «حیثیت گم شده» در شبکه نمایش خانگی، در این مطلب مروری داریم بر مهم‌ترین موارد مرگ کودک در سینما و شبکه نمایش خانگی ایران طی یک دهه اخیر؛ آثاری که در لحظه هیجان و احساسات مخاطب را تحریک می‌کنند، اما اغلب آن‌ها در بلند مدت از یاد می‌روند.

جالب این است که چنین انتخابی از ابتدای دهه ۹۰ رایج شد و مرور فیلم‌هایی که از آن استفاده کرده اند، مشابهت‌های زیادی را نشان می‌دهد؛ از جمله اینکه مرگ کودک معمولا به اختلاف والدین ربط پیدا می‌کند. علاوه بر این، به نظر می‌رسد که اغلب فیلم سازان جوان در تجربه‌های اول یا دوم خود، احتمالا برای خودنمایی از طریق بند آوردن نفس مخاطب، تن به کشتن بچه‌ها می‌دهند.

«شکاف»، کیارش اسدی زاده

کارگردان سریال «کرگدن»، در سال ۱۳۹۳ فیلمی به نام «شکاف» را با یک تیم بازیگری سرحال ساخت که اساسا اثری تلخ بود. ماجرای «شکاف» بین دو زوج جوان می‌گذرد که یک زوج در تدارک بچه دار شدن هستند، اما اختلافات زوج دیگر که فرزند هم دارند، به اوج خود رسیده است. در این میان، مرگ این کودک قرار است تأثیر رفتار ناسالم والدین و بی مسئولیتی ایشان را بر کشانده شدن فرزند به ورطه نابودی نشان دهد. انتخاب مرگ کودک، اما در این فیلم بیشتر جنبه احساسی دارد و شعبده فیلم ساز محسوب می‌شود؛ زیرا برای نشان دادن تأثیر بی صلاحیتی والدین بر سرنوشت فرزند، تمهیدات سینمایی هوشمندانه تری هم ممکن بود؛ چیزی شبیه به انتخاب هومن سیدی در فیلم «سیزده».

 

«ملبورن»، نیما جاویدی

نیما جاویدی، پیش از آنکه با آثاری همچون «سرخ پوست» و «آکتور» در بین مخاطبان سینما و شبکه خانگی به محبوبیت برسد، در اولین تجربه کارگردانی فیلم سینمایی بلند خود چندان موفق نبود و «ملبورن» برخی واکنش‌های منفی و تند را برانگیخت. این فیلم قصه یک زوج جوان است که در آستانه مهاجرت هستند؛ اما ناگهان همسایه شان از آن‌ها می‌خواهد که نوزادش را برای مدت کوتاهی نگه دارند.

این نوزاد، اما فوت می‌کند و بحرانی تمام عیار گریبان زن و شوهر اصلی قصه (پیمان معادی و نگار جواهریان) را می‌گیرد. این انتخاب خاص، اگرچه موتور محرک درام و دست مایه‌ای برای ایجاد تعارض اخلاقی شخصیت هاست، به تصویر کشیدن برهنه و بی ملاحظه آن باعث رنجش خاطر مخاطب می‌شود.

 

«تابستان داغ»، ابراهیم ایرج زاد

یک فیلم خانوادگی تلخ که قرار دادنش در ژانر موسوم به فلاکت چندان بیراه نخواهد بود، اولین تجربه کارگردانی ابراهـــیم ایرج زاد را رقم زده است. قصه «تابستان داغ» بر مبنای ارتباط یک زوج مرفه و زنی فقیر که طلاق گرفته و از فرزند این زوج نگهداری می‌کند، شکل می‌گیرد. نمایش اختلاف طبقاتی شدید فضایی تلخ و متأثر کننده را به اثر تزریق کرده است؛ اما بحث برانگیزترین پلان فیلم احتمالا به سقوط کودک از پشت بام مربوط می‌شود که با بی ملاحظگی هر چه تمام‌تر جلوی دوربین رفته است تا بیننده را شوکه کند. ترسناک‌ترین بخش ماجرا، اما در سکانس پایانی رقم می‌خورد؛ جایی که می‌فهمیم پدر مرگ فرزند خود را دستاویزی قرار داده است تا نظر خودخواهانه اش را به همسر خود تحمیل کند.

 

«زرد»، مصطفی تقی زاده

مصطفی تقی زاده در اولین تجربه کارگردانی فیلم سینمایی بلند خود، اثری با نام «زرد» را روانه پرده نقره‌ای کرد که چندان به مذاق مردم و منتقدان خوش نیامد. این فیلم پربازیگر داستان چند جوان را روایت می‌کند که قصد رفتن به ایتالیا برای یک رویداد علمی مهم را دارند، اما در واپسین گام درگیر مشکلاتی می‌شوند. در یکی از سکانس‌ها دو شخصیت اصلی در ماشین هستند و ناگهان به نظر می‌رسد که روی یک سرعت گیر رفته اند؛ خیلی زود، اما روشن می‌شود که یک انسان -دست بر قضا یک کودک- را زیر گرفته اند. بدبختانه سن فرد زیر گرفته شده هیچ تأثیر مشخصی بر روند فیلم نامه ندارد و این انتخاب صرفا تلاشی برای میخکوب کردن مخاطب و برانگیختن احساسات اوست.

