«بروتالیست»؛ یک کلاسیک ناقص
به گزارش فیلمنت نیوز، نام «بروتالیست» (بردی کوربت) ماهها پیش از آغاز اکران عمومیاش بهعنوان یکی از بختهای اصلی فصل جوایز امسال مطرح شده بود و دیشب برنده جایزه اسکار برای بهترین فیلمبرداری شد. پرداختن به بخش مهمی از تاریخ قرن بیستم، توجه به مسائلی که مُد روز محسوب میشوند، پرداخت باشکوه تصویری، حضور چند ستاره مطرح و حتی زمان تقریبا ۲۰۰ دقیقهای «بروتالیست»، بستهای مناسب برای موفقیت به نظر میرسیدند؛ اتفاقی که در نهایت رخ داد و «بروتالیست» با ۱۰ نامزدی اسکار، دریافت ۴ جایزه بفتا از جمله در رشتههای بهترین کارگردان و بهترین بازیگر نقش اول مرد، دریافت سه جایزه گلدنگلوب در رشتههای بهترین فیلم درام، بهترین بازیگر نقش اول مرد فیلمهای درام و بهترین کارگردان، و انبوهی از جوایز و نامزدیهای دیگر، به یکی از مهمترین فیلمهای ۲۰۲۴ تبدیل شود. «بروتالیست» با بازی آدرین برودی، فلیسیتی جونز و گای پیرس، داستان یکی از بازماندگان لهستانی جنگ جهانی دوم به نام لازلو را روایت میکند که یک معمار است و پس از رسیدن به آمریکا سعی میکند یک زندگی مناسب بسازد اما با انبوهی از موانع روبهرو میشود. با این وجود، جدا از حواشی و تبلیغات، آیا «بروتالیست» همانقدر که گفته میشود فیلم خوبی است؟
فیلم بروتالیست را میتوانید با زیرنویس فارسی در فیلمنت تماشا کنید
۱. بازگشت به یک عصر طلایی
سینمای آمریکا در طول تاریخ بارها با مقتضیات روز منطبق شده است. بهعنوان مثال اختراع تلویزیون و تفاوت ابعاد صفحه کوچک آن با پرده بزرگ سینما، بهتدریج باعث شد تا بسیاری از فیلمسازان به این توجه کنند که عناصر مهم در بخشهایی از قاب قرار بگیرند که از صفحه تلویزیون قابل پخش باشند. همینطور در دهه ۱۹۸۰، رونق شبکه تلویزیونی امتیوی و موفقیت همهجانبه موزیکویدیوهای پخششده از این شبکه، زیباییشناسی جدیدی را به آثار سینمایی تزریق کرد. میانگین طول نماها در فیلمهای جریان اصلی سینمای آمریکا کاهش یافت و برخی از فیلمها اساسا کیفیتی موزیکویدیویی پیدا کردند. بهجای شیوه کلاسیک که در آن روایت بهشکلی خطی با شیب آرام بهسمت یک نقطه اوج حرکت میکرد، شکل جدیدی از داستانگویی شکل گرفت که حرکتی سینوسی با نوسانی چندباره میان مقدمهچینی و رسیدن به سکانسهای پرتنش داشت. انگار تماشاگران دیگر آنقدر صبور نبودند تا نزدیک به دو ساعت پای فیلم بنشینند تا با یک نقطه اوج روبهرو شوند بلکه فیلم باید هر چند دقیقه یک بار آنها را با یک اوج عاطفی به هیجان میآورد. با ظهور اینترنت، برخی از کارگردانان آثارشان را جوری میساختند که خیلی از تماشاگران در درک تمام جزییات پس از یک بار تماشا ناکام بمانند و ترغیب به تماشای چندباره آن فیلمها شوند. حالا که میتوان فیلمها را روی صفحات کوچک تلفن همراه هم تماشا کرد، برخی از فیلمسازان حتی این دسته از مخاطبان را هم در نظر میگیرند.
این تغییرات باعث شدهاند تا ساخت دستهای از آثار حماسی و عظیم (که بهخصوص بین دهههای ۱۹۴۰ و ۱۹۶۰ در سینمای آمریکا رونق داشت) تا حد زیادی منسوخ شود. این فیلمها عموما بدون عجله و با ریتمی آرام به سیر یک زندگی کامل میپردازند. در این آثار یک شخصیت را گاه در طول چند دهه دنبال میکنیم و، بهواسطه رویکرد باطمانینه فیلمساز، تجربهای ملموس از گذر عمر و تحولات زندگی شخصیتهای اصلی بهدست میآوریم. در واقع در این نوع آثار تماشاگر صرفا یک ناظر منفعل نیست بلکه گذر زمان را پا به پای شخصیت حس میکند.
