بررسی سریال adolescence

«نوجوانی» تصویری از جهان سیاه و ناشناخته نسل دیجیتال

- 12 دقیقه مطالعه
مینی‌سریال «نوجوانی» تجربه‌ای عمیق از شکست‌های روان‌شناختی و اجتماعی نسل جوان در عصر دیجیتال را به تصویر می‌کشد.

به‌ گزارش فیلم‌نت‌نیوز، چه می‌شود اگر یک لحظه چشم از فرزندانمان برداریم و یادمان برود که دوران نوجوانی آن‌ها چقدر در رشد شخصیت‌شان مهم است و بعد از این غفلت، جهان آن‌ها را ببلعد؟ مینی‌سریال «نوجوانی» محصول ۲۰۲۵ نتفلیکس با چهار اپیزود نفس‌گیر، نه تنها یک درام جنایی است، بلکه آینه‌ای تمام‌نما از شکست‌های عاطفی، اجتماعی و روان‌شناختی یک نسل در عصر دیجیتال را رقم زده است. این اثر، که انگار با تیغ جراحی ذهن انسان امروزی (به‌خصوص نسل زد) را می‌شکافد، شما را به درون سیاه‌چاله‌ای از پرسش‌های بی‌جواب می‌کشاند: آیا ما واقعاً فرزندانمان را می‌شناسیم و دنیای جدیدشان را درک کرده‌ایم؟

در دنیای پرشتاب و پرهیاهوی امروز که سریال‌ها اغلب با تدوین‌های سریع و روایت‌های سطحی مخاطب را سرگرم می‌کنند، «نوجوانی» با جسارتی کم‌نظیر، قواعد بازی را تغییر می‌دهد. این مینی‌سریال بریتانیایی، ساخته‌ جک تورن و استیون گراهام و به کارگردانی فیلیپ بارانتینی، در چهار اپیزود عرضه شده که هر کدام به صورت تک‌شات (One Continuous Shot) و بدون حتی یک برش فیلمبرداری شده‌اند. این انتخاب تکنیکی، که هر اپیزود را به یک تجربه ۵۰ تا ۶۰ دقیقه‌ای بی‌وقفه تبدیل کرده، نه تنها یک شاهکار بصری است، بلکه ابزاری روان‌شناختی برای غرق کردن مخاطب در عمق داستان جیمی میلر است. استفاده از این تکنیک باعث شده حس خفگی به مخاطب دست بدهد؛ همان حسی که به اکثر کاراکترهای این سریال دست داده و مهم‌ترین آن‌ها همانا جیمی است، پسری ۱۳ ساله که به قتل همکلاسی‌اش متهم شده. اما این سریال فراتر از یک پرونده جنایی است؛ این یک کندوکاو بی‌رحمانه در روان انسان، روابط خانوادگی و زخم‌های پنهان جامعه مدرن دنیای امروز ما است.

پیچیدگی یک فاجعه

داستان از لحظه‌ای آغاز می‌شود که پلیس در یک شهر کوچک انگلیسی در خانه‌ی خانواده میلر را می‌شکند و جیمی (با بازی اوون کوپر) را به جرم قتل همکلاسی‌اش، کتی لئونارد، دستگیر می‌کند. این شروع، که به‌سرعت مخاطب را در شوک فرو می‌برد، تنها نوک کوه یخ است. هر اپیزود، با زاویه‌ای متفاوت (از بازجویی در کلانتری، جلسات روان‌شناختی در مرکز بازداشت، تا روایت والدین) لایه‌های جدیدی از این فاجعه را باز می‌کند. جیمی کیست؟ یک قاتل بی‌رحم یا قربانی شرایطی که او را به این نقطه رسانده؟ این پرسش، که تا آخرین لحظه بی‌جواب می‌ماند، مخاطب را در تعلیقی مداوم نگه می‌دارد.
اما برای بار چندم باید تکرار کنم که «نوجوانی» صرفاً یک درام جنایی نیست. این سریال با ظرافتی کم‌نظیر به موضوعاتی چون تأثیر شبکه‌های اجتماعی، بحران هویت در نوجوانی، و شکاف‌های عاطفی در خانواده می‌پردازد. جیمی که در ظاهر یک پسر معمولی است، در درون خود جهانی از خشم، سردرگمی و انزوا را حمل می‌کند؛ جهانی که والدینش، جامعه و حتی خودش به‌درستی نمی‌شناسند.

