خطر لو رفتن داستان!

واکاوای سریال «همه چیز تقصیر اوست»/ آنها موثرند یا مقصر؟

- 14 دقیقه مطالعه

در فیلم‌نت نیوز بخوانید

مینی سریال «همه چیز تقصیر اوست» که این روزها معروف شده است به خوبی نشان می دهد که چطور ما دست به قضاوت زده و تقصیرها را بدون داشتن مستندات کافی گردن دیگری می اندازیم.

به گزارش فیلم نت نیوز، «همه چیز تقصیر اوست» (All Her Fault) مجموعه ای پرکشش در ژانر درام است که به عنوان یکی از مینی سریال های مهمِ سال ۲۰۲۵ شناخته می شود؛ مهم به دلیل اینکه هم بسیار دیده شد و مخاطبان قابل توجهی داشت، هم مورد توجه منتقدان قرار گرفت و نقدهای متفاوت بسیاری از مثبت تا منفی در موردش نوشته شد.

این مینی سریال به موضوعات اجتماعی و فردی متعددی در زمینه ای معمایی می پردازد؛ موضوعاتی که هر کدامشان می توانند موضوع یک یادداشت باشند با تیترهایی این چنینی:

  • پدران و مسئولیتی که نمی پذیرند
  • همه انتظارها از آنِ مادران است
  • وقتی مادر بودن و شاغل بودن طاقت فرسا می شود
  • کودکان هم می توانند جنایتکار باشند، چه کسی گفته آنها معصومند؟!
  • واکاوی لحظه ویران کردن زندگی دیگری
  • وقتی قوانین غلطند و قضاوت ها غلط تر

در اولین دقایق این مینی سریال، بدون هیچ مقدمه ای می فهمیم پسر ۵ ساله ای گم شده است و ۱۰ دقیقه از این شوک نمی گذرد که معلوم می شود آن بچه ربوده شده است. در ۴۰۰ دقیقه بعدی که معادل ۸ اپیزود است، پلیس ها به دنبال آدم ربا هستند و آدم ها به دنبال مقصر. ۴۰۰ دقیقه جذاب و نفس گیر برای بیان موضوعی مهم و فراگیر که در ۱۰ دقیقه انتهایی از زبان یکی از کاراکترها در اتاق بازجویی پلیس بیان می شود. موضوعی که در عنوان سریال هم آمده و موضوع این یادداشت شده: جمله آشنای«تقصیر او بود.»

برای توضیح این مطلب نیاز دارم ۱۰ دقیقه ابتدایی سریال را برایتان تعریف کنم و چون اصل ماجرا در ۴۰۰ دقیقه بعدیست با خیال راحت پاراگراف بعدی را بخوانید و نگران اسپویل نباشید.

ماریسا یک مامانِ شاغل است که در یک روز عادی از زندگیش، پیامی عادی از طرف جنی، یکی از مامان های مهدکودک پسرش، دریافت می کند؛ پیامی که در آن جنی می پرسد: «آیا با بازی پسرهایمان در خانه من بعد از تعطیلی مهد موافقی؟» و آدرس خانه اش را می فرستد. ماریسا که میان شلوغی های کار و وظایف مادری در نبود پرستار بچه اش کم آورده است، از این قرارِ بازی استقبال می کند چون دیگر مجبور نیست به خاطر برداشتن پسرش از مهدکودک، جلسه کاریش را کنسل کند، اما وقتی بعد از جلسه به خانه همبازی می رود، می فهمد هم آدرس اشتباه است هم پیام را جنی نفرستاده بود.

مهدکودک لیستی از شماره مامان های بچه ها را به همه مامان ها داده بود و آنها شماره یکدیگر را داشتند ولی ماریسا به دلیل خستگی و کار زیاد، شماره مامان های دیگر را از روی لیست در موبایلش وارد نکرده بود پس وقتی پیام را از شماره ای که در گوشی ذخیره نشده می گیرد، شک نمی کند که آن پیام ممکن است از طرف جنی نباشد. چرا باید شک کند؟ ما هم در یک روز عادی، وقتی پیامی از شماره ای می گیریم که در آن پیام، کسی خودش را معرفی کرده است، به راحتی قبول می کنیم که این شماره اوست حتی اگر شماره او در لیست شماره های گوشیمان ذخیره نشده باشد هم شک نمی کنیم و فکر می کنیم این شماره جدید یا شماره دیگری از اوست. در یک روز عادی در میان هزاران اتفاق عادی همیشگی، به طور معمول هیچ کدام از ما به چیزهای معمولی شک نمی کنیم اما شک نکردن این مامان سهل انگاری او تلقی می شود و او را مقصرِ وقوع آدم ربایی کودکش می کند.

