«روز مبادا»؛ اتفاقی ساده در زندگی ساده
به گزارش فیلم نت نیوز، فیلم روز مبادا به کارگردانی فائزه عزیزخانی که در بخش سینما آنلاین فیلمنت به طور اختصاصی اکران آنلاین شده؛ نوعی قصهگویی آسان و در حین حال سخت از این رو مهمترین و اصلی ترین خصیصه فیلم سادگی، فضاسازی ناب و واقعگرایانه، موشکافانه و باورپذیر است که مبتنی بر داستانگویی عاری از غلوگویی و استفاده از فرم و میزانسن های پیچیده است.
این سادگی و روانی اثر تا جایی است که به نظر می رسد فیلم بداههپردازی است و «مادر» قصه و هرچه دلش میخواهد رو به دوربین میگوید؛ مادری که خواب دیده مرگش نزدیک است و باید تدارک سفر آخرت را ببیند. نمایش تدریجی مرگی محتوم، غرورآفرین و شکوهمند، برازنده و شورانگیز و حالا دخترش در نقش کارگردان از مراحل مختلف این روزها فیلم میگیرد تا در آینده از این تصاویر برای ساختن فیلمی استفاده کند.
«روز مبادا» یک اتفاق «ساده» در یک «زندگی ساده» است که به ساده ترین شکل ممکن به یک اثر سینمایی عمیق و اندیشمند تبدیل شده، فیلمی محترم، شریف و دوست داشتنی، مبتکرانه و برخلاف ساختار فرمیک و محتوایی اش عمیق و با اندیشه ساخته شده است.
«روز مبادا» مخاطب را در تشخیص مرز میان واقعیت و تخیل فیلمساز دچار اشتباه می کند و این کنتراست و پاساژ مرزی به کمرنگترین شکل ممکن می رسد، اما این ویژگی به فیلم شخصیت و اعتبار دوچندانی میدهد. تا جایی که بلاغت در روایت رد پا و مؤلفه های سینمای کیارستمی را به مخاطب یادآوری می کند. اما با این حال فیلم با نوآوری ها و بداعتی که دارد متفاوت و مستقل پیش می رود و در دام کپی و روبرداری محض از کیارستمی نمی افتد.
از منظری دیگر بهره بردن فیلمساز از اعضای خانواده، تمرکز بر روابط رئالیستی بدون اغراق و بی پرده میان آدمها و اعضای یک خانواده سنتی، از خصیصههای سینمای علیرضا داودنژاد است که فیلمساز به درستی با استفاده از نابازیگران در یک فضای رئالیستی دشوار، از این جنس سینما بهره برده است.
این فیلم به شکلی موشکافانه دغدغه های یک مادر خانهدار و سرگرم کانون خانواده را به شکلی موجز و حساب شده نشان می دهد، برای مثال روابط او با پسر و عروسش و دعوای زندگی زناشویی را به شکلی همذاتپندارانه به مخاطب واگو میکند و دوربین به شکل یک دانای کل در جای جای این خانه سر میزند تا دنیای هزار توی آدم ها را که می توان نمادی از جامعه دانست را بازگو کند.
از یکسو تعلیق حضور هدیه تهرانی در شخصیت واقعی خودش، اتفاق خوشایند و بجایی است که فیلم را از مدار یکنواختی می رهاند و با فاصلهگذاری مناسب، مخاطب را وارد بخش فضای مجذوب قصه می کند. از سوی دیگر، از اینکه مادر میخواهد بازیگری را که بنا باشد نقش او را در فیلم اصلی ایفا میکند، انتخاب کند روایت را دچار تغییرات مثبت و منفی می کند.
عکسالعملهای اهالی خانه در مواجهه با هدیه تهرانی، به عنوان یک سوپراستار و کمک به فراز و نشیب داستان از نقاط قوت این ورود است اما اینکه مادر با چه تدابیر و تمهیدی یک سوپراستار را راضی به همکاری میکند تا قبول کند که پای مذاکره بنشیند، نه بیننده را متقاعد میکند و نه قصه را همسو و باورپذیر جلوه میدهد، این که مادر چه طور هدیه تهرانی را پیدا کرده و به خانهاش دعوت میکند و او چگونه می پذیرد که به خانه آنها برود، فیلمنامه را بخواند و جلوی دوربین قرار بگیرد از سوالات ذهنی بیننده است که فیلمی با این فضای واقعگرایانه از پاسخ به آن عقیم می ماند، از این رو این ورود بی پرداخت از نکات منفی فیلم به شمار می آید.
فوت پدر فیلمساز برحسب اتفاق، نقطه قوت و مناسب ترین پایان برای فیلم است. این که در آخر درام، بار محتوایی فیلم در جهتی متناقص بر دوش کاراکتری دیگری می افتد یک پایان ناب را برای فیلم مهیا کرده است و مرگ نابهنگام درحالی اتفاق می افتد که مخاطب هر لحظه در انتظار فوت مادر است و این انتخابی هوشمندانه برای گشایش و سامان دادن داستان است.
شیرین آقارضا در نقش مادر بسیار مستعدانه عمل می کند، فیلم با محوریت این شخصیت با مونولوگ های تامل شده اش، ماهرانه پیش می رود. بازي اين نابازیگر چشمگیر و از امتیازات فیلم است و «فایزه عزیزخانی» از مادرش – که میپندارد فیلمی که در آن زمان از او میگیرند، فیلم نهایی نیست و قرار است روزی به فیلم تبدیل شود – به خوبی بازی رئالیستی می گیرد.
محسن سلیمانی فاخر عضو انجمن منتقدان سینما
روز مبادا را در بخش سینما آنلاین فیلمنت تماشا کنید.