فیلمهای کلاسیکی که نباید از دست بدهید
به گزارش فیلمنت نیوز، تهیه و انتشار فهرست برترین فیلمها، چه کلاسیک و چه معاصر، از دیرباز مورد توجه علاقهمندان سینما بوده است. این فهرستها نه تنها بازتابدهنده سلیقه منتقدان و مخاطبان هستند، بلکه آینهای تمامنما از تحولات فرهنگی و اجتماعی هر دوره محسوب میشوند.
شاید این پرسش مطرح شود که چرا ترجیح سینمایی مخاطبان و منتقدان در طول زمان تغییر میکند؟ پاسخ این پرسش در ماهیت متغیر سینما نهفته است. سینما، به عنوان یک هنر پویا، تحت تاثیر عوامل مختلفی همچون پیشرفت تکنولوژی، تحولات اجتماعی و تغییرات نگرش مخاطبان، همواره در حال تحول است به همین دلیل، فیلمهایی که در یک دوره زمانی مورد توجه قرار میگیرند، ممکن است در دورههای بعدی از محبوبیت کمتری برخوردار باشند، اما فیلمهای کلاسیک زیادی وجود دارند، که فارغ از عنصر زمان، در هر دورهای مورد بازبینی قرار میگیرند و میتوان گفت که به عنوان فیلمهای محبوب هر نسلی شناخته میشوند. در این مقاله، فهرستی از برخی از چنین فیلمهای کلاسیک را با هم مرور میکنیم.
۱. روشناییهای شهر (City Lights – ۱۹۳۱)
«روشناییهای شهر»، شاهکاری از چارلی چاپلین، ماجرای ولگردی مهربان و دختری نابینا را در دل یک شهر شلوغ روایت میکند. این فیلم صامت، با تکیه بر بازی بینظیر چاپلین و موسیقی دلنشین خود، داستانی عاشقانه و طنزآمیز را به تصویر میکشد که هنوز هم تماشاگر را مجذوب خود میکند.
چاپلین در این فیلم با حفظ شخصیت نمادین خود، یعنی ولگرد، به زیبایی نشان میدهد که عشق، مهربانی و امید میتوانند بر هر سختیای غلبه کنند. ولگرد، با وجود فقر و سختیهای زندگی، همچنان قلبی مهربان دارد و برای کمک به دیگران از هیچ تلاشی دریغ نمیکند. او با دختری نابینا که گل میفروشد، آشنا میشود و به او دل میبندد.
یکی از نکات جالب این فیلم، استفاده از موسیقی برای بیان احساسات و روایت داستان است. موسیقی در «روشناییهای شهر» نه تنها به پیشبرد داستان کمک میکند، بلکه به بیننده اجازه میدهد تا عمیقتر با شخصیتها ارتباط برقرار کند و احساسات آنها را بهتر درک کند.
چاپلین در این فیلم، با طنز ظریف و بازیهای بداهه خود، لحظات بسیار خندهداری را خلق کرده است. در عین حال، او به موضوعات جدی مانند فقر، نابینایی و بیعدالتی اجتماعی نیز پرداخته است.
روشناییهای شهر، فیلمی است که با گذشت سالها همچنان تازگی و جذابیت خود را حفظ کرده است. این فیلم شاهکاری است که به ما یادآور میشود که مهربانی، امید و عشق، قدرتمندترین نیروها در جهان هستند.
۲. در یک شب اتفاق افتاد (It Happened One Night – ۱۹۳۴)
«در یک شب اتفاق افتاد»، ساخته فرانک کاپرا، کمدی رمانتیک کلاسیک است که همچنان سایه خود را بر این ژانر انداخته است. یک روزنامهنگار بیکار و وارثی فراری، در سفری جادهای پر از چالش و طنز، به هم نزدیک میشوند.
این فیلم با وجود قدمتی که دارد همچنان تازگی و جذابیت خود را حفظ کرده است. رابطه پر تنش و در عین حال شیرین بین دو شخصیت اصلی، و موقعیتهای کمدی اغراقآمیز، آن را به اثری ماندگار تبدیل کردهاند. «در یک شب اتفاق افتاد»، با بردباری و دقتی که در روایت داستان به کار میبرد، تماشاگر را به سفری دلنشین میبرد.
