نگاهی به آثار تئو آنجلوپولوس شاعر سینما

- 8 دقیقه مطالعه
نگاهی داریم به تعدادی از آثار تئو آنجلوپوس فیلمسازی یونانی که میراث او را به‌عنوان یکی از چهره‌های مطرح سینمای مدرن اروپا تثبیت کرده‌اند.

به گزارش فیلم‌نت نیوز، تئو آنجلوپوس فیلمسازی یونانی بود که به‌خاطر تلفیق مسائل سیاسی، اجتماعی و تاریخی با تصاویر شاعرانه و شیوه‌های بیانی سینمای مدرن به یاد آورده می‌شود. فیلم‌های او که به‌واسطه ویژگی‌هایی چون برداشت‌های طولانی، ترکیب‌بندی‌های تصویری پیچیده و ضرباهنگ عمدا آرام مورد بحث قرار گرفته‌اند، مضامینی همچون تاریخ، هویت و شرایط انسانی را زیر ذره‌بین می‌برند. سینمای آنجلوپولوس تاملی بر تاریخ پر فراز و نشیب یونان و منطقه بالکان است و به بحث در مورد تبعید، حافظه و گذر زمان می‌پردازد. توجه فراوان آنجلوپولوس به جزئیات بصری و روایی، به تجربیاتی منتهی شده که داستان‌سرایی به‌شیوه متعارف را به چالش می‌کشند. در این مطلب نگاهی به برخی از بهترین و تحسین‌شده‌ترین آثار سینمای تئو آنجلوپولوس انداخته‌ایم؛ آثاری که میراث او را به‌عنوان یکی از چهره‌های مطرح سینمای مدرن اروپا تثبیت کرده‌اند.

بیوگرافی تئو آنجلوپولوس

تئودوروس آنجلوپولوس در سال ۱۹۳۵ در شهر آتن متولد شد. او ابتدا در رشته حقوق مشغول به تحصیل شد اما در نهایت به‌سراغ سینما رفت و در انستیتو هنرهای سینمایی پاریس (IDHEC) به تحصیل سینما پرداخت. آنجلوپولوس فعالیت حرفه‌ای را به‌عنوان روزنامه‌نگار و منتقد فیلم شروع کرد و در سال ۱۹۷۰ اولین فیلم سینمایی‌اش را جلوی دوربین برد. این دوران مقارن بود با سال‌های پس از کودتایی که منجر به سر کار آمدن یک حکومت نظامی موسوم به «حکومت سرهنگ‌ها» در یونان شد. در چنین شرایطی، عجیب نیست که آثار اولیه آنجلوپولوس فیلم‌هایی سیاسی در مورد یونان جدید بودند.

آنجلوپولوس به‌تدریج ویژگی‌های سبکی مشخصی پیدا کرد: برداشت‌های بسیار طولانی، ترکیب‌بندی‌های تصویری دقیق و پیچیده، و ریتم آرامی که فرصت تعمق در جزئیات تصویری و روایی را برای تماشاگر فراهم می‌کرد. به‌عنوان مثال، فیلم «بازیگران سیار» (۱۹۷۵) که ۳ ساعت و ۵۰ دقیقه زمان دارد، تنها از هشتاد نما تشکیل شده است. سبک ویژه آنجلوپولوس به‌سرعت توجه منتقدان و جشنواره‌ها را به او جلب کرد. او با اولین ساخته‌اش، «بازسازی» (۱۹۷۰) جایزه بهترین فیلمساز یونانی تازه‌وارد را از جشنواره فیلم تسالونیکی کسب کرد و یک سال بعد برای همین فیلم جایزه فیپرشی را در جشنواره فیلم برلین به دست آورد. آنجلوپولوس در طول بیش از چهار دهه فعالیت حرفه‌ای یکی از فیلمسازان محبوب جشنواره‌های معتبر اروپایی بود. دو جایزه فیپرشی از جشنواره فیلم برلین (برای «بازسازی» و «روزهای ۳۶»)، جوایز متعدد از جشنواره فیلم کن (از جمله جوایز بهترین فیلمنامه و فیپرشی برای «سفر به سیترا»، جایزه بزرگ داوران و جایزه فیپرشی برای «نگاه خیره اولیس» و نخل طلای بهترین فیلم برای «ابدیت و یک روز») و همچنین شیر نقره‌ای بهترین کارگردان از جشنواره ونیز برای کارگردانی «چشم‌اندازی در مه» تنها بخشی از جوایزی محسوب می‌شوند که آنجلوپولوس در طول دوران کاری‌اش دریافت کرد.

