«یازده یازده» و نگاهی فلسفی به انسان معاصر
در فیلمنت نیوز بخوانید
به گزارش فیلمنت نیوز، سی سال پیش و در نیمه نخست دهه هفتاد، فیلمسازی به نام حسینعلی فلاح لیالستانی با اولین فیلم بلند خود به نام «بلندیهای صفر» پا به جشنواره فیلم فجر گذاشت که ساختاری انتزاعی و درونمایهای کاملا فلسفی داشت؛ آن هم با همکاری جمعی بهترین عوامل فنی سینمای ایران که حاصلی جز شکست برای سازندهاش نداشت. احمدرضا معتمدی نیز در همان ایام فیلم سینمایی «هبوط» را با بازی داریوش ارجمند ساخت که ساختاری ضدقصه و البته فلسفی داشت که حتی مورد توجه مخاطبان نخبه سینمای ایران نیز قرار نگرفت.
این جریان فیلمسازی به مرور کمرنگ شد تا اینکه در نیمه نخست دهه هشتاد و در بخشی به نام سینمای معناگرا، این مدل فیلم ها حضوری پررنگ در جشنواره فیلم فجر پیدا کردند با فیلمهایی همچون باباعزیز و یک تکه نان که کپیبرداری تمام عیاری از سینمای گلخانهای دهه شصت به حساب میآمد.
این جریان که از قلب و روح فیلمساز بیرون نیامده و سروشکلی کاملا سفارشی داشت، مورد توجه سینمادوستان قرار نگرفت. در نقطه مقابل آثار یاد شده، گاه به انگشتشمار نمونههایی برمیخوریم که نگاه فلسفی فیلمساز از عمق وجود او بیرون آمده و به شکل فیلمنامهای ولو ضدقصه درآمده است، با ساختاری انتزاعی که تجربهگرایی در آن نمود عینی دارد و برای آن سرمایههای هنگفت صرف نشده است. فیلم سینمایی «یازده یازده» به کارگردانی آرش رحمانی که پس از اکران در گروه سینمایی هنر و تجربه در فهرست اکران آنلاین پلتفرم فیلمنت قرار گرفته است، یکی از همین دسته آثار به حساب میآید.
قصهای انتزاعی درباره نویسندهای پریشان حال
رحمانی در این فیلم که در رده فیلمهای اکسپریمنتال قرار میگیرد، قصه انتزاعی خود را با ساختاری غیرخطی روایت کرده و با ریتمی آرام آن را پیش میبرد. قصه نویسنده پریشانحالی که در کلبهای کوچک و متروک در حالی که با شخصیتهای خلق شده به دست خویش دست به گریبان است، به تنهایی روزگار میگذراند. چهار مرد سیاهپوش از طرف فردی صاحب قدرت مامور وادار کردن مرد نویسنده به خلق اثری که باب میلش نیست، میشوند؛ آن هم تا راس ساعت یازده و یازده دقیقه! این قصه اصلی، داستانکهایی همراه خود دارد که البته سروشکل کلاسیک ندارد و تماشاگر برای پیوند زدن آنها به یکدیگر نیازمند تفکر و تامل است.
نخست، قصه شعله زنی که زخمی عمیق صورتش را پوشانده و برای پیدا کردن زیرخاکی از سوی کارفرمایی نامعلوم، مجبور به همراهی با مردی به نام سراب است. دیگری قصه مرد گورکنی است که زمانی شاعر و از دوستان مرد نویسنده بوده و هردو هم دختری به نام لیلا را دوست داشتهاند. مرد رابط بین گذشته و حال است و کینهای کهنه نیز از دوست خود به دل دارد. لیلا دیگر شخصیت کلیدی «یازده یازده» است که مابین خیال و واقعیت قدم میزند. او هم یکی دیگر از شخصیتهای آثار نویسنده است که لا به لای خطوط سیاه و سفید گیر افتاده است. داستانک دیگر «یازده یازده» متعلق به دختران جوان خبرنگاری است که برای یافتن رد و نشانی از کلبه محل زندگی نویسندهای منزوی که شانزده سال پیش ناپدید شده است، به دشت خالی از سکنه آمده است. یکی از جذابترین قصه فرعیهای فیلم که در پرده پایانی نقطه عطفی را رقم زده و قصه را به سمت پایانبندی میبرد مربوط به همین دختر است.
رحمانی در پرداخت شخصیتها نیز به شکلی کاملا مینیمال عمل کرده و از کنار هم قرار دادن آنها، کولاژ جذابی را خلق کرده است. نویسنده هم مهمترین و در عین حال پیچیدهترین شخصیت کار به حساب میآید که سوالاتی بنیادین درباره انسان و وجود مطرح میکند. عشق نیز تم اصلی فیلمنامه «یازده یازده» به حساب میآید که خرده داستانها را سروشکل میدهد.
نماهای طولانی و دیالوگ های آهنگین!
«یازده یازده» از آن دسته فیلمهایی است که فرم در آن غلبه دارد و عمده تمرکز رحمانی هم روی همین موضوع است. تصویر هم نقش مهمی در شکلگیری ساختار فیلم دارد و دکوپاژ فیلمساز هم به گونهای است که نماهای بلند و طولانی در آن به وفور مشاهده میشود. قابهای ظریف و حساب شدهای که مهدی ایل بیگی طراحی کرده است، یکی از مهمترین نقاط قوت فیلم به حساب میآید که آن را چشمنواز میکند. فیلم با وجود آن که بر پایه تصویر میچرخد، خالی از دیالوگهای آهنگین و خوشریتم نیست؛ به ویژه دیالوگهای ردوبدل شده میان نویسنده و لیلا در کنار سراب و شعله که شکل پینگپنگی جذابی دارند. از میان بازیگران هم فرزاد حسنی و انوش معظمی هم به خوبی با نقشهای خود و بافت خاص فیلمنامه ارتباط برقرار کرده و کاملا در خدمت آن قرار دارند.
فیلم سینمایی «یازده یازده» از آن دسته فیلمهایی است که برای تماشاگران نخبه سینمای کشورمان ساخته شده است و اکران آنلاین یک فرصت طلایی برای دیده شدن و برقراری ارتباط فیلم با قشر ذکر شده به حساب میآید.
محمد جلیلوند
یازده یازده برنامه روز سینما آنلاین فیلم نت