یکی از دلایل موفقیت این فیلم، بازیهای درخشان کلارک گیبل و کلودت کالبرت است. جاذبه بین این دو بازیگر، و اجرای قوی آنها در نقشهایشان، به عمق و باورپذیری داستان افزوده است. همچنین، فیلمبرداری سیاه و سفید و موسیقی متن دلنشین، به ایجاد فضایی رمانتیک و نوستالژیک کمک کردهاند.
«در یک شب اتفاق افتاد» تنها یک فیلم سرگرمکننده نیست، بلکه یک اثر هنری است که به بررسی پیچیدگیهای روابط انسانی میپردازد. این فیلم به ما نشان میدهد که عشق میتواند در غیرمنتظرهترین مکانها و شرایط رخ دهد و چگونه افراد میتوانند با وجود تفاوتهایشان، به هم نزدیک شوند.
۳. بر باد رفته (Gone with the Wind – ۱۹۳۹)
«بر باد رفته» فیلمی است که با جنوب آمریکا به ویژه ایالت جورجیا پیوند عمیقی دارد. این اثر اقتباسی از رمان مشهوری است که در سال ۱۹۳۹ به پرده سینما آمد و با بازی ستارگانی چون کلارک گیبل و ویوین لی، به سرعت محبوب شد. موسیقی متن ماندگار فیلم و جلوههای بصری خیرهکنندهاش، آن را به یکی از موفقترین فیلمهای تاریخ سینما تبدیل کرد.
داستان فیلم حول محور اسکارلت اوهارا، دختری جوان و خودخواه از جنوب، میچرخد که درگیر آشوبهای جنگ داخلی میشود. او تلاش میکند تا مزرعه خانوادگیشان را حفظ کند و در این راه با چالشهای زیادی روبهرو میشود. روابط پیچیده او با مردان زندگیاش، از جمله اشلی ویلکز و رت باتلر، یکی دیگر از محورهای اصلی داستان است.
این فیلم، علاوه بر روایت عاشقانه، تصویری از جامعه جنوب آمریکا قبل و بعد از جنگ داخلی را به نمایش میگذارد. اسکارلت نماد مبارزهای است که مردم جنوب برای بازسازی زندگیشان پس از جنگ انجام میدهند. با این حال، فیلم نگاهی ایدهآلگرایانه به گذشته جنوب دارد و مشکلات ناشی از بردهداری را نادیده میگیرد.
«بر باد رفته» با وجود برخی انتقادها همچنان یکی از آثار ماندگار تاریخ سینما است. این فیلم، هم از نظر فنی و هم از نظر روایی، دستاوردهای بزرگی داشته و به عنوان یک اثر کلاسیک به حساب میآید.
۴. داستان فیلادلفیا (The Philadelphia Story – ۱۹۴۰)
«داستان فیلادلفیا» کمدی رمانتیکی است که در ۲۶ دسامبر ۱۹۴۰ در نیویورک به نمایش درآمد و بلافاصله با تحسین منتقدان و مخاطبان روبرو شد. پس از اکران گسترده در ژانویه ۱۹۴۱، این فیلم رکوردهای گیشه را در رادیو سیتی موزیک هال شکست و به پنجمین فیلم پرفروش آن سال تبدیل شد. اهمیت سینمایی این فیلم زمانی مشخص شد که جیمز استوارت برای نقش مک کالی، یکی از خواستگاران کاترین هپبورن، اولین و تنها جایزه اسکار خود در بخش بهترین بازیگر مرد را دریافت کرد. فیلمنامه درخشان دونالد اُدگن استوارت نیز برنده اسکار شد و فیلم نامزدیهای دیگری نیز در بخشهای بهترین فیلم، بهترین کارگردانی، بهترین بازیگر زن و بهترین بازیگر نقش مکمل زن کسب کرد. هپبورن نیز برای ایفای نقش تراسی لرد جایزه منتقدان فیلم نیویورک در سال ۱۹۴۰ را دریافت کرد.
داستان فیلم حول محور تراسی لرد، یک ثروتمند فیلادلفیایی میچرخد که قرار است با جورج کیتریج (جان هاوارد) ازدواج کند. اما همسر سابق او سی. کی. دکستر هِیون (کری گرانت) و خبرنگار مک کالی کانر (جیمز استوارت) برنامههای او را پیچیده میکنند. تراسی باید با احساسات خود نسبت به هر سه مرد کنار بیاید تا مشخص کند واقعا عاشق کیست.