سرانجام این کارگردان یونانی روز ۲۴ ژانویه ۲۰۱۲ در حین فیلمبرداری آخرین اثرش، «دریای دیگر»، با یک موتورسیکلت تصادف کرد و ساعاتی بعد بر اثر جراحات وارده در ۷۶ سالگی از دنیا رفت.

بیوگرافی تئو آنجلوپوس

سفر به سیترا (۱۹۸۴)

منتقدان بخش مهمی از فیلم‌های سینمای تئو آنجلوپولوس را به گروه‌هایی سه‌تایی تقسیم کرده‌اند که در هر دسته می‌توان ویژگی‌های مشترکی یافت. یکی از این سه‌گانه‌ها، سه‌گانه سکوت نام دارد که با «سفر به سیترا» آغاز می‌شود. علاوه بر ترکیب‌بندی‌های حساب‌شده و برداشت‌های بلند، می‌توان اهمیت سکوت یا دیالوگ‌های مینیمال، و همچنین تاکید بر مضامین تبعید، از دست دادن هویت و جست‌وجوی معنا در یک جهان زمخت، دائما در حال تغییر و معمولا بی‌تفاوت نسبت به رنج شخصیت‌ها را از ویژگی‌های مشترک آثار این سه‌گانه دانست.

«سفر به سیترا» در مورد یک فعال سیاسی است که پس از سال‌ها تبعید در شوروی به یونان بازمی‌گردد اما آن‌چه می‌بیند و می‌یابد (یا شاید بهتر باشد بگوییم آن‌چه می‌جوید و نمی‌یابد) او را ناامید می‌کند. شخصیت اصلی این فیلم در زادگاهش یک بیگانه به‌نظر می‌رسد. او نه می‌تواند ارتباط مناسبی با خانواده‌اش برقرار کند و نه در جامعه‌ای که در غیاب او تغییر کرده ادغام شود. مضامین اصلی فیلم را می‌توان بیگانگی، تبعید و گذر زمان دانست. روایت فیلم به احساسات پیچیده‌ای می‌پردازد که شخصیت اصلی (اسپیروس) در راه مبارزه برای بازیابی احساس تعلق به وطن با آن‌ها درگیر می‌شود. استفاده دراماتیک آنجلوپولوس از سکوت هم به افزایش بار عاطفی داستان کمک می‌کند و هم به تماشاگران اجازه می‌دهد تا عمق انزوای اسپیروس در مواجهه با وطنی دگرگون‌شده را دریابد.

سفر به سیترا

سفر به سیترا

زنبوردار (۱۹۸۶)

«زنبوردار» را کاوشی مالیخولیایی در مورد ناامیدی وجودی (اگزیستانسیال) و جست‌وجوی معنا دانسته‌اند. شخصیت اصلی این فیلم (با بازی مارچلو ماسترویانی) هم اسپیروس نام دارد که ارتباطی میان «زنبوردار» و «سفر به سیترا» ایجاد می‌کند. اسپیروس در «زنبوردار» مردی میانسال است که پس از عروسی دخترش با کندوهای عسل خود سفری را به نقاط مختلف یونان آغاز می‌کند. هر چند بهانه این سفر بردن زنبورها به اماکنی با گیاهان گل‌دار است اما سفر این معلم بازنشسته که از زندگی راکد خود سرخورده شده است، به استعاره‌ای از جست‌وجوی درونی او برای یافتن هدفی در زندگی‌اش تبدیل می‌شود.

در «زنبوردار» هم، مطابق انتظار، با کارگردانی دقیق آنجلوپولوس روبه‌روییم. برداشت‌های طولانی فیلم به تماشاگر اجازه می‌دهد تا عمیقا در چشم‌اندازی احساسی غوطه‌ور شود که بازتاب سرخوردگی‌های اسپیروس است. مناطق حاشیه‌ای غم‌بار و معمولا متروک یونان، منعکس‌کننده ویرانی درونی شخصیت اصلی است. روایت به‌آرامی پیش می‌رود و بر اهمیت سکوت و لحظات پیوند زودگذر تاکید می‌کند. در این راه نباید از اجرای قدرتمند ماسترویانی گذشت که اندوه و ناامیدی اسپیروس را به‌شکلی درون‌گرایانه به‌تصویر می‌کشد. مواجهه او با شخصیت‌های مختلف در طول مسیر نشان‌دهنده اشتیاق جهانی بشر برای تفاهم و همراهی است. به‌واسطه این ویژگی‌ها است که «زنبوردار» به فیلمی عمیق و آرام در مورد انزوا، فقدان و ناتوانی در جلوگیری از گذر زمان تبدیل می‌شود.

