به گزارش فیلمنت نیوز، یکی از ویژگیهای سریالهای خوب و ارزشمند این است که پس از اتمام هر قسمت، قصه و عناصر مضمونیشان در ذهن مخاطب ادامه پیدا میکند. یک سریال معمولی فقط در هنگامی که دیدهمیشود، بیننده را با خودش تا همراه میکند. اما یک سریال موفق در فکر و ضمیر مخاطب تعدادی علامت سوال میگذارد و او را در طول هفته با این سوالات درگیر میکند. با در نظرگرفتن این ویژگی میتوانیم «افعی تهران» را سریالی موفق بنامیم چراکه توانسته آغازگر مباحث و پرسشهای مختلف در حوزه موضوعات اجتماعی باشد.
این اثر پرونده کهنه «تنبیه بدنی در مدارس» را دوباره گشود و فرصتی را فراهم آورد که طرفین ماجرا در فضایی مسالمتآمیز با یکدیگر وارد گفتوگو شوند. این بار فقط آرمان بیانی نبود که با هر اتفاق به یاد دوران کودکیاش میافتاد؛ آن سکانس معروف داغ دل میلیونها نفر از مخاطبان جوان و میانسال را زنده کرد. بسیاری از کسانی که طعم تلخ تنبیه بدنی و تحقیر را در دوران کودکی چشیده بودند، پس از مواجهه با سریال افعی تهران به یاد آن دوران افتادند و در فضای مجازی از زخمهای قدیمیشان گفتند.
این اولین بار نیست که پخش یک سریال، واکنش اعتراضآمیز بخشی از جامعه را در پی داشته است. بارها و بارها اتفاق افتاده که یک دیالوگ یا کنش به مذاق قومیتها و اصناف مختلف خوش نیامده و آن را توهینآمیز تلقی کردهاند. اما این بار تفاوت در این است که بخش دیگری از جامعه که از تنبیه بدنی دوران مدرسه لطمه دیدهاند، حامی اثر شده و آن را تحسین کردهاند. بخشی از معلمان که درسشان همواره زمزمه محبتی بوده نیز در فضای مجازی از «افعی تهران» حمایت کردهاند. چکیده حرفشان این بوده که ضرب و شتم دانشآموزان توسط معلمان عمومیت ندارد و قطعا باید با معدود افراد خاطی برخورد صورت گیرد تا اعتبار این قشر دلسوز نزد افکار عمومی زیر سوال نرود.
در موارد قبلی واکنشها به یک سریال جنجالی از جنس محکومیت بود. ولی این بار دو قطب معلم و دانشآموز فعال شده و هر یک نظراتشان را مطرح میکنند. اظهارنظر دیگر افراد کارشناس همچون جامعهشناسان و روانشناسان باعث شد که یک هماندیشی وسیع پیرامون این موضوع صورت بگیرد. برخورد با عوامل این سریال که پرسشی مهم را مطرح کردهاند پاک کردن صورت مساله است. در حالی که «افعی تهران» میخواهد مسائلی از این دست فراموش نشوند و به صورت واضح و آشکار در معرض دید عموم قرار بگیرند.
این سریال در قسمتهای نخستین به چند شاخه موضوعی پرداخت. مخاطبان در ابتدا تصور کردند که قرار است بیننده یک سریال جنایی باشند و رد پای قاتل را در میان شخصیتها جستجو کنند. بعدها دوربین سریال به پشت صحنه یک فیلم سینمایی رفت و این احتمال ایجاد شد که قرار است مشکلات فیلمسازی در ایران مطرح شود. افعی تهران در قسمتهای میانی موفق شد چندین مساله و خط داستانی متنوع را جمعبندی کند و روی یک موضوع محوری متمرکز شود. «افعی تهران» قرار است به اهمیت احساس امنیت عاطفی در دوران کودکی بپردازد. با یک سریال شخصیتمحور طرف هستیم که در آن توصیف حالات روحی و روانی فیلمسازی با نام آرمان بیانی بیش از اتفاقات قصه اهمیت دارد. این اثر به تروماهایی میپردازد که در دوران کودکی ایجاد میشوند؛ ولی تاثیراتشان همیشگی و ابدی است. تروما (Trauma) را نوعی زخم ناپیدا اما عمیق در روان انسان تعریف کردهاند. یعنی همان تهدیدی که بر زندگی قهرمان داستان سایه افکنده است. زخمهای روحی و روانی آرمان بیانی (با بازی پیمان معادی) ناشی از نحوه تعاملاتش با پدر، مدیر و معلمان مدرسه و همکلاسیهایش در دوران کودکی است. گروه دیگری از روانشناسان تاثیر روابط اجتماعی فرد را پررنگتر از اتفاقات دوران کودکی میدانند و معتقدند این روابط بیش از تربیت زمان کودکی بر روی شخصیت فرد تاثیرگذار است. اما کارگردان «افعی تهران» همچون خانم تراپیست (با بازی سحر دولتشاهی) طرفدار نظریه اول است و همه هیجانها و اضطرابهای آرمان بیانی را به کودکی او مرتبط میداند. مسلما وقتی سریالی میخواهد به مسایل تربیتی کودکان نسل دیروز بپردازد، نمیتواند از کنار عملکرد نظام آموزشی و نحوه رفتار معلمان و ناظمان قدیمی به سادگی گذر کند.
