هیچ نانی به اندازه «نان قلب» خوشمزه و گوارا نیست. وقتی عین کف دست صاف و سادهای، وقتی از اعماق وجودت برای دیگران خیر و خوبی میخواهی، وقتی زور نمیزنی که بقیه را پایین بکشی و خودت بالا بروی، ناگهان میبینی انرژی مثبت وجودت قیامت به پا کرده و تو را به جایی رسانده که در باور هیچکس نمیگنجد. همه اینها خط به خط، واژه به واژه برازنده پژمان جمشیدی است؛ ستاره دیروز فوتبال و سوپراستار امروز سینما که هنوز خلق و خوی خاک و خلیاش را از دست نداده و با همان سلامت و سادگی قله به قله جلو میرود.
چند روز بعد از کوچ غمانگیز علی انصاریان و مهرداد میناوند، وقتی در جشنواره فیلم فجر ناعادلانه به او طعنه زدند که «در فوتبال چیزی نشدی و آمدی به سینما»، چند ثانیه مکث کرد و در کمال احترام گفت: «من در این لحظه سوگوار رفقایم هستم و به این فکر میکنم که زندگی ارزش هیچ چیز را ندارد. هر چه شما بگویید همان درست است.» این مشتی از خروار منش پژمان است و به همین خاطر از موفقیتهای او بیش از حالت عادی شادمان میشویم. پیشرفت او، پیشرفت مرد متواضعی است که هم استعداد داشت و هم پشتکار. وقتی خیلی از همبازیانش بعد از تمرین با ماشینهای مدل بالا دور دور میکردند، پژمان پای ثابت تماشای تئاتر بود؛ علاقهای که «سرمایه» او شد و پیستون پرسپولیس را به پولسازترین هنرپیشه امروز سینمای ایران تبدیل کرد. زادروزت مبارک آقای جمشیدی خوشقلب.