زنبوردار (۱۹۸۶)

زنبوردار (۱۹۸۶)

چشم‌اندازی در مه (۱۹۸۸)

دو قسمت قبلی سه‌گانه سکوت با محوریت شخصیت‌هایی میانسال ساخته شده بودند اما آنجلوپولوس در «چشم‌اندازی در مه» سراغ نمایش سختی‌های زندگی دو کودک رفت. این فیلم در مورد خواهر و برادری به‌نام‌های وولا و الکساندروس است که در پی پدری که هرگز او را ندیده‌اند تصمیم می‌گیرند پنهانی از یونان به آلمان سفر کنند و این‌گونه اودیسه‌ای تکان‌دهنده و تیره‌وتار را از سر می‌گذرانند. آن‌چه انتخاب شخصیت‌های کودک در «چشم‌اندازی در مه» به درون‌مایه‌های مشترک دو فیلم قبلی مثل فقدان و تلاش برای یافتن هویت اضافه می‌کند، حسی از بی‌گناهی و معصومیت در حال از دست رفتن است. توجه آنجلوپولوس بر فضاهای مه‌آلود و دورافتاده، می‌تواند تاکیدی بر سردرگمی و عدم اطمینان دو کودک تلقی شود.

هر چند فیلم‌های آنجلوپولوس عموما از نظر تصویری چشم‌نواز و دیدنی هستند اما «چشم‌اندازی در مه» حتی در کارنامه فیلمساز یونانی هم جایگاه ویژه‌ای دارد. چشم‌انداز در این فیلم به یک شخصیت مستقل و شاهدی خاموش بر سفر دو کودک تبدیل شده است. «چشم‌اندازی در مه» را می‌توان به‌معنای واقعی یک شعر غم‌بار دانست که به زبان تصویر سروده شده است.

چشم اندازی در مه

چسم اندازی در مه

گام های معلق لک‌لک (۱۹۹۱)

«گام‌های معلق لک‌لک» سرآغاز سه‌گانه‌ای در سینمای آنجلوپولوس است که با فیلم‌های «نگاه خیره اولیس» و «ابدیت و یک روز» ادامه پیدا کرده و سه‌گانه مرزها نامیده می‌شود. این فیلم در مورد خبرنگاری است که قرار است تصویری مستند از زندگی در یک شهر مرزی تهیه کند. او در این حین با پیرمردی مواجه می‌شود که ظاهرا سیاست‌مداری سرشناس است که سال‌ها قبل به‌شکلی ناگهانی ناپدید شده و اثری از سرنوشت او در دست نبوده است.

از نام فیلم می‌توان فهمید که معلق‌بودن مهم‌ترین درونمایه «گام معلق لک‌لک» است. اجرای دقیق آنجلوپولوس از همان نمای اول (جنازه معلق‌مانده گروهی از مهاجران غیرقانونی روی آب) بر اهمیت این ویژگی تاکید می‌کند. الگوی غالب بصری فیلم، نمایش جدا ماندن شخصیت‌ها از دیگر است و آنجلوپولوس نه‌تنها از میزانسن‌ها بلکه از برخی از ویژگی‌های همیشگی سینمایش همچون نماهای طولانی و حرکات دوربین هم برای تاکید بر این ویژگی استفاده می‌کند. با این جزیی‌نگری، «گام معلق لک‌لک» به یکی از آثار دیدنی آنجلوپولوس تبدیل شده است.

گام‌های معلق لک‌لک

نگاه خیره اولیس (۱۹۹۵)

جست‌وجوی یک فیلمساز یونانی-آمریکایی به‌نام اِی (هاروی کایتل) برای یافتن چند حلقه فیلم ضبط‌شده توسط برادران ماناکی (از پیشگامان سینمای منطقه بالکان) به یک اودیسه استعاری دیگر در کارنامه آنجلوپولوس تبدیل می‌شود چرا که اِی عملا به بهانه یافتن فیلم‌های قدیمی دارد نه‌تنها در یک منطقه جنگ‌زده و ویران‌شده بلکه گویی در تاریخ پرتلاطم آن‌جا حرکت می‌کند.

«نگاه خیره اولیس» با یک جست‌وجوی فردی آغاز می‌شود اما به‌تدریج با روایتی پیچیده، چندلایه، و پر از ارجاعات تاریخی و نمادگرایی‌های ریزبینانه مواجه می‌شویم. به‌عنوان مثال، تاکید فیلم بر حلقه‌های گم‌شده فیلم به نشانه‌ای از ماهیت تکه‌تکه و دست‌نیافتنی تاریخ تبدیل می‌شود. همچنین تعامل اِی با شخصیت‌های مختلف در طول فیلم نشانه‌های تلخی را در مورد ماهیت حافظه و تاثیر ماندگار تاریخ به تماشاگر منتقل می‌کند. این برخوردها خاطراتی جمعی و فردی را برجسته می‌کنند که هویت شخصی و ملی را شکل می‌دهند. با این جزییات، «نگاه خیره اولیس» همچون دیگر آثار مهم آنجلوپولوس به تاملی عمیق در مورد جست‌وجوی معنا در جهانی در حال تغییر مداوم تبدیل می‌شود.