«بروتالیست» بازگشت غیرمنتظرهای به آن نوع فیلمسازی در زمانه پرشتاب قرن بیستویکم محسوب میشود. اگر بدون هیچ شناختی از شرایط تولید و بازیگران به تماشای «بروتالیست» بنشینیم، ممکن است آن را در دقایق ابتدایی فیلمی متعلق به دهه ۱۹۶۰ بپنداریم. بردی کوربت تقریبا هیچ عطشی برای خلق تنشهای مداوم ندارد و در عوض بهسمت نمایش موقعیتهایی آرام پیش میرود. بهعبارتی، شیوه روایت «بروتالیست» بهگونهای است که تماشاگر فرصت کافی برای غوطهور شدن در دنیای شخصیتها و زندگیکردن با آنها را پیدا میکند. وفادار ماندن کوربت به این شیوه روایت، حالوهوایی ذاتا جاهطلبانه به «بروتالیست» میبخشد که بهخصوص برای طرفداران سینمای کلاسیک آمریکا جذاب و یادآور خاطرات شیرین تماشای فیلمهای عظیم قدیمی است.
۲. رویکرد ترکیبی
با توجه به آنچه در مورد روایت ذکر شد، کوربت در انتخاب سبک اجرایی خود هم به معیارهای فیلمسازی کلاسیک آمریکا نزدیک میشود. قابهای باشکوه و چندلایه با تأکید بر حضور شخصیت اصلی در مقیاسی کوچک در دل طبیعت یا معماری عظیم، علاوه بر تاکید بر عظمت محیط میتواند حس فقدان و گمگشتگی لازلو را هم به تماشاگر منتقل کند. کوربت این کار را عموما با نماهایی طولانی و استفاده از دوربین ثابت (یا با حرکاتی آرام و ناملموس) انجام میدهد و اینگونه، همچون آثار عظیم و آرام کلاسیک، حسی از تامل و درنگ را در تماشاگر ایجاد کند. برخلاف آنچه در رویکردهای جدید بیشتر میبینیم، کوربت به تماشاگر اجازه میدهد تا معماری فضاها را بهطور کامل درک و اجزاء مختلف هر قاب را دنبال کند. این رویکرد، بهواسطه تواناییهای اجرایی فیلمساز، به بافت بصری چشمگیری منجر شده است. کوربت با بودجهای نهچندان زیاد (فیلم با بودجهای کمتر از ۱۰ میلیون دلار تولید شده است) توانسته از نظر تصویری اثری باشکوه بسازد.
با این وجود سبک اجرایی کوربت محدود به الگوهای قدیمی نیست. بهعنوان مثال، در لحظاتی از فیلم شاهد تدوینی سریع و ریتمیک بین سازههای معماری و تصاویری از طبیعت هستیم که شباهت چندانی به رویکرد باطمانینه ذکرشده ندارد. بهنظر میرسد در این لحظات مسیر حرکت داستان بهشکل موقت قطع میشود تا توجه تماشاگر به جنبههای زیباییشناسانه اثر جلب شود. با این تمهید، کوربت در دل حالوهوای عینی داستان، ناگهان تماشاگر را غافلگیر کرده و گاه حتی حالوهوایی ذهنی ایجاد میکند. این تغییر رویکرد البته، علیرغم آنچه به «بروتالیست» اضافه کرده است، بهطور کامل بهنفع فیلم تمام نمیشود چراکه در لحظاتی بهنظر میرسد رویکرد متواضعانه روایی فیلمساز (که باعث میشود حضور او چندان به چشم نیاید) جای خود را به الگوهایی خودنمایانه دادهاند. با این وجود این لحظات در فیلم چندان طولانی نیستند و ضربه چندانی به کار نزدهاند.

۳. تاریخ بهمثابه زندگی یک فرد
کوبرت و همکارانش سعی کردهاند تا در «بروتالیست» پیوندی میان دورههای مختلف زندگی شخصی و حرفهای یک فرد، تغییرات درونیِ او، و برههای کلیدی از تاریخ معاصر جهان ایجاد کنند. این ویژگی، علاوه بر (و مهمتر از) زمان طولانی یا تاکید بر مناظر باشکوه از طریق نماهای دور و بسیار دور، یکی از مواردی است که ممکن است خیلی از تماشاگران «بروتالیست» را یاد دستهای از فیلمهای دیوید لین (بهخصوص «لارنس عربستان» و «دکتر ژیواگو») بیاندازد. مقایسه با فیلمهای لین نهتنها بهسود «بروتالیست» نیست بلکه نقاط ضعف فیلم را هم عیان میکند.
