در این مطلب نگاهی به ویژگیهای مهم قسمت سوم از فصل سوم سریال «پوست شیر» انداختهایم.
به گزارش فیلمنت نیوز، پایانبندی قسمت هجدهم (دومین قسمت از فصل سوم) سریال «پوست شیر» شوک بزرگی را به تماشاگران وارد کرد. با آن حادثه تکاندهنده، سریال وارد سطح جدیدی از تنش و تاثیرگذاری شد. همانطور که واکنشهای گسترده به قسمت قبلی «پوست شیر» در فضای مجازی نشان داد، این شوک بهراحتی برای مخاطبان پرتعداد این سریال قابل هضم نبود. طبیعی است که شخصیتهای داستان هم مانند تماشاگر برای رسیدن به ثبات به زمان نیاز داشته باشند. قسمت نوزدهم «پوست شیر» را میتوان تلاشی برای ایجاد این ثبات در شخصیتها (و البته تماشاگران) دانست. در ادامه، برخی از ویژگیهای کلیدی این قسمت را مرور میکنیم.
- سومین قسمت از فصل پایانی «پوست شیر» را میتوان به دو بخش تقسیم کرد. در بخش اول بیشتر با تمرکز روی احساسات و عواطف شخصیتها روبهرو هستیم و پیشرفت چندانی را در خطوط اصلی داستانی مشاهده نمیکنیم. اما در نیمه دوم داستان کمکم راه میافتد. تمرکز بخش دوم قسمت تازه «پوست شیر» روی معمای ع.ص است؛ حروفی که روی حلقه پیدا شده در محل اسارت ساحل حک شده است و بهنظر میرسد میتواند نقش مهمی را در گرهگشایی این داستان پر از پیچوخم ایفا کند.
- غیرمنتظره نبود که بعد از التهاب فراوان قسمت دوم از فصل سوم، شاهد اپیزودی کمتنشتر باشیم تا تماشاگر فرصت تنفس پیدا کند. همانطور که اشاره شد، جمشید محمودی و رضا بهاروند (فیلمنامهنویسان «پوست شیر») در نیمه اول قسمت جدید، عملا روند حرکت روبهجلوی داستان را متوقف کردهاند تا شخصیتها فرصت برونریزی درونیاتشان را پیدا کنند.
- قسمت سوم فصل سوم «پوست شیر» با درد دل رضا روی تخت بیمارستان خطاب به مژگان (که کنار رضا روی صندلی به خواب رفته است) شروع میشود. رضا آدمی است که توانایی چندانی در ابراز احساسات ندارد و عموما ترجیح میدهد عواطف شخصیاش را از طریق عمل نشان دهد و نه با حرف. بنابراین طبیعی است که به خواب رفتن مژگان فرصت خوبی را برای او فراهم میکند تا درونیاتش را اینبار از طریق کلام به مخاطب عرضه کند. با این وجود در همین مونولوگ هم شاهد لحظات تاثیرگذاری هستیم. اشاره رضا به اینکه «وقتی بیداری میترسم باهات حرف بزنم» یکی از همین ایدههای غافلگیرکننده است. ما فرصت کمی برای مواجهه با ترسهای رضا داشتهایم و این جمله، نشان میدهد که او هم مثل تمام آدمهای معمولی، ترسهایی دارد که از دید دیگران ممکن است حتی پیشپاافتاده بهنظر برسد اما، برای او، یک ضعف بزرگ درونی است. چنین ریزهکاریهایی نقش مهمی در افزایش همدلی مخاطب با شخصیتها دارد.
- اما فقط رضا نیست که در این قسمت فرصت بروز درونیات خود را پیدا میکند. حتی وقتی شخصیتها سعی میکنند این درونیات را پنهان کنند، دیگر شخصیتها در این مورد صحبت میکنند (بهعنوان نمونه میتوان به صحبتهای رسول و همکارش در مورد محب در سکانس بعد از تیتراژ آغازین اشاره کرد). همینطور صحبتهای محب و لیلا و جمله تاثیرگذار لیلا که بهعنوان یکی از جملات اصلی تبلیغاتی قسمت سوم از فصل سوم «پوست شیر» انتخاب شده است («تا حالا کسی رو دیدی [که] عزیزش رو دو دفعه از دست داده باشه؟») همین مسیر را پیش میبرد.
- طبیعتا اختصاص دقایقی از سریال به برونریزیهای عاطفی، فرصت خوبی برای درخشش بازیگران فراهم میآورد. بنابراین در این قسمت شاهد تعدادی از لحظات برجسته بازی بسیاری از بازیگران (از پانتهآ بهرام و ژیلا شاهی گرفته تا مهرداد صدیقیان و پردیس احمدیه) هستیم. با این وجود شاید بتوان شاخصترین اجرا را متعلق به پانتهآ بهرام دانست که تصویری تکاندهنده از رنج مادرانه را خلق میکند.
- در بخش دوم داستان، محب خیلی زود به سرنخ مهم اولیهای از معمای ع.ص دست پیدا میکند. شاید این سرعت عمل در پیدا کردن سرنخ اولیه کمی عجولانه بهنظر رسیده و حتی کمی توی ذوق بزند اما تجربه تماشای نوزده قسمت پخششده از «پوست شیر» به ما نشان داده که سازندگان این سریال توانایی قابل تحسینی در غافلگیرکردن تماشاگر با ایدههایی غیرمنتظره اما منطقی و باورپذیر دارند. بنابراین تعجب نمیکنیم اگر همین ایده ظاهرا سرراست به غافلگیریهای بزرگی ختم شود.
- در مجموع میتوان قسمت سوم از فصل سوم «پوست شیر» را یکی از قسمتهای نسبتا آرام این مجموعه دانست که شامل کاشتهایی است که احتمالا در قسمتهای بعدی منجر به خلق برخی از لحظات کلیدی داستان خواهند شد.
منبع: ایلنا