یکی از نقاط قوت برجسته‌ی «نوجوانی» شخصیت‌پردازی عمیق و چندلایه‌اش است. جیمی میلر، با بازی اوون کوپر که در ۱۵ سالگی اولین نقش جدی خود را ایفا کرده، یک شگفتی است. او در لحظاتی صمیمی، طنزآمیز و خودتمسخرگراست و در لحظه‌ای دیگر، خشم و ظلمی در چشمانش موج می‌زند که نفس را در سینه حبس می‌کند. این نوسانات عاطفی، که به زیبایی در جلساتش با بریونی (ارین دورتی)، روانشناسش، به نمایش درمی‌آید، بازتابی از پیچیدگی‌های روان یک نوجوان است که در مرز فروپاشی ایستاده. والدین جیمی، که در قسمت آخر زاویه دید اصلی را به خود اختصاص می‌دهند، با بازی استیون گراهام و فای مارسای، به همان اندازه درخشان‌اند. گراهام، که خود یکی از خالقان سریال است، نقش پدری را بازی می‌کند که در عذاب وجدان و سردرگمی غرق شده، و مارسای مادری را به تصویر می‌کشد که میان محافظت از پسرش و مواجهه با حقیقت معلق مانده است. این دو، در قسمت پایانی، انگار آینه‌ای از شکست‌های خود و جامعه‌اند؛ والدینی که نه تنها جیمی را گم کرده‌اند، بلکه نقش خود را در این تراژدی به سختی بازمی‌یابند. آن‌ها کسانی هستند که یک «چرا» بزرگ را با خود حمل می‌کنند غافل از آنکه خودشان پاسخ بزرگی برای این علامت سوال غول‌پیکر هستند. بریونی، روانشناس جیمی، با بازی ارین دورتی، نقطه تعادل سریال است. او با هوشیاری و صبوری، جیمی را به سوی پذیرش حقیقت هدایت می‌کند و در عین حال، به مخاطب یادآوری می‌کند که هنوز امیدی برای نجات چنین ذهن‌هایی وجود دارد؛ البته اگر دیر نشده باشد و بگذارید صادقانه بگویم که برای جیمی، خیلی دیر است.

تحلیل روان‌شناختی: سفری به اعماق ذهن

سریال «Adolescence» یک کلاس درس روان‌شناسی است که با تصاویر و دیالوگ تدریس می‌کند. از منظر نظریه رشد اریک اریکسون، جیمی در بحران «هویت در برابر سردرگمی نقش» گیر افتاده است و این بحران همان مرحله‌ای است که باید خود را تعریف کند، اما فقدان حمایت والدین و جامعه او را به سوی هویتی مخرب سوق داده. نظریه یادگیری مشاهده‌ای آلبرت بندورا نیز در اینجا کلیدی است؛ جیمی خشم و باورهای میسوژنیستی خود را از فرهنگ آنلاین «اینسل» ( اگر با این عبارت آشنا هستید ممکن است جهان سریال برایتان دور باشد باید بدانید اینسل به افرادی اشاره دارد که علی‌رغم تمایل به داشتن روابط عاشقانه یا جنسی، نمی‌توانند شریکی پیدا کنند. این اصطلاح بیشتر در اینترنت رایج شده و گاهی اوقات با بحث‌ها و جوامعی همراه است که نگرش‌های منفی یا تندی نسبت به زنان یا جامعه دارند) و شخصیت‌هایی چون اندرو تیت (شخصیتی با نظرات جنجالی، شاید نمونه مشابه آن را بتوان تتلوی خودمان دانست) آموخته و این تاثیر دیجیتال به وضوح در دیالوگ‌هایش با بریونی آشکار می‌شود.