«داستان فیلادلفیا» طی دههها شهرت خود را حفظ کرده است. در سال ۱۹۵۶، این فیلم به موزیکال موفق «های سوسایتی» با بازی بینگ کراسبی، فرانک سیناترا و گریس کلی بازسازی شد. موسسه فیلم آمریکا در سال ۲۰۰۸ آن را پنجمین کمدی رمانتیک برتر تاریخ هالیوود نامید و این فیلم همچنان امتیاز ۱۰۰ را در راتن تومیتوز دارد.
اگرچه برخی درباره اینکه این فیلم یک کمدی پیچیده است یا یک کمدی رمانتیک اختلاف نظر دارند، اما ترکیب منحصر به فرد احساسات و ظرافت آن را متمایز میکند. این فیلم همچنین با زیرژانر کمدی ازدواج مجددی مرتبط است که در دهههای ۱۹۳۰ و ۱۹۴۰ به عنوان راهی برای دور زدن قوانین سانسور با نمایش زوجهای عاشقانهای که طلاق میگیرند و سپس آشتی میکنند، محبوب بود.
۵. کازابلانکا (Casablanca – ۱۹۴۲)
«کازابلانکا»، فیلمی که حتی پس از گذشت سالها همچنان تازگی و جذابیت خود را حفظ کرده است، داستانی عاشقانه و پیچیده را در دل جنگ جهانی دوم روایت میکند. ریک بلین، فرد آمریکایی بیتفاوت و صاحب کازینو، در کازابلانکا زندگی آرام خود را میگذراند تا آن که عشق قدیمیاش به طور ناگهانی وارد زندگیاش میشود. این اتفاق او را درگیر تصمیمگیریهای سختی میکند که نه تنها زندگی شخصیاش، بلکه سرنوشت بسیاری از افراد را تحت تأثیر قرار میدهد.
ترکیب بازیگری درخشان همفری بوگارت و اینگرید برگمان، فیلمنامهای هوشمندانه، کارگردانی ماهرانه و موسیقی متن ماندگار، همه و همه دست به دست هم دادهاند تا فیلمی خلق کنند که همچنان پس از گذشت سالها تماشاگر را مجذوب خود میکند.
کازابلانکا تنها یک داستان عاشقانه نیست، بلکه روایتی است از امید، فداکاری و عشق در دل جنگ. این فیلم به موضوعاتی جهانی مانند مقاومت در برابر ظلم، اهمیت دوستی و انتخاب بین خیر و شر میپردازد و به همین دلیل با مخاطبان از هر نسل و فرهنگی ارتباط برقرار میکند.
کازابلانکا با تدوین ماهرانه، موسیقی متن حماسی و طراحی صحنه چشمنواز، فضایی مرموز و پر از تنش را خلق میکند که بیننده را به دل خود میکشد.
کازابلانکا فیلمی است که با گذشت زمان نه تنها کهنه نمیشود، بلکه ارزش آن بیشتر آشکار میشود. این فیلم اثری است که به ما یادآور میشود که عشق، امید و شجاعت در سختترین شرایط نیز میتوانند زنده بمانند.
۶. سایه یک شک (Shadow of a Doubt – ۱۹۴۳)
آلفرد هیچکاک، استاد مسلم تعلیق، در فیلم «سایه یک شک» به اعماق روان یک خانواده آرام نفوذ میکند و ترس را به مهمانی خانهشان میبرد. این فیلم که خود هیچکاک آن را یکی از بهترین آثارش میدانست، از داستان واقعی یک قاتل سریالی الهام گرفته شدهاست.
داستان از جایی شروع میشود که عمو چارلی با بازی جوزف کاتن، به خانه خواهرش پناه میآورد. در نگاه اول، او عموی مهربان و دوستداشتنی است اما به مرور زمان، رفتارهای عجیب و غریب او، شکهایی را در دل خواهرزادهاش، چارلی جوان با بازی ترزا رایت ایجاد میکند. با پیشرفت داستان، چارلی جوان متوجه میشود که عمویش گذشتهای تاریک و رازآلود دارد.
هیچکاک با مهارت تمام، فضایی پر از اضطراب و دلهره را در فیلم ایجاد میکند. او با استفاده از بازیهای روانشناختی بین شخصیتها و ایجاد موقعیتهای پرتنش، بیننده را تا مرز انفجار میبرد. خانهای که قرار است پناهگاه باشد، به تدریج به زندان و محل تعقیب و گریز تبدیل میشود.
