درباره انیمه «گناه نخستین تاکوپی»/ اختاپوس بامزه شما را در هم میشکند
به گزارش فیلم نت نیوز، وقتی یک موجود بیگناه از دنیایی دیگر پا به زمین میگذارد تا همراه خود شادی بیاورد، چه میشود اگر با تاریکی محض رو به رو شود؟ انیمه «گناه نخستین تاکوپی» (Takopi’s Original Sin) یکی از شوکه کنندهترین و در عین حال تاثیرگذارترین آثار اخیر در ژانر روانشناختی و تراژدی است. این اثر کوتاه و فشرده، با روایتی متفاوت از یک کاراکتر بانمک و کودکانه صورتی رنگ، بیننده را به اعماق تاریکترین زوایای روان انسان، خشونت، بیپناهی کودکان و معنای گناه و رستگاری میبرد.
«گناه نخستین تاکوپی» با کسب نمره ۹.۳ از سایت معتبر و رسمی IMDb بر اساس مانگایی به همین نام توسط یک هنرمند ژاپنی با نام مستعار «تایزان ۵» نوشته و طراحی شده است. این اثر در اصل یک مانگای کوتاه بود که در مجله «ویکلی شونن جامپ» از دسامبر ۲۰۲۱ تا مارس ۲۰۲۲ در قالب تنها ۱۳ فصل منتشر شد و به دلیل درونمایه تلخ و متفاوتش خیلی زود نگاه مخاطبان و منتقدان را به خود جلب کرد و در انتها استودیو کلاور ورکس با همکاری شوئیشا موفق شد تا نسخهای انیمه شده از این مانگا را تهیه و منتشر کند که با حفظ فضای تیره و احساسات پیچیده اثر اصلی، تجربهای منحصر به فرد و سنگین را برای بیننده رقم بزند.
سریال گناه نخستین تاکویی در فیلم نت
کارگردانی این انیمه نیز بر عهده یوشیناری واتانابه بوده و طراحی شخصیتها و فضاسازی آن با کمک تیمی از هنرمندان جوان و خلاق انجام شده است. موسیقی متن این انیمه توسط کیوکو تاتسومی ساخته شده است که به خوبی با فضای ملودراماتیک و غمزده داستان همخوانی دارد.
«گناه نخستین تاکوپی» چه چیزی را روایت میکند؟
در دنیای انیمه، آثار سرگرمکننده نیز به مراتب ساخته شده است و در کنار آنها آثاری هم هستند که الهامبخشاند و برخی دیگر رفته رفته روح انسان را جریحهدار میکنند. «گناه نخستین تاکوپی» بیشک در دسته سوم قرار میگیرد؛ اثری کوتاه اما جانکاه، روایتی تاکنون در پنج قسمت توانسته است همچون مشتی بر روان مخاطب فرود آید. اثری که با ظاهر کودکانه و سادهاش، دردی عمیق و خالص از تنهایی، رنج، گناه و فریاد خاموش نسلهای گمشده را به تصویر میکشد.
نقطه آغاز این روایت، آشنایی مخاطب با موجودی عجیب و بیگناه است، تاکوپی، موجود کوچک اختاپوسمانند که از سیاره شادی با هدف گسترش خوشحالی در کهکشان به زمین آمده است. اما جهان او جهانی کارتونی و شاد است. جهانی که در آن، هر مشکل با یک ابزار جادویی قابل حل است. اما زمین، یا دقیقتر بگوییم، مدرسهای ژاپنی که تاکوپی در آن فرود میآید، جای چنین سادگیهایی نیست. او با شیزوکا رو به رو میشود، دختری که چهرهاش بیاحساس و نگاهش خالی است. او لبخند نمیزند، هیچ دوستی ندارد، قربانی قلدری همکلاسیهایش است و حتی در خانهاش، جایی که از هر مکانی برای آدمی امنتر است، هر روز خشونت خانگی را تجربه میکند و دلش از دنیا بریده است.
تاکوپی با همان نگاه ساده و معصومانهاش سعی میکند زندگی شیزوکا را بهتر کند اما هر بار که دخالت میکند، نه تنها اوضاع بهتر نمیشود، بلکه بدتر هم میشود. چرا؟ چون ابزار شادی برای دردهای عمیق انسانی کافی نیست! چون رنجی که کودکی مثل شیزوکا تحمل میکند، ریشه در ساختارهای اجتماعی، خانوادگی، عاطفی و روانی دارد. انیمه با قدرت عجیبی نشان میدهد که نیت خوب، الزاما به نتیجه خوب نمیرسد.