از سوی دیگر، خشونت جیمی را می‌توان با مکانیزم‌های دفاعی فروید تحلیل کرد. سرکوب احساساتش (شاید خشم به والدینی که او را ندیده‌اند و یا توقع زیادی از او داشته‌اند) به جابجایی (Displacement) منجر شده و همکلاسی‌اش قربانی این انفجار درونی شده است. قسمت آخر، که از دید والدین روایت می‌شود، این شکاف را عریان می‌کند: دلبستگی امن (به قول جان بالبی) هرگز میان جیمی و والدینش شکل نگرفته، و این خلأ او را به انزوایی کشانده که جبرانش را در دنیای مجازی جست‌وجو کرده است. بچه‌ها همه به دنباال آغوش امن والدین هستند و والدین جیمی ترجیح دادند که در برابر مشکلات او سکوت کنند.

قسمت آخر: زاویه دید والدین و تراژدی ارتباط

قسمت پایانی «نوجوانی» یک شاهکار مستقل است که زاویه دید را به والدین جیمی می‌دهد. اینجا دیگر جیمی حضور فیزیکی ندارد، اما سایه‌اش همه‌جا هست. والدین در تک‌شات این اپیزود، انگار در یک دادگاه درونی محاکمه می‌شوند و خودشان به همراه جیمی و همچنین کل جامعه را قضاوت می‌کنند. عذاب وجدانشان، که روان‌شناسی آن را خودسرزنشگری می‌نامد، قلب مخاطب را می‌فشارد اما به‌هیچ وجه با آن‌ها دلسوزی نمی‌کنید بلکه از آن‌ها متنفر می‌شوید. والدین جیمی کسانی هستند که به‌راحتی می‌توانند دخترشان را هم وارد چنین دنیای خطرناکی کنند چراکه سطحی‌نگر هستند. آن‌ها در سکوت‌های طولانی و دیالوگ‌های پراکنده، گذشته را بازسازی می‌کنند: کاش بیشتر گوش داده بودند، کاش انتظاراتشان را کم کرده بودند و ای‌کاش‌های بیشتر…

این قسمت نشان می‌دهد که غیاب عاطفی والدین چه از سر ناآگاهی باشد و چه از سر مشغله، چگونه جیمی را به سوی فروپاشی هدایت کرده. آن‌ها پایگاه امن نبودند، و جیمی در این خلأ به سوی الگوهای سمی در فضای اینستاگرام پناه برده است. اما سریال در اینجا متوقف نمی‌شود؛ به جامعه هم انگشت اتهام می‌گیرد. والدین می‌پرسند: «مدرسه کجا بود؟ دوستانش کجا بودند؟» این پرسش‌ها، که بی‌جواب می‌مانند، تراژدی را از سطح خانواده به سطح اجتماعی گسترش می‌دهند و نشان می‌دهند که نه فقط خانه بلکه کل جامعه ویران است.

هشداری برای امروز

«نوجوانی» بیش از یک سریال داستانی، یک هشدار به تمام معنا است. این اثر به ما می‌گوید که در عصر دیجیتال، فرزندانمان تنها با یک کلیک از ما دور می‌شوند. تأثیر شبکه‌های اجتماعی، شکاف‌های خانوادگی، و بی‌توجهی جامعه می‌توانند فاجعه بسازند. اما در عین حال، با نمایش نقش روانشناس، امیدی ظریف را زنده نگه می‌دارد: هنوز می‌توان با گوش دادن و حمایت، جلوی چنین سقوط‌هایی را گرفت به شرط انکه به موقع بیدار شویم. «نوجوانی» یک اثر سینمایی بی‌نظیر است که مرزهای تلویزیون را جابه‌جا می‌کند. با بازی‌های درخشان اوون کوپر، استیون گراهام، ارین دورتی و فای مارسای، کارگردانی استادانه‌ فیلیپ بارانتینی و فیلمنامه‌ای عمیق از جک تورن و گراهام، این سریال نه تنها شما را سرگرم می‌کند، بلکه ذهن و قلب‌تان را تسخیر می‌کند. این یک دعوت به تامل است؛ به خودمان، به فرزندانمان و به جهانی که در آن زندگی می‌کنیم. اگر به دنبال اثری هستید که تا مدت‌ها در وجودتان بماند، «نوجوانی» را از دست ندهید. این سریال، نه فقط یک داستان، بلکه یک تجربه است و می‌توانید تجربه‌ نفس‌گیر را در فیلم‌نت ببینید.

آرش پارساپور

برچسب‌ها: ژانر جنایی،مینی سریال،نتفلیکس
نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
شما برای ادامه باید با شرایط موافقت کنید

پربازدیدها