یکی از نکات قوت فیلم، بازیهای درخشان بازیگران است. ترزا رایت در نقش چارلی جوان، به طرز شگفتانگیزی ترس، شک و تردید را به تصویر میکشد. جوزف کاتن نیز در نقش عمو چارلی، چهره دوگانه و خطرناک او را به خوبی نمایش میدهد.
۷. تعطیلات رمی (Roman Holiday – ۱۹۵۳)
«تعطیلات رمی»، شاهکاری از ویلیام وایلر، ما را به سفری عاشقانه و دلنشین در دل رم میبرد. این فیلم که در سال ۱۹۵۳ اکران شد، روایتی مدرن از داستانهای پرنسسی است؛ پرنسسی که از قفس طلایی خسته شده و به دنبال تجربه زندگی واقعی است.
آدری هپبورن جوان و زیبای آن زمان، با بازی در نقش «پرنسس آن»، ستاره درخشانی در آسمان هالیوود شد. او با بازی طبیعی و جذاب خود، قلب تماشاگران را به تسخیر درآورد و به نمادی از زنانگی و استقلال تبدیل شد. رابطه پرنسس آن با روزنامهنگاری به نام جو بردلی با بازی گریگوری پک، جذابیت بینظیری دارد و تماشاگر را به دنیای رویاها میبرد.
یکی از جذابیتهای این فیلم، نمایش زیبای شهر رم است. کوچههای باریک، میدانهای تاریخی و بناهای باشکوه رم، پسزمینهای رویایی برای داستان عاشقانه فیلم فراهم میکنند.
تعطیلات رمی، با ده نامزدی اسکار، صنعت سینما را شگفتزده کرد. این دستاورد برای یک کمدی، به خصوص در آن سالها، کاملا بیسابقه بود. در نهایت، این فیلم سه اسکار طلایی را به خانه برد: بهترین بازیگر زن برای هپبورن، بهترین داستان اصلی برای دالتون ترامبو که به دلیل عقاید سیاسیاش در لیست سیاه قرار داشت و بهترین طراحی لباس سیاه و سفید برای ادیت هد که با استایلی بینظیر، هپبورن را به آیکون مد تبدیل کرد.
هپبورن با بازی در نقش پرنسس آن، در اولین تجربه سینماییاش در هالیوود به سرعت به قلب تماشاگران نشست. موهای کوتاه و لباسهای شیک او در این فیلم، الهامبخش مد روز آن دوران شد و راه را برای موفقیتهای بعدیاش هموار کرد. هپبورن با بازی در فیلمهای کلاسیکی چون «صبحانه در تیفانی» و «بانوی زیبای من»، جایگاه خود را بهعنوان یکی از بزرگترین ستارههای تاریخ سینما تثبیت کرد.
۸. در بارانداز (On the Waterfront – ۱۹۵۴)
«در بارانداز»، فیلمی است که نگاهی تلخ و واقعگرایانه به دنیای پرازدحام و پر از فساد اسکلههای نیویورک دارد. در این فیلم، مارلون براندو نقش تری مالوی را بازی میکند، یک بوکسور شکستخورده که درگیر دنیای جنایت و سندیکا شده است.
تری، در میان رویاهای دست نیافتنی و زندگی روزمرهاش، ناگهان خود را درگیر یک جنایت وحشیانه میبیند. این رویداد، او را به فکر وادار میکند که آیا باید به زندگی سابق خود ادامه دهد یا به دنبال راهی برای رهایی باشد؟
براندو در این فیلم درخشید، اما جایزه اسکار را نبرد. بازی او به عنوان یک مرد آشفته و در عذاب، بسیار تحسین شد و به یکی از ماندگارترین نقشآفرینیهای تاریخ سینما تبدیل شد. رابطه عاشقانه او با اوا ماری سنت هم بسیار زیبا و تاثیرگذار است.
اما نکته قابل توجهی که این فیلم را پیچیدهتر میکند، پیشینه دو نفر از عوامل اصلی آن است: کارگردان الیا کازان و فیلمنامهنویس باد شولبرگ، هر دو در دوران مککارتیسم، متهم به همکاری با کمیته ضدجاسوسی بودند. این موضوع باعث شد که بسیاری از منتقدان، فیلم در بارانداز را به عنوان توجیهی برای عمل خودشان ببینند. انگار که میخواستند با ساخت این فیلم نشان دهند که خبرچینی کار درستی است و آنها قهرمانانی هستند که برای مبارزه با ظلم ایستادهاند.