بخشی از پریشانحالی آرمان به خاطرات تلخ گذشته او برمیگردد و بخشی از آن ناشی از مناسبات اجتماعی زمان حال است. آرمان همانگونه که از نامش پیداست فردی ایدهآلیست است و حاضر نیست از اصولش عقب نشینی کند. او با روانشناسی مواجه است که به پول بیشتر از مشاوره اهمیت میدهد. تهیهکنندهای که فقط به فکر کسب سود است و دغدغه فرهنگی ندارد و بازیگرانی که توسط سرمایهگذار زورکی به پروژه تزریق شدهاند یا مثل پژمان جمشیدی کار خودشان را میکنند و حرف گوش کن نیستند. آرمان بیانی حتی وقتی میخواهد اشتباهات گذشته خودش و پدرش را با پاک کند، باز هم به کوچه بنبست میخورد. به عنوان مثال در سکانس رستوران با کاسب بیرحمی روبرو میشود که اهل گذشت و بخشش نیست و به جای دلجویی آرمان و پدرش را سرزنش میکند.
کل فیلم توصیف مواجهه و مقاله یک فرد آرمانگرا با بدنه جامعهایست که بر اساس منفعت و مصلحت تصمیم میگیرد. آرمان با آن پیشنه و این مواجهه روز بروز خشنتر و زخمیتر میشود. آرمانی که در کودکی مورد ظلم واقع شده، حالا در میانسالی ترسی از اذیت و آزار کودکان ندارد. به عنوان مثال در سکانس تصویربرداری حاضر میشود در اقدامی بیرحمانه اشک دختربچه بازیگر را دربیاورد. همچنین وقتی از دست پسرش خودش عصبانی میشود، او را میترساند تا انتقام گرفته باشد.
جریانسازی «افعی تهران» فقط منحصر به مساله نظام آموزشی و مدرسه نیست. این سریال حاوی یک پیشنهاد برای افرادی است که از اختلالات روانی رنج میبرند. آرمان بیانی چندین بار پس از مراجعه به تراپیست اعتراف کرد که حالش نسبت به قبل بهتر شده است. واقعیت این است که بسیاری از افراد جامعه در برابر تراپی (رواندرمانی) مقاومت میکنند و حاضر نیستند دردها و ناآرامیهایشان را برای یک مشاور روانشناس مطرح کنند. سریال «افعی تهران» در زیرمتن خود این افراد را تشویق میکند که با یک تراپیست ملاقات داشته باشند. رابطه عاشقانه آرمان بیانی و خانم روانشناس نیز از جمله موضوعاتی بود که بازخوردهای متنوعی در بین مخاطبان داشت. آیا یک تراپیست مجاز است وارد چنین رابطهای شود؟ پاسخ این سوال منفی است. ولی باید بدانیم که به دلیل ابراز احساسات مراجعهکننده در اتاق درمان، شکلگیری چنین رابطهای محتمل است. آنچه در این سریال درباره اتاق درمان نشان داده میشود، نمایانگر یک وضعیت استاندارد و مطلوب نیست. کارگردان برای دراماتیزه کردن فضا اتاق درمان را به گونهای نشان میدهد که بتواند بر احساسات مخاطب تاثیر بگذارد. مسلما سریال قرار نیست همچون یک فیلم مستند شکل ایدهآل تعامل مراجعهکنند و درمانگر را نشان بدهد؛ بلکه بناست این سوال را بپرسد که رابطه این دو نفر باید چگونه باشد.
آیا ممکن است آقای فیلمساز خودش قاتل باشد؟ افعی تهران میتوانست با مطرح کردن گزینههای مختف و تعلیقآفرینی بیشتر عطش مخاطب را برای دنبال کردن ادامه سریال بالا ببرد. اما در نسخه فعلی به جز پیمان معادی و مریلا زارعی مظنون دیگری وجود ندارد. روایت بر روی معمای «قاتل چه کسی است؟» متمرکز نمیشود و در عوض فروپاشی تدریجی آرمان بیانی را به ما نشان میدهد. آرمان حتی اگر قاتل نباشد، به لحاظ روحی و روانی آمادگی انتقامگیری از مسیر قتل را پیدا کرده است. ممکن است قاتل فردی مثل آرمان باشد که کودکی سختی داشته و حالا میخواهد از کودک آزارها انتقام بگیرد. شاید هم آرمان خودش مرتکب قتل شده و حالا برای رهایی از عذاب وجدان به تراپیست مراجعه میکند. احتمالا خود او با کارگردانها و بازیگران تماس میگیرد و تهدیدشان میکند تا هم دلش خنک شود و هم بتواند فیلم دلخواهش را بسازد.
سریال «افعی تهران» صدای اعتراض برخی را هم درآورده و احتمالا این واکنشها ادامهدار خواهد بود اما یادمان باشد که نیش این «افعی» بر خلاف سایر نیشها سمی و کشنده نیست و اگر به درستی درک و تحلیل شود اثر درمانی هم دارد.
احسان رحیمزاده