همه چیز درباره موشن کپچر در سینما/ واقعیت به تخیل گره خورد

- 17 دقیقه مطالعه
فناوری موشن کپچر با ثبت حرکات واقعی، به شخصیت‌های دیجیتالی در سینما و انیمیشن جان و احساس می‌بخشد.

به گزارش فیلم نت نیوز، موشن کپچر (Mocap) یا ضبط حرکت، یک فناوری انقلابی است که نحوه ساخت فیلم‌ها و انیمیشن‌ها را دگرگون کرده و به شخصیت‌های دیجیتالی امکان می‌دهد با جزئیاتی باورنکردنی و واقع‌گرایانه به صحنه فیلم و سریال بپیوندند. این تکنیک حرکات و اجرای فیزیکی واقعی بازیگران را ثبت کرده و به کاراکترهای دیجیتالی منتقل می‌کند. از شخصیت‌های نمادین در فیلم‌های پرفروش تا انیمیشن‌های دقیق، موشن کپچر مرزهای خلاقیت بصری و داستان‌گویی را به شدت جابجا کرده است.

تاریخچه و تکامل موشن کپچر

ریشه‌های موشن کپچر به قرن بیستم و اوایل دهه ۱۹۱۰ بازمی‌گردد، جایی که آزمایش‌های اولیه با حرکت انسان و انیمیشن آغاز شد. در ابتدا این فناوری از صنعت پزشکی نشات گرفت تا حرکات بدن انسان مانند الگوهای راه رفتن و وضعیت فیزیکی را مطالعه کند. از نظر خلاقانه، موشن کپچر از تکنیک روتوسکوپی (Rotoscoping) نیز الهام گرفته است؛ تکنیکی که در آن هنرمندان روی فیلم‌های لایواکشن ترسیم می‌کردند تا حرکت واقعی را در انیمیشن ایجاد کنند. فیلم‌هایی مانند «سفیدبرفی و هفت کوتوله» از والت دیزنی در سال ۱۹۳۷ از این روش بهره بردند و بازیگران را برای ترسیم حرکاتشان استخدام کردند.

در دهه ۱۹۸۰ با پیشرفت تکنولوژی سیستم‌های اولیه موشن کپچر دیجیتال ظهور کردند. در این دوره مارکرهای بازتابنده روی بازیگران نصب شدند و دوربین‌های تخصصی حرکات آنها را ضبط می‌کردند. این مارکرها که اغلب از خرده‌های شیشه آسیاب شده ساخته می‌شوند، به ردیابی دقیق حرکات بدن کمک می‌کردند. این تکنیک به سرعت وارد صنعت سرگرمی شد و در دهه ۱۹۹۰ برای ایجاد شخصیت‌های بازی‌های ویدیویی و سپس در فیلم‌ها استفاده شد. فیلم «پارک ژوراسیک» (Jurassic Park ۱۹۹۳) از تکنیک‌های مشابه موشن کپچر برای دایناسورهای ساخته شده با CGI استفاده کرد و «جنگ ستارگان: اپیزود اول – تهدید شبح» (Star Wars: Episode I – The Phantom Menace ۱۹۹۹) شخصیت جار جار بینکس را به عنوان یکی از اولین شخصیت‌های کاملا مبتنی بر موشن کپچر CGI معرفی کرد.

دهه ۲۰۰۰ با سه‌گانه «ارباب حلقه‌ها» (The Lord of the Rings) و شخصیت گالوم که توسط اندی سرکیس به تصویر کشیده شد، به نقطه عطف بزرگی رسید. گالوم به یکی از اولین شخصیت‌های موشن کپچر تبدیل شد که در سراسر جهان مورد تحسین قرار گرفت و مرزهای سی جی آی CGI را در آن زمان جابجا کرد. «آواتار» (Avatar) جیمز کامرون در سال ۲۰۰۹، فناوری موشن کپچر را به اوج جدیدی رساند و با استفاده از موشن کپچر چهره توانست غول‌های آبی با بیان بسیار دقیق و عمیق خلق کند. پیش از آواتار بسیاری از اجراهای موشن کپچر باید در استودیوهای خاصی انجام می‌شدند اما آواتار با فناوری جدیدی که امکان ضبط بازیگران موشن کپچر در کنار سایر بازیگران را فراهم می‌کرد، این محدودیت‌ها را برداشت. اصطلاح «پرفورمنس کپچر» نیز توسط تام هنکس برای فیلم «قطار سریع‌السیر قطبی» (The Polar Express) ابداع شد تا به ضبط همزمان بدن، چهره و صدا اشاره کند.