۹. ۱۲ مرد خشمگین (۱۲Angry Men – ۱۹۵۷)
«۱۲ مرد خشمگین»، ساخته استادانه سیدنی لومت، اثری است که با بازیگری درخشان و داستانی گیرا، استانداردهای جدیدی در سینمای درام دادگاهی تعیین کرد. بازیگرانی مانند هنری فوندا و لی جی. کاب، لذت دیدن این شاهکار را دو چندان کردهاند.
داستان فیلم در یک اتاق بسته میگذرد؛ جایی که دوازده مرد با عقاید و پیشداوریهای متفاوت، بر سر سرنوشت یک جوان متهم به قتل به بحث میپردازند. هنری فوندا در نقش انسان عاقلی که در گناهکاری متهم تردید دارد، با بازی خیرهکنندهاش، به تدریج سایر هیئت منصفه را به چالش میکشد و آنها را وامیدارد تا با نگاهی دقیقتر به شواهد موجود بیندیشند.
لذت تماشای این فیلم در بازیهای درخشان تمام بازیگران است. هر یک از این دوازده مرد، با شخصیتپردازی دقیق و بازیگری بینظیر، این امکان را به تماشاگر میدهد تا به عمق روان آنها نفوذ کند و شاهد کشمکشهای درونی آنها باشد.
۱۲ مرد خشمگین فراتر از یک درام دادگاهی، به بررسی روانشناختی عمیقی از انسان و جامعه میپردازد. فیلم به زیبایی نشان میدهد که چگونه پیشداوریها، تعصبات و فشارهای اجتماعی میتوانند بر قضاوت ما تأثیر بگذارند و ما را از رسیدن به حقیقت بازدارند.
یکی از نکات قابل توجه فیلم، استفاده هوشمندانه از فضا و زمان است. با محدود کردن داستان به یک اتاق و یک بازه زمانی کوتاه، لومت تنش را در فیلم به اوج میرساند و مخاطب را تا پایان فیلم درگیر خود میکند.
۱۰. آپارتمان (The Apartment – ۱۹۶۰)
«آپارتمان» در زمان اکرانش، جوایز اسکار را درو کرد و به یکی از موفقترین فیلمهای تاریخ سینما تبدیل شد. با این حال، با گذشت سالها، این فیلم در کنار دیگر آثار بیلی وایلدر مانند «سابرینا» و «بعضیها داغشو دوست دارن» به عنوان شاهکاری در تاریخ سینما قرار گرفت.
این فیلم، روایت تلخ و واقعبینانهای از جامعه آمریکا در دهه ۶۰ است. جامعهای که در آن روابط کاری و شخصی به شدت در هم تنیده شده بودند و مردان قدرتمند، از موقعیت خود سوءاستفاده میکردند.
داستان فیلم از این قرار است که سی سی باکستر، کارمند متوسطی در یک شرکت بیمه، آپارتمان خود را در اختیار مدیران ارشد شرکت قرار میدهد تا بتوانند از آن برای روابط خارج از چارچوب قانونی استفاده کنند. با این حال، باکستر متوجه میشود که مدیر مستقیم او، آقای شلدریک، از این آپارتمان برای ارتباط با فران کوبلیک، کارمند آسانسور و مورد علاقه خود باکستر، بهره میبرد. در این شرایط، باکستر در موقعیتی دشوار قرار میگیرد و باید بین پیشرفت شغلی و علاقه شخصیاش یکی را انتخاب کند.
با این حال، «آپارتمان» فیلمی است که با تماشای دوباره آن، تازه و جذاب به نظر میرسد. شوخیهای تلخ فیلم درباره روابط نامشروع و دنیای سرد و بیرحم شرکتها، همچنان تکاندهنده است. بازیهای درخشان جک لمون و شرلی مکلین نیز بر عمق و تأثیرگذاری فیلم افزودهاند.
نکته جالب توجه این است که فیلمسازان بسیاری از جمله کمرون کرو، از «آپارتمان» الهام گرفتهاند. اما هیچکدام نتوانستهاند به اندازه وایلدر، حس تلخ و طنز سیاه را در آثار خود به این خوبی به تصویر بکشند.
سخن آخر
فیلمهای کلاسیک، آیینهای به اوضاع و اندیشههای زمان خود هستند. با این وجود، برخی از آنها، برای تمامی دورانها به تصویر کشیده شدهاند و شاید همین موضوع هم باعث شده تا فیلمهای معرفی شده در این مقاله، تا همین امروز هم مورد استقبال مخاطبان قرار بگیرند.
امیر صنایعی