نگاه خیره اولیس

ابدیت و یک روز (۱۹۹۸)

همان‌طور که در توضیحات برخی از آثار قبلی مطرح‌شده در این یادداشت می‌توان تشخیص داد، تمرکز بر مرد میانسال یا کهنسالی که سفری را در پی یافتن معنا پشت سر می‌گذارد یکی از الگوهای روایی مورد علاقه آنجلوپولوس است. «ابدیت و یک روز» را می‌توان در این دسته قرار داد. هرچند این‌بار مضامینی چون مرگ و جست‌وجوی رستگاری بیش از اکثر موارد قبلی به محور اثر تبدیل شده‌اند. «ابدیت و یک روز» ماجرای شاعری سالخورده به‌نام الکساندر (با بازی برونو گانتس که او را از جمله با ایفای نقش هیتلر در «سقوط» به یاد می‌آوریم) را روایت می‌کند که متوجه می‌شود فرصت چندانی برای زنده‌ماندن ندارد و، درحالی‌که به گذشته و میراث خود می‌اندیشد، سفری را آغاز می‌کند. الکساندر در این سفر با یک پسر جوان اهل آلبانی روبه‌رو می‌شود که پای او را به مسائل سیاسی و اجتماعی هم باز می‌کند.

«ابدیت و یک روز» یکی از لطیف‌ترین فیلم‌های آنجلوپولوس است که می‌توان آن را ترکیبی از یک شعر غنایی تصویری و کاوشی عمیق در مورد احساس و فلسفه زندگی دانست. در این فیلم شعر و ادبیات با تصاویر چشمگیر آنجلوپولوس درهم تنیده‌اند و ماهیتی همزمان متفکرانه و عاطفی به فیلم بخشیده‌اند. همچنبن رابطه پدرگونه‌ای که الکساندر با پسر آلبانیایی برقرار می‌کند، ارتباطی نمادین است که نشان می‌دهد که در آستانه مرگی اجتناب‌ناپذیر هم می‌توان امیدوار بود و به نوعی تجدید حیات نمادین اندیشید. «ابدیت و یک روز» یک یادآوری دیدنی از شکنندگی زندگی و تاثیر پایدار ارتباط انسانی است.

ابدیت و یک روز

فیلم ابدیت و یک روز

علفزار گریان (۲۰۰۴)

درک الی (منتقد ورایتی)، «علفزار گریان» را خلاصه‌ای از مسیر حرفه‌ای آنجلوپولوس دانسته بود که فیلمساز کهنه‌کار آن را به‌سادگی جلوی دوربین برده است. ادعای الی درست به‌نظر می‌رسد. «علفزار گریان» را می‌توان بازگشت آنجلوپولوس به آثاری دانست که در دهه ۱۹۷۰ ساخته بود و در آن‌ها مستقیما به تاریخ یونان پرداخته بود. به‌طور ویژه، «علفزار گریان» بازخوانی مضامین فیلم «مسافران سیار» (۱۹۷۵) است. «علفزار گریان» بازه‌ای بین انقلاب روسیه در سال ۱۹۱۷ و پس از جنگ جهانی دوم را در بر می‌گیرد. در این فیلم گروهی از پناهندگان که پس از انقلاب کمونیستی روسیه به یونان آمده‌اند دختری یتیم به‌نام النی را به فرزندی می‌پذیرند. فیلم داستان زندگی النی، رشد او و فراز و نشیب‌هایی است که تحمل می‌کند.

هر چند گروهی از منتقدان به این اشاره کردند که «علفزار گریان»، علی‌رغم دستمایه اولیه‌اش، فاقد احساسات انسانی است و شخصیت‌ها مکانیکی به‌نظر می‌رسند اما می‌توان کار آنجلوپولوس را به‌خاطر گستره حماسی و غنای داستانی‌اش ستود. آنجلوپولوس در این فیلم و در قالب نمایش دوره‌های مختلف زندگی یک نفر، بخش مهمی از تاریخ معاصر یک کشور را روایت کرده است.

علفزار گریان

علفزار گریان

آریا قریشی

اکران آنلاین فیلم‌های سینمایی در بخش سینما آنلاین فیلم‌نت

برچسب‌ها: تئو آنجلوپولوس
نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
شما برای ادامه باید با شرایط موافقت کنید

پربازدیدها