همزمان با پیشروی داستان، کاراکترهای دیگری نیز وارد میدان میشوند؛ از جمله مارینا، دختری که ظاهرا خوشحال و پر انرژیست اما خود قربانی نوعی دیگر از بیتوجهی است. مادر شیزوکا که حضوری مخرب و سرد دارد و درگیر رابطهای پنهانی با پدر مارینا است. این داستانها در کنار هم، تاریکیهایی عمیق و تلخی را بهتصویر میکشند. گویا جهان کودکانهای که تاکوپی تصور میکرد، تنها در تخیلش ممکن است و واقعیت، سیاهتر و پیچیدهتر از آن است که ابزارهای ساده شادی بر آن چیره شوند.
نکتهای که «گناه نخستین تاکوپی» را تا این حد متمایز میکند، بیپردهگوییاش است. نویسنده نه از نمایش خشونت خانگی میهراسد، نه از روایت یک قتل کودکانه و نه از ورود به تاریکترین زوایای روان انسان. داستان با جسارت به کودکآزاری، افسردگی، بیپناهی، و حتی خودکشی میپردازد، آن هم نه در قالبی اغراقآمیز، بلکه با نگاهی واقعگرایانه، بیطرف، و گاه تراژیک. این جسارت، آن را در کنار آثاری مانند «ساخته شده در آبیس» (Made in Abyss) یا «مدفن کرمهای شبتابی» (Grave of the Fireflies) قرار میدهد.
در یکی از تاثیرگذارترین صحنهها، زمانی که تاکوپی ناخواسته باعث مرگ یک کودک میشود، او نه تنها قادر به درک عمق تراژدی نیست، بلکه میکوشد با بازگرداندن زمان یا پاککردن حافظهها، اوضاع را اصلاح کند؛ غافل از اینکه خاطره و درد، بخش جداییناپذیر از هویت انساناند. این نقطه عطفی است در داستان، جایی که تاکوپی دیگر آن موجود شاد و ساده نیست، بلکه به درکی ابتدایی از مفهوم گناه، مسئولیت و شکست میرسد. در ادامه، او برای جبران، خود را فدا میکند. اما حتی این فداکاری هم آنگونه که باید نتیجهبخش نیست.
«گناه نخستین تاکوپی» عنوانی هوشمندانه است چراکه «گناه» در اینجا نه صرفا اشاره به کنش فردی، بلکه به بیعدالتیهای ساختاری، ناکارآمدی جامعه و بیتفاوتی جهان دارد. گناه نخستین، شاید همان معصومیت و خوش خیالی تاکوپی باشد، اینکه او باور داشت، میتوان با مهربانی کودکانه دنیا را تغییر داد. اما در جهانی که کودکان در آن شکسته میشوند، گناه اصلی از آنِ کسانیست که چشمانشان را بستهاند.
انیمه از لحاظ بصری نیز درخشان است. طراحیها ساده اما پرجزئیاتاند، چهرهها پر از ناگفتهها، قاببندیها حسابشده، و رنگها بهگونهایاند که با پیشرفت داستان، از روشنی به تیرگی میل میکنند. حتی موسیقی متن، هر چند به سادگی انیمههای بلند، در انتقال حس انزوا و اندوه موثر است. این اثر، با وجود کوتاهیاش، اثری کامل است.
پیام اصلی انیمه واضح است: دنیای آدم بزرگها جای امنی برای کودکان نیست، آنها درگیر مشکلاتی هستند که نه فهمیده میشوند، نه شنیده و نه درمان. با وجود تکنولوژی، مدرسه، مشاور و حتی والدین، هنوز هم بسیاری از کودکان در انزوا و اندوه رشد میکنند و در نهایت به همان چیزی تبدیل میشوند که روزی مایه رنجششان بود!
و اما تاکوپی، او در اینجا استعارهایست از امیدی که ما داریم، امید به اینکه هنوز میتوان نجات داد. اما این امید، اگر همراه با درک، همدلی و عمل نباشد، راه به جایی نمیبرد.
در پایان، «گناه نخستین تاکوپی» نه فقط یک انیمه، بلکه یک فریاد است. فریادی علیه بیتفاوتی، علیه نادیدهگرفتن رنج دیگران، علیه تلاشهای سطحی برای بهبود شرایطی که عمیقا بیمار است. این اثر در عین کوتاهی، تجربهای است که مخاطب را رها نمیکند و سوالهایی در ذهن او باقی میگذارد، اینکه آیا ما هم مانند تاکوپی، فقط نظارهگر و مداخلهگر ناآگاهیم؟ یا میتوانیم واقعا کاری کنیم؟ آیا فداکاری کافیست یا باید ساختارها را دگرگون کرد؟
در عصری که آثار سرگرمکننده در صدر توجهها هستند، وجود چنین انیمهای هرچند تلخ و دردناک بسیار حیاتی است، چراکه هنر، زمانی که درد را بیپرده روایت کند، میتواند آغازگر آگاهی باشد و آگاهی، شاید همان چیزی باشد که بتواند نسلهای بعدی را از تکرار «گناه نخستین» باز دارد.
پریسا مقیلان
تماشای صدها انیمه در فیلم نت