دیوید لین در آثار ذکرشده روایتی «درونی» خلق میکند؛ به این معنا که با شخصیتهایی پیچیده و دارای ابعادی متعارض روبهرو شده و بهقدری در کاوش درونیات این آدمها همراه میشویم که دیگر بهسختی میتوانیم قضاوتشان کنیم. تمام عظمت جهانِ پیرامون و اتفاق مهم تاریخیِ رخداده در آن برهههای زمانی، بهانهای است برای واکاوی درون یک انسان که از دید دیوید لین پیچیدهترین و عظیمترین پدیده روی زمین است. با این وجود، «بروتالیست» در این درهمتنیدگی ناکام میماند. ترکیب روایت تاریخی و شخصی در «بروتالیست» بیشتر بهنفع روایت تاریخی تمام شده است. در طول فیلم کمتر میتوانیم به درون ذهن لازلو در مقام یک هنرمند نفوذ کنیم و به همین دلیل است که تا قبل از پایانبندی فیلم (که نسبت میان شخصیت اصلی و سازههای خلقشده توسط او بهشکلی واضح توضیح داده میشود) بهسختی میتوانیم این ارتباط را درک کنیم. بهعبارتی، پایانبندی فیلم قرار است حفرهای را پر کند که کوربت از طریق روایت و تصاویر قادر به پرکردنش نبوده است.
علاوه بر آن، بهنظر میرسد تعدادی از حوادث فیلم از جایی خارج از جهان خود اثر به داخل روایت تحمیل شدهاند. اگر در فیلمهایی در سطح «لارنس عربستان» و «دکتر ژیواگو» با چنان آمیختگی پیچیدهای میان فرد و تاریخ روبهروییم که تفکیک آنها بهسختی ممکن است، در «بروتالیست» با ابعاد مختلفی طرف هستیم که چفتوبست میان آنها در مواردی چندان محکم نیست. بهعنوان مثال، کوربت از همان ابتدا با نشانههایی تصویری (در رأس همه آنها نمای وارونهای از مجسمه آزادی هنگام ورود لازلو به آمریکا) نشان میدهد که بحث زیر سوال بردن آنچه با عنوان «رویای آمریکایی» میشناسیم قرار است نقشی کلیدی در فیلم داشته باشد. با این وجود حتی بعد از عبور از میانه فیلم هم کماکان با شخصیتی روبهروییم که، هر چند با مشکلات زیادی در آمریکا دستوپنجه نرم میکند اما، احتمالا شرایطی که تجربه میکند بهمراتب بهتر از حالتی فرضی است که قرار بود در لهستان بماند و به احتمال زیاد کشته شود! آمدن به آمریکا نهتنها جان او را نجات داده است بلکه این فرصت را برای او ایجاد کرده است که از طریق پرداختن به حوزه مورد علاقهاش درآمدی کسب کند. با این وجود، از جایی که قرار است مسیر کمی تغییر کند، شاهد اتفاقاتی کمتعداد اما تاثیرگذار در مسیر حرکت داستان هستیم که در دل این روایت بهسختی پذیرفتنیاند. بهطور ویژه یکی از کنشهای منفی کلیدی از سوی شخصیتی رخ میدهد که گرچه کاراکتر چندان مثبتی به تصویر کشیده نشده است اما بههیچوجه انتظار چنین کاری از او نمیرود! گویی این رفتار شرمآور به فیلم تحمیل شده است تا به هر قیمتی ما را به همان نتیجهای برساند که فیلمساز میخواهد.
۴. نتیجهگیری
«بروتالیست» از نظر بصری و برخی ایدههای روایی حالوهوای بخشی از سینمای کلاسیک آمریکا را زنده میکند و بهخصوص تماشای نیمه اولش برای طرفداران این سینما میتواند بسیار دلنشین باشد اما در عین حال فاصله زیادی با رسیدن به کیفیت بهترین نمونههای آن جنس از سینما دارد. اگر به تاریخ معاصر جهان علاقهمندید، اگر از تماشای مناظر باشکوه در فیلمها لذت میبرید و اگر از مواجهه با کاتهای پیاپی که فرصت تماشای اجزای قاب را از تماشاگر میگیرند دل خوشی ندارید، «بروتالیست» میتواند فیلم مناسبی برای شما باشد. فقط یادتان باشد که هنگام تماشای این فیلم تحسینشده انتظار مواجهه با اثری از دیوید لین را نداشته باشید!
آریا قریشی