چگونگی عملکرد موشن کپچر (فرآیند)

فرآیند موشن کپچر به طور کلی شامل چندین مرحله کلیدی است که اجرای بازیگر را به یک شخصیت دیجیتالی کاملا متحرک تبدیل می‌کند. با هم این مراحل را مرور می کنیم.

۱. آماده‌سازی بازیگر و استودیو

ابتدا بازیگر وارد استودیو شده و لباس موشن کپچر را می‌پوشد. این لباس معمولا با مارکرهای بازتابنده پوشانده شده است که از سر تا پا حرکت را ردیابی می‌کنند. این لباس‌ها معمولا بسیار راحت و شبیه لباس ورزشی هستند. قبل از شروع ضبط یک اسکن کامل بدن نیز انجام می‌شود تا سیستم اسکلت بازیگر را شناسایی کند و اطمینان حاصل شود که شخصیت متحرک دامنه حرکت کاملی خواهد داشت. خانه موو (House of Moves) در لس آنجلس از جمله مکان‌هایی است که صحنه پروژه‌های متعدد تلویزیونی، فیلم و بازی‌های ویدیویی بوده است.

۲. اجرای بازیگر

سپس بازیگران صحنه خود را اجرا می‌کنند. در موشن کپچر همه‌چیز درباره تخیل محض است. بازیگران باید محیط را کاملا تصور کرده و آن را با بدن خود خلق کنند. این مرحله می‌تواند کمی استرس‌زا باشد اما بازیگران به تدریج به آن عادت می‌کنند. برای مثال هنگام ایفای نقش یک شخصیت غول‌پیکر و سنگین‌وزن مانند گراک، بازیگر باید وزن و سنگینی را به حرکات خود بیاورد، نحوه تنفس او را تغییر دهد و حتی صدای خاصی برای او ایجاد کند. مربیان ممکن است از بازیگران بخواهند تا حیواناتی را که شخصیتشان شبیه به آنهاست (مانند کرگدن برای گراک) پیدا کرده و حرکات و تنفس آنها را تقلید کنند. حتی در دست گرفتن وسایل سبک نیز باید با وزن و سنگینی واقعی آن شخصیت منطبق شود و بازیگر باید وزن را به آن القا کند. برای شخصیت‌های انسانی‌تر مانند یک سرباز، تنفس باید آرام‌تر و حرکات بدن باید ترس قابل قبولی را بیان کنند. نکته کلیدی در یک اجرای موشن کپچر عالی این است که بازیگر اجازه ندهد تکنولوژی در عملکردش اختلال ایجاد کند؛ وظیفه او اجراست و وظیفه پس‌تولید، اصلاح هرگونه مشکل فنی است.

۳. ثبت و پردازش داده

دوربین‌های متعددی که اطراف فضای اجرا قرار گرفته‌اند، حرکات بازیگر را از زوایای مختلف ثبت می‌کنند. مارکرها یا سنسورهای روی لباس داده‌های حرکت را به نرم‌افزار تخصصی ارسال می‌کنند. برای ضبط چهره و حالات آن، بازیگران ممکن است مارکرهای صورت یا حتی دوربین‌های نصب شده روی سر داشته باشند که به سمت صورتشان نشانه رفته است. در برخی موارد حتی گوشی‌های آیفون مدل ۱۰ به بالا با سنسورهای Face ID خود می‌توانند برای ثبت داده‌های حرکت چهره و هماهنگی با صدا استفاده شوند. این داده‌های خام سپس پردازش می‌شوند تا یک اسکلت دیجیتالی موشن کپچر ایجاد شود. این اسکلت پس از آن برای حذف خطاهای ردیابی پاک‌سازی می‌شود.

۴. بازهدف‌گیری و اصلاح

در مرحله نهایی، داده‌های موشن کپچر پردازش شده روی شخصیت‌های دیجیتالی فیلم بازهدف‌گیری می‌شوند. این مرحله در استودیوی جلوه‌های بصری (VFX) اتفاق می‌افتد جایی که انیماتورها حرکات را اصلاح، تقویت و گاهی اوقات اغراق می‌کنند، آنها ممکن است فریم‌های کلیدی را تنظیم کنند، زمان‌بندی را تغییر دهند یا حتی چندین اجرا را با هم ترکیب کنند تا به ظاهر بهتری دست یابند.