این مقصرپنداری ماریسا در واقع شروع ۴۰۰ دقیقه بعدیست. داستان که پیش می رود ما با کاراکترهای مختلف، یکی پس از دیگری آشنا می شویم. کاراکترهای جالب با داستان های جالب تر از خودشان که هر کدام به دلیلی مقصر ماجرا هستند و تا پیدا شدن مقصر بعدی مشمول جمله آشنای «اگر تو این کار را می کردی، این طور نمی شد پس تو مقصری»، اما سریال با تمام توانِ ساختاری و روایی‌اش به ما ثابت می کند که آنها فقط موثر بودند نه مقصر.

این قضیه آشنای مقصرپنداری دیگری، مقوله ایست که به نظر می آید در دهه گذشته بیشتر از دهه های قبلی مورد توجه روانشناسان، جامعه شناسان و متخصصان نوروساینس قرار گرفت و تحقیقات متعددی در مورد جنبه های مختلفش و علت تمایل انسان ها به آن انجام شد. این مینی سریال هم با توجه به همین تحقیقات، از طریق داستان های درهم تنیده کاراکترهایش به علت غلط بودن این شیوه مقصرپنداری دیگران که ما انسان ها، دوست داریم انجامش دهیم، می پردازد.

بررسی های گروهی از روانشناسان و متخصصان نوروساینس روی فقط یک بعد این قضیه بیانگر این است که ذهن ما در حالت عادی، توالی زمانی منطقی و مرتبط برای رویدادها در نظر می گیرد و بر اساس آن علت ها و معلول ها را مشخص می کند یعنی اگر اتفاق آ که مرتبط است با اتفاق ب قبل از اتفاق ب رخ دهد ما علت وقوع اتفاق ب را اتفاق آ می دانیم. به این مثال خیلی ساده فقط برای اینکه در یک زمین فکری قرار بگیریم و بتوانیم بحث را ادامه دهیم، توجه کنید: کاغذی هنگام عبور گربه از کنارش می افتد. استدلال سریع ذهنی ما این است که گربه باعث افتادن کاغذ شد ولی در یک همزمانی نامحسوس کمی قبل از رسیدن گربه به کاغذ، باد ملایمی وزید و باد باعث افتادن کاغذ شد. ما چون باد را حس نکردیم و فقط رد شدن گربه را دیدیم، او را علت این اتفاق دانستیم. در مورد ماریسا هم آخرین اتفاق قبل از آدم ربایی، سهل انگاری او در چک کردن درستی شماره بود پس از نظر شوهرش و بقیه، تقصیر اوست.

دنیای پیچیده با اتفاقات پیچیده

مثالی که بیان شد بسیار ساده است، اما نکته اش اینجاست که ما در دنیای پیچیده با اتفاقات پیچیده ای که هر کدام هزاران علتِ یکی از یکی پیچیده تر دارند، باز هم به همان سادگی استدلال می کنیم و علت یک اتفاق را بر اساس داده های محدود خود از آن اتفاق، یک چیز یا یک فرد می دانیم. در واقع دوست داریم که علت را یک چیز بدانیم و دوست تر داریم که یک فرد بدانیم، این درحالیست که احتمال وجود ده ها فاکتور موثر دیگر برای آن اتفاق بسیار زیاد است؛ فاکتورهای فیزیکی و متافیزیکی یا مادی و غیرمادی شناخته شده و ناشناخته بسیاری که ما یا از آن ها خبر نداریم یا آن ها را به عنوان فاکتوری موثر برای آن اتفاق در نظر نمی گیریم. تاب آوری ابهام هم همین است یعنی بپذیریم در هر واقعه ای که برای ما اتفاق می افتد و در همه موفقیت ها و شکست ها و همه آنچه به دست آوردیم و به دست نیاوردیم و … هزاران فاکتور دانسته و نادانسته آشکار و پنهان وجود داشتند که موثر بودند و ما شاید هرگز نفهمیم که کدام فاکتورها و هر کدام چقدر موثر بودند. این امر به نظر من، اصلی ترین پیام سریال است که گاهی همراه ماجراهایش و گاهی در لایه زیرین آن ها، نشانمان می دهد.

