کاراتهبازِ نو، یادگارِ دیروز
«پسر کاراتهباز: افسانهها» داستان قدیمی را زنده کرد
به گزارش فیلمنتنیوز، بازگشت به میراث یک فرنچایز محبوب همواره با انتظارات، حساسیتها و حافظه جمعی چند نسل از مخاطبان همراه است؛ خصوصا وقتی آن میراث «پسر کاراتهباز» باشد که عمری طولانی در سینمای رزمی دارد. این فرنچایز از دهه ۸۰ میلادی آغاز شد و تا به امروز نهتنها به یکی از نمادهای سینمای نوجوانانه بدل شده بلکه با ترکیب دراماتیک آموزههای شرقی، ساختار روایی غربی و پیوندی انسانی میان شاگرد و مربی، اثری ماندگار در ذهن بسیاری از سینمادوستان و علاقهمندان به آثار رزمی را بهجا گذاشته است. «پسر کاراتهباز: افسانهها» (Karate Kid: Legends)، محصول ۲۰۲۵ که با دوبله اختصاصی فیلمنت به دوستداران این سری اعطا شده تلاشی است برای بازتعریف این جهان داستانی در دورهای که بازسازی، نوستالژیگرایی و تلفیق جهانهای سینمایی به بخشی از سیاستهای رایج در استودیوهای بزرگ تبدیل شدهاند.
تماشای فیلم پسر کاراتهباز: افسانهها در پلتفرم فیلمنت
در این فیلم، برای نخستینبار دو شاخه متفاوت از دنیای «پسر کاراتهباز» به هم پیوند خوردهاند: خط داستانی سهگانه کلاسیک و اصلی این سری با شخصیت دنیل لارسو (با بازی رالف ماکیو) و جهان ریبوت ۲۰۱۰ با حضور آقای هان (جکی چان). البته تنها کاراکتری که از نسخه ریبوت به این فیلم جدید قدم گذاشته همانا آقای هان است و خوشبختانه خبری از پسر ویل اسمیت در نقش پسر کاراتهباز نیست (یکی از بدترین نقشآفرینیهای او در کارنامه کوتاه سینماییاش!). باید گفت این دو خط زمانی در فیلمهای پسر کاراتهباز هرگز پیش از این در یک روایت مشترک حضور نداشتهاند و اصولا به دو فلسفه، دو سبک و دو جغرافیای متفاوت تعلق دارند. کاراته، سنت میاگی و مبارزه دروننگرِ نسخههای اصلی در برابر کنگفو، هان درونگرا و روایت پرزرقوبرقتر در ریبوت. ترکیب این دو، جسورانه بهنظر میرسد اما با ریسکهای جدی در زمینه انسجام فیلم همراه است و خوشبختانه فیلم توانسته این ترکیب را دلچسب کند. خود سازندگان از ترکیب کنگفو و کاراته در فیلم خود به عنوان ترکیب یینگ و یانگ نام میبرند و باور دارند توانستند تا این حد، هارمونی ترکیب دو سبک رزمی متفاوت را حفظ کنند.
شخصیت اصلی فیلم، نوجوانی چینی به نام لی فونگ است که با مادر خود زندگی میکند. هیچ اطلاعات خاصی از پدر لی فونگ به ما داده نمیشود و او فردی است که برادر خود را در یک نزاع خیابانی از دست داده است. مادر لی با ادامه دادن یادگیری هنرهای رزمی توسط پسرش مخالف است و تصمیم میگیرد او را از این کار منع کند و به نیویورک بروند. لی و مادرش پس از مهاجرت به نیویورک، با چالشهای جدیدی روبرو میشوند و خود لی بیشتر از همه دیگر مسائل رایج نوجوانان مهاجر روبهرو میشود: انزوا، تفاوت فرهنگی، نژادپرستی پنهان و بحران هویت. روایت، در این نقطه یادآور نسخه نخست در این سری است: نوجوانی آسیبپذیر، ناهمساز با محیط که راه نجات را در مسیر آموزش هنرهای رزمی و رشد درونی پیدا میکند. لی شخصیتی بالقوه تاثیرگذار است. بازی بن وانگ در نقش او نیز از حس اضطراب درونی تا لحظههای اعتمادبهنفس، قابلقبول و گاه درخشان است اما آنچه مانع شکوفایی کامل شخصیت میشود، رویکرد محافظهکارانه فیلمنامه در توسعه کشمکشهای درونی اوست. فیلم ترجیح میدهد از درگیریهای جدیتر روانشناختی عبور کند و روایت را بر اساس قواعد ساده و پیشبینیپذیر «مسابقه-قهرمان-مربی» پیش ببرد. درواقع بهنظر می رسد خود سازندگان پسر کاراتهباز از عمد تصمیم میگیرند تا فیلم خود را خیلی جدی نگیرند و آن را در یک اثر تینیجرپسند و پاپکورنی و سرگرمکننده باقی نگه دارند.
