«بوگونیا»؛ ایمانِ تاریک انسان در برابر خلا معنا
در فیلمنت نیوز بخوانید
به گزارش فیلم نت نیوز، «بوگونیا» (Bugonia) به کارگردانی یورگوس لانتیموس به تازگی در سینماهای جهان به نمایش در آمده است؛ فیلمی که در نگاه نخست یک روایت جنایی-توطئهای ارائه میدهد: دو نفر یک مدیرعامل را میربایند چون باور دارند او از سوی نیروهای بیگانه برای دستکاری ذهن بشر فرستاده شده است. این طرح روایی، شبیه مقدمهای برای یک تریلر علمی-تخیلی است، اما این تنها پوستهای است که فیلم برای فریب ما بنا میکند. لانتیموس این طرح را همچون پوستهای نازک بر پیکره فیلم قرار میدهد تا ما را از آن عبور دهد و به مرکز امر انسانی، یعنی میل به معنا برساند.
«بوگونیا» بهجای آنکه به سوال «آیا بیگانهای وجود دارد؟» بپردازد، پرسش دشوارتر و بنیادیتری مطرح میکند: چرا انسان اینقدر مشتاق است باور کند نیرویی پنهان در کار است؟
در جهانی که حقیقت در آن متکثر شده، مرجعیتها سقوط کرده است و روایتهای بزرگ فرو ریختهاند، انسان با نوعی خلا معنایی روبهروست و این خلا، به تعبیر روانکاوی، نه فلسفی بلکه زیستی است و بدن آن را حس میکند: اضطراب، سرگردانی، احساس بیارزشی، حس بیهدفی. از دل همین اضطراب است که روایتهای مطلق قدرت میگیرند.
باور حتی اگر خطرناک و خشونتآمیز باشد، به انسان جهت میدهد. شک، بهویژه شک درباره خود، همیشه رنجآور است، اما باور، نوعی آرامش میآورد. باور، مامن میدهد، جهت میدهد، دشمن تعریف میکند و معنا میسازد. در «بوگونیا»، توطئه صرفا یک نظریه نیست بلکه یک پناهگاه عاطفی است.
فیلم بوگونیا به زودی در فیلم نت
توطئه بهمثابه راهحل تنهایی
شخصیتهای فیلم درواقع به دنبال کشف حقیقت نیستند. آنان در جستوجوی گریزی از احساس بیاهمیتی هستند. توطئه، برای آنها راهی است تا تنهاییشان را به رسالت تبدیل کنند. وقتی فرد باور کند که جهانی بزرگ علیه او طراحی شده، دیگر قربانی نیست بلکه شخصیتی مرکزی در داستان وجود است. این لحظه، لحظهای است که روانکاوی آن را «لذت حقیقت» مینامد؛ نه حقیقت بهمثابه واقعیت، بلکه حقیقت بهمثابه چیزی که به فرد اجازه میدهد احساس کند وجودش اهمیت دارد. به همین دلیل، شخصیتها تنها از این باور دفاع نمیکنند بلکه آن را زندگی میکنند. آنها در آن غرقاند و این غرق شدن، حالتی عرفانی دارد. باور به توطئه در فیلم، بیشتر به نوعی مذهب شبیه است تا تحلیل سیاسی. نوعی ایمان در سیاهی؛ ایمانی که از دل یأس زاده میشود.
اسطوره بوگونیا چیست
عنوان فیلم، کلیدی برای فهم ساختار آن است: «بوگونیا» در اسطوره، تولد زنبورها از جسد گاو است؛ زندگی از دل مرگ، معنا از دل فساد.
لانتیموس این اسطوره را از سطح نمادین به سطح روایت و بدن میکشاند. در جهان فیلم، درد و خشونت ابزار تخریب نیستند، ابزار تبدیلاند. آدمربایی یک کنش سیاسی نیست، یک آیین است. رنج رسانه است و وسیلهای برای انتقال باور. خشونت، آرام و حتی گاهی مهربانانه اجرا میشود. این تضاد (زخم همراه با مراقبت) فیلم را هولناک میکند. زیرا میفهمیم که این خشونت از دل نفرت نمیآید بلکه از دل وابستگی میآید. در این جهان برای اینکه چیزی «واقعی» شود باید بر بدن اثر بگذارد. بدن، سند حقیقت است و زخم، امضای آن.
بدن: ابزار رابطه
روابط در «بوگونیا» بر خلاف روابط معمول بر پایه قدرت سازماندهی نشدهاند بلکه بر پایه وابستگی عاطفی بیمارگونه شکل گرفتهاند. تحقیر و خشونت، ابزار بقا در رابطهاند. شاید یکی از صریحترین جملاتی که فیلم بدون کلام بیان میکند این است: ما از طریق آسیبی که به هم میزنیم، به هم وصل میشویم. این نه تمجید خشونت است و نه بزرگنمایی آن بلکه تشخیصی است از آنچه در روابط بسیاری از انسانها وجود دارد بدون اینکه آن را به رسمیت بشناسیم.
در فیلم، رنج مشترک، پیوند میسازد. رنج نشانه صمیمیت است. این همان منطق سادو-مازوخیستی عشق است: من تو را میآزارم زیرا تو برایم اهمیت داری و من از تو آزار میپذیرم، چون میخواهم در تو جای بگیرم.
فیلم در عمق خود نشان میدهد که باورهای توطئهآمیز چرا چنین قدرت روانی عظیمی دارند. نه به دلیل جذابیت رازآلودشان، بلکه چون این باورها هویت تولید میکنند.
وقتی فرد تصور میکند که چیزی را میداند که دیگران آن را نمیدانند، رنج او به نشانه انتخابشدگی تبدیل میشود. این تجربه کاملاً مشابه تجربه مکاشفه در سنتهای عرفانی است. به همین دلیل، «بوگونیا» نه تنها فیلمی درباره توطئه بلکه حتی فیلمی درباره عرفان تاریک نیز هست؛ عرفانی که نه به نور، بلکه به قطعیت منتهی میشود.
پایان فیلم: تسلیم شدن به روایت
پایان فیلم بهعمد گنگ است. نه اینکه پاسخی وجود ندارد، بلکه چون پرسش از اساس اشتباه بوده است. مساله این نبود که چه کسی راست میگوید. مساله این بود که چه کسی نیاز دارد باور کند. لانتیموس در لحظه آخر پرسشی را پیش میکشد که کاملا وجودی (اگزیستنسیال) است: اگر ما در برابر بیمعنایی رها شویم، آیا خود نیز به چنین باوری پناه نخواهیم برد؟
«بوگونیا» یادآوری میکند که هیولا همیشه بیرون از ما نیست، گاهی ما خود با اشتیاق به هیولا شکل میدهیم فقط برای اینکه تنها نباشیم.
سارا غلامی
بوگونیا به زودی در فیلم نت