 

«پیلوت»، ابراهیم ابراهیمیان

«پیلوت»، دومین ساخته ابراهیم ابراهیمیان، هم مثل برخی دیگر از آثار این فهرست، اثری درباره اختلافات یک زن و شوهر است که به قدر کافی در قبال فرزندشان مسئولیت پذیر نیستند. مرگ کودک، اما جریان اثر را وارد مرحله تازه‌ای می‌کند و در یکی از سکانس‌های عجیب فیلم، پدری را می‌بینیم که رسما جنازه فرزند خود را برای یک هدف مادی کم اهمیت گروگان می‌گیرد.

ابراهیمیان اساسا فیلم سازی است که دلبستگی خاصی به مفهوم مرگ دارد و سه فیلم سینمایی او بر اساس یک مرگ شکل می‌گیرند. با این همه او در استفاده از مرگ کودک در «پیلوت»، باتوجه به سکانس‌های سردخانه و قبرستان، زیاده روی کرده است و اگر بازی روان جواد عزتی نبود «پیلوت» مخاطب را آزار می‌داد.

 

«بدون تاریخ، بدون امضا»، وحید جلیلوند

دومین فیلم بلند وحید جلیلوند اثری شاخص و دیدنی از آب درآمد که نسبت به نخستین تجربه فیلم سازی او پیشرفت درخورتوجهی داشت. «بدون تاریخ، بدون امضا» یک فیلم خوش ساخت با مایه‌های پررنگ اخلاقی و اجتماعی است که با بهره گیری از بازی عالی نوید محمدزاده به اوج می‌رسد.

موتور محرک درام «بدون تاریخ، بدون امضا» نیز مرگ یک کودک است که به دو نما از جنازه می‌انجامد. در نوبه اول، فیلم ساز زیاده روی و نمای ناخوشایندی را از کودک بیچاره ثبت می‌کند. در نمای دوم و پس از نبش قبر، اما کارگردان با هوشمندی جسد را خارج از قاب نگه می‌دارد و با استفاده از خاکی که از بند کفن بلند می‌شود، نمای درخشانی را ثبت می‌کند.

 

«بی مادر»، مرتضی فاطمی

فیلم تازه اکران شده «بی مادر» که روایت خــــود را از بچه دار نــــشــدن یک زوج پول دار و تلاششان برای استفاده از رحم اجاره‌ای یک زن فقیر آغاز می‌کند، در پیچ اصلی قصه به مرگ کودکی می‌رسد که فرزند همین زن صاحب رحم اجاره‌ای است. کارگردان «بی مادر» در پرداختن به این مرگ کاملا حد نگه می‌دارد و نمی‌خواهد با نما‌های گل درشت و بی‎پرده، مخاطب را تحت تأثیر قرار دهد.

از سوی دیگر، این مرگ جزو ضروریات متن است و نویسنده با هیچ روشی نمی‌توانسته است از آن صرف نظر کند. با این همه ضعف‌های فنی و هنری جورواجور در «بی مادر» باعث می‌شوند که اولین فیلم فاطمی اثری متوسط لقب بگیرد و رویکرد موجه کارگردان در این مورد خاص چندان به چشم نیاید.

 

«پدر گواردیولا»، سعید نعمت الله

ســریال جــدیــد شبــــکه نمــایــش خانگی با عنوان «پدر گواردیولا» از دیگر آثاری است که مرگ یک بچه (پسر گواردیولا) را در آن شاهدیم. قصه دومین سریال سعید نعمت الله در مقام کارگردان، بر اساس دو شخصیت اصلی طراحی شده که یکی از آن‌ها قبلا فوتبالیست محبوبی بوده است، ولی با رانندگی در حالت غیرطبیعی، فرزندش را به کشتن می‌دهد و بعدتر به کارتن خوابی می‌رسد.

در سکانس پایانی از اپیزود صفر این مجموعه که به گذشته شخصیت‌ها اختصاص دارد، تصادف و کشته شدن بچه به وضوح به تصویر کشیده می‌شود؛ در حالی که الزامی برای این میزان از صراحت وجود ندارد و می‌شده است با چند خط دیالوگ ساده نیز حق مطلب را در مورد این حادثه ادا کرد.

 

«حیثیت گم شده»، سجاد پهلوان زاده

«حیثیت گم شده»، دومــیــــن مجموعه نمــــایــــش خانگـی سجاد پهلوان زاده، اثری خانوادگی و معمایی است که سریالی خوش ساخت محسوب می‌شود و از کیفیت بالایی در اجرا بهره می‌برد. در قسمت اول، زنی به نام هاجر یک نوزاد بی سرپرست را به خیابان می‌برد تا احتمالا بتواند با این پوشش کار خلافی را به انجام برساند.

هاجر ناگهان متوجه مرگ نوزاد می‌شود و از شدت فشاری که بر او تحمیل شده است، خودش را جلوی یک ماشین می‌اندازد. مرگ این نوزاد یک نکته فرعی در سریال است که می‌توانست لااقل کم رنگ‌تر باشد. کارگردان، اما نه تنها بر نمایش مفصل این مرگ تأکید دارد، بلکه در کمال جسارت، از چهره نوزاد مرده نمای بسته می‌گیرد تا بدن مخاطب خود را به لرزه درآورد.

نویسنده: محمد عنبرسوز

منبع: شهرآرا‌نیوز

برچسب‌ها: امیر آقایی،بدون تاریخ بدون امضا،برگزیده،بی مادر،پردیس پورعابدنی،پژمان جمشیدی،پیمان معادی،تابستان داغ،روشنک گرامی،سجاد پهلوان‌زاده،شکاف،علی جلیلوند،علی مصفا،کیارش اسدی زاده،ملبورن،مینا ساداتی،نگار جواهریان،نیما جاویدی،وحید جلیلوند
نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
شما برای ادامه باید با شرایط موافقت کنید

پربازدیدها