هیچ پدر یا مادری کاملا مقصرِ وضعیت فعلی و شرایط زندگی فرزندش نیست

سریال «همه چیز تقصیر اوست» بر اساس پیام فوق است که قاطعانه بیان می کند هیچ پدر یا مادری کاملا مقصرِ وضعیت فعلی و شرایط زندگی فرزندش نیست به ویژه مادرها که این سریال تاکید ویژه ای روی فرهنگِ مقصرپنداری آن ها و به طورکلی مقصرپنداری زن ها برای همه قضایا در جامعه دارد. علاوه بر مقصر دانسته شدن سریع ماریسا از طرف جامعه به دلیل شاغل بودن، سهل انگاری و… که بیانگر باورِ «تو مادری پس تو مقصری» است، در ماجراهای کاراکترهای دیگر هم به این تفکر رایج پرداخته می شود که چطور در هر اتفاقی که بین یک زن و یک مرد می افتد زن به طور پیش فرض مقصر است تا ثابت شود که نیست و حتی در صورت ثابت شدن هم، باز در لایه های پنهان ذهن آدم ها مقصر می ماند. ما در قسمتی از سریال می بینیم حتی وقتی یکی از کاراکترهای مرد مسئولیت پدری خود را نمی پذیرد و جامعه زن را مقصر می داند.

سریال منکر این نمی شود که پدرها و مادرها تاثیر زیادی بر زندگی فرزند دارند و در جریان زندگی کاراکترهایش به خوبی نشان می دهد که کم نیستند مواردی که تاثیر مخرب و منفی پدرها و مادرها بیشتر از تاثیر مفید و مثبتشان است ولی روی این حرفش می ایستد که فقط تاثیر دارند نه تقصیر.

حکم «تقصیر او» را صادر نکنیم

در ادامه داستان های تو در توی کاراکترها، می توانیم ببینیم که چگونه موثر یا مقصر دانستن، دو رویکرد متفاوت پیش روی آن ها می گذارد و چرا این سریال اینقدر تاکید دارد که حکم «تقصیر او» را صادر نکنیم به خصوص «همه چیز تقصیر اوست» را. وقتی کسی را مقصر می دانیم با این حکم قطعی هم پرونده را در ذهنمان می بندیم، هم خشم و نفرت نسبت به مقصر در قلبمان ایجاد می کنیم که زندگی را برایمان سخت و سنگین می کند در حالی که اگر او را موثر بدانیم به کنجکاوی و کندوکاو خود برای یافتن سایر فاکتورها ادامه می دهیم که این رویکرد می تواند هم ما را به حقیقت برساند، هم از آن خشم و نفرتِ جان فرسا برهاند.

۱۰ دقیقه انتهایی/ اتاق بازجویی پلیس/ حرف های کاراکتری که در یک سوم ابتدایی این یادداشت به آن اشاره شد: «الان می فهمم چرا وقتی مشکلی پیش می آید، آدم ها از دستِ هم عصبانی می شوند و سرِ هم داد می کشند. چرا حتی وقتی هیچ چیز نمی دانیم باز هم به آدم ها تهمت می زنیم و آنها را مقصر می کنیم. دلیلش این است که خیالمان راحت می شود. او را مقصر می دانیم و انتظار مجازات شدن را برای او داریم، این حس خوبی به ما می دهد.

هدی (روژین) طیبی

مینی سریال همه چیز تقصیر اوست که این روزها ترند است در فیلم نت ببینید

برچسب‌ها: سریال
نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
شما برای ادامه باید با شرایط موافقت کنید