انواع موشن کپچر

دو نوع اصلی از موشن کپچر در فیلم‌سازی استفاده می‌شود:

  • موشن کپچر مبتنی بر مارکر (Marker-based): این روش شامل قرار دادن مارکرهای بازتابنده کوچک روی بدن بازیگر است که توسط چندین دوربین در فضای اجرا ردیابی می‌شوند. این دوربین‌ها حرکات بازیگر را از زوایای مختلف ضبط می‌کنند. این روش به کالیبراسیون دقیق و دوربین‌های تخصصی نیاز دارد تا ضبط داده‌ها روان و با دقت بالا انجام شود.
  • موشن کپچر بدون مارکر (Markerless): این سیستم نیاز به مارکرها را از بین می‌برد. در عوض نرم‌افزار پیشرفته و دوربین‌ها با استفاده از الگوریتم‌های هوش مصنوعی (AI) و بینایی کامپیوتری حرکات بدن و چهره بازیگر را در زمان واقعی ردیابی می‌کنند. این سیستم سریع‌تر راه‌اندازی می‌شود و انعطاف‌پذیری بیشتری دارد. این فناوری به سرعت در حال تغییر صنعت انیمیشن است و زمان تنظیمات را به میزان قابل توجهی کاهش می‌دهد. همچنین فرآیند پس‌تولید را تسریع می‌بخشد زیرا به پاکسازی داده کمتری نیاز دارد. این سیستم، انیمیشن با کیفیت بالا را برای طیف وسیع‌تری از سازندگان، از جمله فیلمسازان مستقل و استودیوهای کوچک قابل دسترس می‌کند.

مزایای موشن کپچر

موشن کپچر فواید بی‌شماری برای صنعت فیلم و انیمیشن دارد:

  • واقع‌گرایی بالا: حرکات و احساسات بازیگران را با دقت بی‌نظیری ثبت می‌کند.
  • کاهش هزینه‌ها و زمان تولید: نیاز به انیمیشن دستی گسترده را که زمان‌بر و گران‌قیمت است، کاهش می‌دهد.
  • خلق شخصیت‌های غیرممکن: امکان خلق موجودات یا شخصیت‌های فانتزی پیچیده را فراهم می‌کند.
  • انعطاف‌پذیری در پس‌تولید: داده‌های حرکت را می‌توان در پس‌تولید اصلاح و ویرایش کرد.
  • افزایش دسترسی: سیستم‌های بدون مارکر و راه‌حل‌های مقرون‌به‌صرفه، موشن کپچر را برای فیلمسازان مستقل نیز قابل دسترس کرده است.

چالش‌ها و ملاحظات

با وجود مزایای فراوان، موشن کپچر نیز چالش‌های خود را دارد. داده‌های خام اغلب نیاز به پاکسازی قابل توجهی توسط هنرمندان جلوه‌های بصری دارند زیرا حرکات ممکن است دارای مشکلات ریزی باشند یا سنسورها به درستی کار نکرده باشند (مانند حرکات ناقص انگشتان یا جابجایی اندام‌ها). همچنین، فرآیند موشن کپچر در طول فیلمبرداری اتفاق می‌افتد و داده‌ها پس از پایان فیلمبرداری به دست هنرمندان می‌رسند که بازگرداندن بازیگران برای بازسازی صحنه‌ها را دشوار می‌کند. فیلم «گربه‌ها» (Cats 2019) به دلیل استفاده از یک تنظیمات غیرمتعارف و حداقل مارکرهای ردیابی، با چالش‌های فنی و مسائل زیادی در موشن کپچر مواجه شد و به جای موشن کپچر سنتی، بیشتر از روتوالگوریتم (Roto ANM) استفاده کرد. در نهایت، با وجود پیشرفت‌های تکنولوژی، لمس انسانی هنوز برای رسیدن به نتیجه نهایی ضروری است و هیچ دکمه‌ای برای زیبا کردن خودکار و نهایی وجود ندارد.

نمونه‌های مشهور موشن کپچر در سینما

تاریخ سینما پر از نمونه‌های درخشان استفاده از موشن کپچر است:

  • گالوم در «ارباب حلقه‌ها» (۲۰۰۱-۲۰۰۳): با بازی اندی سرکیس، گالوم یکی از اولین و نمادین‌ترین کاربردهای موشن کپچر بود.
  • کینگ کونگ در «کینگ کونگ» (۲۰۰۵): اندی سرکیس بار دیگر عملکردی خیره‌کننده به عنوان میمون غول‌پیکر ارائه داد.
  • ناوی در «آواتار» (۲۰۰۹): جیمز کامرون از حرکات چهره و بدن بازیگران برای جان بخشیدن به شخصیت‌های ناوی استفاده کرد و CGI را متحول کرد.
  • سزار در سه‌گانه «سیاره میمون‌ها» (۲۰۱۱-۲۰۱۷): اندی سرکیس با نقش سزار، به میمون‌ها امکان نمایش احساسات و حالات واقعی را داد.
  • هالک در سری «انتقام‌جویان» (۲۰۱۲-اکنون): مارک روفالو در نقش هالک از موشن کپچر برای حالات چهره و حرکات کامل بدن استفاده کرد.
  • اسماگ در «هابیت» (۲۰۱۳): بندیکت کامبربچ در نقش اژدهای اسماگ، صداگذاری و موشن کپچر را ترکیب کرد.
  • تانوس در «انتقام‌جویان: جنگ ابدیت» و «پایان بازی» (۲۰۱۸-۲۰۱۹): جاش برولین در نقش تانوس به دلیل موشن کپچر واقع‌گرایانه‌ای که برای ثبت جزئیات حالات چهره او استفاده شد، به یکی از به‌یادماندنی‌ترین شروران تاریخ سینما تبدیل شد.
  • پیکاچو در «کارآگاه پیکاچو» (۲۰۱۹): عملکرد موشن کپچر رایان رینولدز برای کارآگاه پیکاچو، سطح جذابیت و طنز را اضافه کرد.
  • فیلم‌های انیمیشن موفق مانند «ماجراهای تن‌تن»، «قطار سریع‌السیر قطبی»، «خوش‌قدم»، «بیوولف» و «سرود کریسمس» نیز از نقش بی‌بدیل موشن کپچر بهره برده‌اند.

روندهای آینده موشن کپچر

آینده موشن کپچر در فیلم‌ها و انیمیشن‌ها بسیار هیجان‌انگیز به نظر می‌رسد:

  • هوش مصنوعی و یادگیری ماشین: ادغام هوش مصنوعی و یادگیری ماشین در موشن کپچر، دقت و کارایی ضبط حرکات را بهبود خواهد بخشید.
  • واقعیت مجازی (VR) و واقعیت افزوده (AR): این فناوری‌های فراگیر نقش مهمی ایفا خواهند کرد. تصور کنید بازیگران در یک دنیای مجازی کاملا واقعی اجرا می‌کنند که به فیلمسازان اجازه می‌دهد تا اجراهای لایواکشن را با محیط‌های مجازی به صورت یکپارچه ترکیب کنند.
  • محو شدن مرزها: با ادامه تکامل این فناوری، مرزهای بین انیمیشن، لایواکشن و تجربیات تعاملی محو خواهد شد.
  • فیلم‌های کاملا دیجیتالی: با پیشرفت‌های هوش مصنوعی، امکان خلق فیلم‌های کاملا دیجیتالی بدون نیاز به بازیگران انسانی وجود دارد. با این حال، بازیگری انسانی همچنان نقش حیاتی در اجراهای احساسی و بیانی ایفا خواهد کرد و نمی‌تواند به طور کامل جایگزین شود.

جمع بندی

موشن کپچر سینما را متحول کرده و امکان خلق شخصیت‌های واقع‌گرایانه و جهان‌های بصری خیره‌کننده را فراهم آورده است. از پیشرفت‌های اولیه آن در روتوسکوپی تا سیستم‌های پیچیده مبتنی بر مارکر و فناوری بدون مارکر که توسط هوش مصنوعی هدایت می‌شود، موشن کپچر را به ابزاری ضروری برای داستان‌گویان تبدیل کرده است. با ادامه پیشرفت هوش مصنوعی، یادگیری ماشین، VR و AR، آینده موشن کپچر روشن‌تر از همیشه است و نوآوری‌های بیشتری را در سال‌های آینده وعده می‌دهد. این فناوری نه تنها در زمان و هزینه صرفه‌جویی می‌کند بلکه دنیایی از خلاقیت را می‌گشاید و به فیلمسازان امکان می‌دهد داستان‌های خارق‌العاده‌ای را با جلوه‌های بصری خیره‌کننده روایت کنند.

مازیار دهقان

بیشتر بخوانید

نجات تاریخ سینما با تکنولوژی

تکنولوژی سی جی آی در سینما/ چگونه CGI سینما را متحول کرد؟

همکاری دنیای فناوری با جهان فانتزی و سینما

پیش‌بینی وضعیت سینما در ۲۰۳۰ با وجود هوش مصنوعی

بازیگران مُرده چگونه به پرده سینما بازمی‌گردند

هوش مصنوعی در مسیر تسخیر سینما

 

 

برچسب‌ها: تکنولوژی در سینما
نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
شما برای ادامه باید با شرایط موافقت کنید

پربازدیدها