حضور همزمان جکی چان و رالف ماکیو (نماد اصلی این سری برای تمام دوستداران که هم قهرمان سهگانه اصلی بود و هم قهرمان سریال کبرا کای، اقتباسی بینظیر از این فرنچایز که چندی پیش پخشش برای همیشه به اتمام رسید)، مهمترین ابزار تبلیغاتی و نقطه جذاب فیلم برای هواداران قدیمی است. دیدن این دو کاراکتر روی پوستر اصلی فیلم یعنی دعوت به تماشای یک فیلم با طعم هنرهای رزمی تمام عیار! اما تعامل این دو شخصیت، کمتر از آن چیزی است که انتظار میرود و کاش حضور هر دو در کنار هم فقط به یک سوم پایانی فیلم بسنده نمیشد. آنها هر دو بهشکل جداگانهای در تربیت لی ایفای نقش میکنند و ترکیب بامزهای را از خود میسازند و شیمی جالبی بین جکی چان و رالف ماکیو صورت میگیرد که شاید تا قبل از دیدنشان در کنار هم، به عقل هیچکس نمیرسید، اما فیلمنامه در این بخش شخصیتپردازی هم از فرصت پرداخت یک رابطه پیچیده میان دو سبک، دو نگرش و دو تجربه متفاوت چندان استفاده نمیکند؛ نه تضادی میان کاراته و کنگفو شکل میگیرد، نه اختلافی میان روشهای تربیتی این دو مربی. نتیجه آن است که هر دو، علیرغم کارنامه سنگین، به کاراکترهایی دوستداشتنی و بامزه تقلیل مییابند که حضورشان بیش از آنکه الزامی دراماتیک داشته باشد، خواستهای بازاری و برای جلب نظر هواداران دو آتشه این سری است.
با این حال، نمیتوان انکار کرد که فیلم از لحاظ فنی کیفیت قابلتوجهی دارد. طراحی صحنهها، فیلمبرداری، المانهای جلوههای ویژه در حین نبرد (که بیشتر از همیشه مبارزات را به یک بازی ویدیویی در سبک فایتینگ تبدیل کرده) و بهویژه تدوین صحنههای تمرین و مبارزه، در سطح بالایی اجرا شدهاند. صحنههای رزمی از واقعگرایی تهی نیستند و هیچ اثری از جلوههای ویژه در حرکات رزمی دیده نمیشود و خوشبختانه به دام این جلوههای اغراقشده و حرکات غیرمنطقی نیفتادهاند. استفاده هوشمندانه از موسیقی، چه در لحظات دراماتیک، چه در سکانسهای پرتنش، به حفظ ریتم روایت کمک کرده است و زمان بندی مناسب فیلم (نود دقیقه کمتر) کاری میکند که فیلم بیخود و بیجهت تبدیل به یک اثر کشدار نشود. کارگردانی فیلم نیز با وجود نپرداختن عمیق به برخی شخصیتها، در هدایت کلی فضای فیلم موفق عمل کرده و توانسته لحن فیلم را در مرز میان نوستالژی و مدرنیته نگه دارد. درواقع باور دارم وظیفه خطیری که کارگردان این اثر برعهده داشته راضی نگه داشتن طرفداران قدیمی و پیدا کردن هوادارانی جدید برای این سری بوده که میتوان گفت در این ماموریت سربلند بیرون میآید.
تماشای فیلم پسر کاراتهباز در پلتفرم فیلمنت
یکی از مهمترین ویژگیهای فیلم، جسارتش در بیتوجهی به روایت خطی و در عوض، تلفیق دو جهان مجزا بدون تلاش برای توجیه زمانی-مکانی است. فیلم هیچ توضیحی در مورد چگونگی همزمانی حضور هان و لارسو ارائه نمیدهد؛ نه اشارهای به خط زمانی دارد، نه به ساختار دنیاسازی مشترک. این بیتوضیحی شاید برای مخاطب عام قابلچشمپوشی باشد، اما برای هواداران وفادار فرنچایز، ممکن است بهعنوان خلأ یا حتی بیاحترامی به انسجام جهان داستانی تلقی شود. در عین حال، همین تلفیق غیرمنتظره به فیلم حالوهوای منحصربهفردی داده و بهنوعی تجربهای تازه در مجموعه محسوب میشود.
فیلم همچنین با حذف کامل ارجاع به نسخه اواسط دهه نود یعنی فیلم «بچه کاراتهباز بعدی» با بازی هیلاری سوانک، عملا آن شاخه از داستان را نادیده میگیرد. این تصمیم، از یک سو میتواند به نفع انسجام روایت در این فیلم تلقی شود، اما از سوی دیگر، نشاندهنده نوعی گزینش دلخواه در مواجهه با تاریخ فرنچایز است که ممکن است از منظر حافظه تاریخی مخاطب، قابل قبول نباشد. شخصا فیلم نسخه ۱۹۹۴ را جزو نسخههای موفق میدانستم و از آنجای یکه میراث استاد اصلی این سری در این فیلم جریان دارد، نادیده گرفته شدن این اثر چه در «پسر کاراتهباز: افسانهها» و چه در سریال «کبرا کای» توجیهی نداشته و ندارد.
با تمام نقدهایی که میتوان به فیلم وارد دانست، نمیتوان از تاثیر احساسی آن چشم پوشید. بازگشت چهرههای محبوب، تلاش برای ایجاد ارتباط بین نسلها و فضای پرانرژی و در عین حال آشنای فیلم، تجربهای لذتبخش برای عموم تماشاگران رقم میزند. حضور جکیچان دوست داشتنی نیز مزیت دیگر فیلم برای تماشای آن است. فیلم «پسر کاراتهباز: افسانهها» اگرچه شاهکار نیست، اما در جایگاه یک فیلم خانوادگی-رزمی، موفق میشود برشی از گذشته را در قالبی امروزی بازآفرینی کند. تماشای آن شاید یادآور دوران ویدیوهای VHS و تمرین حرکات رزمی در حیاط مدرسه باشد؛ یادآور نسلی که با ضربههای آرام میاگی یاد گرفتند دنیای هنرهای رزمی را بفهمند.
تماشای سریال کبرا کای در پلتفرم فیلمنت
آرش پارساپور